شنبه، فروردین ۰۷، ۱۳۸۹

سخنی در مورد آهنگ معروف ملا محمد جان

آهنگ ملا محمد جان ، آهنگیست فولکلوریک و از قدیمی ترین آهنگ های هرات باستان ، سرود عاشقانه وبیان سوزدل دختر عاشقیست که نذرگرفته تا درروز نوروز به مزارشریف رفته ، مولا علی را زیارت نموده ودعا کند تا آرزویش که رسیدن به ملا محمد جان است برآورده گردد .
دررابطه به این آهنگ وداستان عاشقانه « عایشه وملا محمد جان » درکتب مربوط به تاریخ هرات واخبار وجراید بارها مطالبی نوشته شده ورادیو افغانستان نیز درسالهای دهه پنجاه خورشیدی این داستان وآهنگ های مربوط با آنرا درقالب رادیو درام موزیکال چندین بار نشر نمود ، بیجا نخواهد بود تا درین جا به گونه مختصرراوی این داستان باشم :
درزمان حکمروایی تیموریان درهرات ، بویژه درعصر سلطان حسین بایقرا
(1505 ــ 1468) ووزیر دانشمند ش امیر علی شیر نوایی ، مردم ازسراسر قلمروتیموریان درروز نوروز به مزارشریف می آمدند ودولت خرچ مصارف عروسی جوانانیکه ، درین روز درمزار شریف عروسی می کردند می پرداخت .
سرود عاشقانه ملامحمد جان بیانگر این حالست وداستانی دارد به این شرح :
ازجمله مدارس متعددیکه درین دورا ن ، درهرات تاسیس شده بود ، یکی هم مدرسه ای بود، نزدیک محله ( سرحدیره ) درشمال شهر هرات ودرجوار زیارت ملا حسین واعظ کاشفی . یکتن ازطلاب این مدرسه ملا محمد جان نام داشت که همه روزه از محله سرحدیره به چشمه قلمفرکه نزدیک زیارت مولانا عبدالرحمن جامی موقعیت دارد ، می امد وصرف ونحو حفظ میکرد ، ساعتی درکنا رچشمه می آسود وشکرانه بجای می آورد . روزی از روز ها جمعی ازدختران سزحدیره که درمیان شان عایشه دختر یکی ازافسران مقرب دربارنیزموجود بود ، غرض تفرج برسرچشمه آمدند ، درین اثناباد تندی وزیدن گرفت وروی سری عایشه را ازسرش پرانده وبرشانه ملا محمد جان که درفاصله اندک قرارداشت ، انداخت ، عایشه عقب روی سری اش آمد وبا ملامحمد جان چشم به چشم شد و هردو دلباخته هم گردیدند به قول شاعر:
اظهار عشق را به سخن احتیاج نیست
چندانکه شد نگه به نگه آشنا بس است
از آن روز به بعد عایشه وملا محمد جان به کمک وزمینه سازی دوستان وخواهر خواندگان عایشه در کنار چشمه قلمفر، دور ازچشم خلق دید وباز دیدهای بعمل می آوردند ، چون به قول شاعر بزرگ «واقف لاهوری» :عشق مانند مشک بو دارد ، عشق عایشه وملا محمد جان نیزآهسته آهسته برسر زبانها افتاد وتا به گوش پدر عایشه نیز رسید ، عایشه درخانه زندانی شد وملا محمد جان ودوستان عایشه از دیدارش محروم گردیدند ، دختران سر حدیره ای هرروزبرسرچشمه می آمدند و درفراق عایشه این سرود را می خواندند :
تا بکی ازما جـدا یی عایشه
اینقدر حیران چرایی عایشه
برسرچشمه نیــایی عایشه
درین جریان ملا محمد جان از عایشه خواستگاری به عمل آورد ولی چون طالب العلم بی بضاعتی بود ، پدر عایشه تن به این وصلت نداد .
ملا محمد جان آموزش صرف ونحو را کنار گداشت وروز به روزاز درد فراق عایشه زار ونا توان تر می گردید.
این دوعاشق دلباخته نذر گرفته بودند که اگربه یاری خداوند ازدواج شان صورت پذیرد ، درروز نوروز به زیارت شاه مردان بروند ومدتی را به خاکروبی آن آستان مقدس سپری نمایند. روزی ازروز ها که عایشه بازتوانسته بود ، دور ازچشم پدر بادختران دیگر برسر چشمه بیاید ، درجمع آنها با سوز ودرد سرود ملا محمد جانرا می خواند :
بیا که بریم با مزار ملا محمد جان
سیل گل ولاله زار ملا محئد جان
به دربار سخی جان گیله دارم
یخنٍٍ پاره ا ز دست تو دا رم
پس ا زمرگم بیایی بر مزا رم
همیشه در دعــا در انتظا رم
بیا که بریم با مزار ملا محمد جان
سیل گل ولاله زار ملا محمد جان
اتفاقاً درهمین اثنا وزیر دانشمند امیر علیشیر نوایی با عده ای ازهمراهان ، ازینجا می گذشت وصدای خواندن عایشه به گوشش رسید ، توقف نموده وآهنگ را تا اخیر شنید ، با فراست ونکته دانی ایکه داشت ، دریافت که درعقب این صدا دردی
نهفته است ، خودش نزد عایشه آمد وبا ملایمت ومهربانی ازاو سوال کرد که دخترم راست بگو ملا محمد جان کی است وچرا درآهنگ صدای تو درد ی نهفته است ؟ عایشه درابتدا ازحیا پاسخ نداد ، ولی امیر با شیوه پدرانه به او وعده داد که اگر راستش را بگوید به او کمک مینماید ، سپس عایشه داستان عاشقانه خود وملا محمد جان را به امیر حکایت نموده واضافه نمود که ملامحمد جان ازجمله طلا ب مدارس شما می باشد .
فردای آنروز امیرشخصاً به خانه پدرعایشه رفت وبه عنوان پدر ملامحمد جان از
عایشه خواستگاری نمود ، پدر عایشه که وضع را چنین دید ، به احترام شخص
امیر به این وصلت راضی گردید .
امیر این دودلباخته را به مزار شریف فرستاد ، درآنجا عروسی نمودند ومدتی به خاکروبی آن آستان چون خادمان مبادرت ورزیندند .
دربعضی ازروایت ها آمده که ملا محمد جان ، ازشاگردان خاص امیر علی شیر نوایی بوده وبعد ازعاشق شدن وی به عایشه ، امیر مشاهده می کند که وضع روانی ملا محمد جان تغییر نموده وهرروززار ونحیف ترمیگردد ودیگر به درس علاقه نمی گیرد ،امیر به شیوه های گوناگون وبه مهربانی ولطف ، علت را جویا می شود وسر انجام ملا محمد جان حقیقت را می گوید وامیر شخصاً به خواستگاری رفته ، وهمانطوریکه درفوق تذکر یافت ، پدر عایشه به ازدواج دخترش به ملامحمد جان راضی میگردد.
آهنگ ملا محمد جان که راوی داستان عشق عایشه وملا محمد جان است ، درشهر هرات ونواحی برسرزبانها افتاد وسینه به سینه ، قرنها منحیث آهنگ فولکلور یک درمحافل ومجالس خوانده میشد ومیشود . آستائی ( مطلع ) آهنگ همان شکل اولیرا دارد ولی انتره ها نظر به ذوق وسلیقه آوازخوانان ازدوبیتی های محلی ( فولکلور ) انتخاب می گردند.

هیچ نظری موجود نیست: