جمعه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۸

در زندگی مثل مداد باش

پسرک از پدر بزرگش پرسید:
پدر بزرگ درباره چه می‌نویسی؟
پدربزرگ پاسخ داد:
درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه مي‌نويسم، مدادي است که با آن مي‌نويسم. مي‌خواهم وقتي بزرگ شدي، مثل اين مداد بشوي.
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چيز خاصي در آن نديد:
- اما اين هم مثل بقيه مداد‌هايي است که ديده‌ام!
پدر بزرگ گفت:
بستگي دارد چطور به آن نگاه کني، در اين مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بياوري، براي تمام عمرت با دنيا به آرامش مي‌رسي.

صفت اول:
مي‌تواني کارهاي بزرگ کني، اما هرگز نبايد فراموش کني که دستي وجود دارد که هر حرکت تو را هدايت مي‌کند. اسم اين دست خداست، او هميشه بايد تو را در مسير اراده‌اش حرکت دهد.
صفت دوم:
بايد گاهي از آنچه مي‌نويسي دست بکشي و از مداد تراش استفاده کني. اين باعث مي‌شود مداد کمي رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تيزتر مي‌شود (و اثري که از خود به جا مي‌گذارد ظريف‌تر و باريک تر) پس بدان که بايد رنج‌هايي را تحمل کني، چرا که اين رنج باعث مي‌شود انسان بهتري شوي.
صفت سوم:
مداد هميشه اجازه مي‌دهد براي پاک کردن يک اشتباه، از پاک کن استفاده کنيم. بدان که تصحيح يک کار خطا، کار بدي نيست، در واقع براي اينکه خودت را در مسير درست نگهداري، مهم است.
صفت چهارم:
چوب يا شکل خارجي مداد مهم نيست، زغالي اهميت دارد که داخل چوب است. پس هميشه مراقب باش درونت چه خبر است.
و سرانجام پنجمين صفت:
مداد هميشه اثري از خود به جا مي‌گذارد. پس بدان هر کار در زندگي‌ات مي‌کني، ردي به جا مي‌گذارد و سعي کن نسبت به هر کار مي‌کني، هشيار باشي و بداني چه مي‌کني.

هیچ نظری موجود نیست: