چهارشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۸

دعای یک بینوا

روزی بینوائی را گفتند: دعائی بکن در حق مردم چرا که دعای بینوا زود می‌گیرد! بینوا دست‌هایش را به آسمان برد و گفت: خدایا فصلی جدید بیافرین غیر از این چهار فصل زمستان و تابستان و پائیز و بهار!
مردم متعجب گشتند و گفتند: سبب این دعا چه بود؟ بینوا گفت: خدواندا، فصل جدیدی بیافرین که در آن فصل به خاطر گرما آّب و برق و به خاطر سرما گاز ما را قطع نکنند تا تلف شویم، خداوندا، فصلی جدید بیافرین که در آن فصل هر بارانی که می بارد تبدیل به سیل نشود و دوباره ما تلف شویم، خداوندا، فصلی جدید بیافرین که در آن فصل اینقدر تورم و گرانی وجود نداشته باشد که کمر ما را بشکند و بازهم تلف شویم، خداوندا، فصلی جدید بیافرین که در آن فصل دیگر بچه‌مان به دانشگاه نرود و هی نگوید بابا! پول شهریه بده! خداوندا، فصلی جدید بیافرین که در آن فصل من بمیرم و راحت شوم و بعد از مرگ من دوباره این فصل را حذف کن تا خانواده‌ام برایم هر سال عزاداری نکنند و مخارج آن تلفشان نکند‌!


دعای یک بینوا
گویند شیخ پیر پسر بزرگ رضی ال... عنه از ازدواج مردان بسیار ناخشنود و عصبانی می‌گشت (به دلیل اینکه خود حتی یک بار هم ازدواج نکرده بود) پس روزی وی را مریدان بگفتند یا شیخ! چیست نظرت در مورد آن دو نفری که دیروز به دیار باقی شتافتند.
پس شیخ لختی بیاندیشید و بفرمود: فلان به بهشت رفت و فلان به دوزخ! پس مریدان در عجب شدند از این نظر و از شیخ خواستند تا دلیل نظر خود بفرماید.
پس شیخ بفرمود آن فلان در دنیا متاهل بود و متاهل را در دنیا زندگی جهنم باشد پس روزی وی در آن دنیا بهشت است و آن دیگری در این دنیا مجرد بود و مجردان را زندگی این دنیا بهشت است پس در آن دنیا سزاوار است که به جهنم رود پس مریدان به تایید گفته شیخ پیر پسر بزرگ رضی ال... عنه از خود نعره‌ها ساطع نمودند.

هیچ نظری موجود نیست: