چهارشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۷

گستردگي زبان فارسي در گذشته های دور
خوانندگان عزيز!
آنچه مي خوانيد متن سخنراني استاد رهنورد زرياب، از دانشمندان و نويسندگان روزگار ما ست كه در ”جشنواره بزرگ گل سوري“ كه به گرامي داشت از هفتمين سالروز شهادت قهرمان ملي كشور برگزار شده بود و با حضورداشت جمعي از شاعران و استادان ادبيات از سه كشور فارسي زبان، به تاريخ پنج سنبله سال روان در سالن انتركانتي ننتال، ایراد كرده بود.
به نام خداوند بيت العتيق.
نیست بستان، يك دو حروفي از سواد ريخته
كان دژم برگي زنخلستان فرهنگ من است.
فارسي بين تاببيني نقش هاي رنگ- رنگ
بگذر از مجموعه اردو كه بي رنگ من است
فارسي بين تاببيني كاندر اقليم خيال
ماني و ارژنگم و آن نسخه ارتنگ من است
سروده ای بود از میرزا اسدالله خان غالب دهلوي.
دوستان گرامی، مهمانان فرزانه، فرهنگیان گرامی!
زبان غنامند و پرتوان پارسی دری، کم ازکم در درازاي هزار سال، در سرزمین های گسترده و فراخ، حامل و جلوه گاه فرهنگ های پرژرفنا و دل انگیزِي بوده است. این گستره، روزگاری، از بخش های خاوری بنگال و مرزهای خاوری چین تا رومیة صغرا و شاید هم تابالقانات را در بر می گرفت.
در این گستره ء پهناور، زبان پارسی دری نه تنها زبان واسطه به شمار می رفت؛ بل داشته ها و فراورده های فرهنگی این زبان، به ویژه تجلیات شاعرانهء آن، در دل های آدمیان می نشستند و تشنه گی های معنوی و زیباشناسيك آنان را فرو می نشاندند. و نیز بر روند آفرینش های آنان اثر می گذاشتند.
برای این که بر این گفته گواهی داشته باشیم، خوب است با جهان گرد پرآوازه عرب، ابن بطوطه، در سده هشتم هجری، هم سفر شویم و دریابیم که او، در آن روزگار، در دریای چین چه کرده. ابن بطوطه از شهر کونجنفونگ به شهر هانگ چو رفت که شاید در آن روزگار، از بزرگترین شهرهای جهان بود. فرماندار این شهر، کسی بود که این بطوطه او را ”امیر کبیر قرُطي“ می نامد.
ابن بطوطه سه روز مهمان این امیر بود. او می گوید در زمان ضیافتی که بزرگان شهر نیز حضور داشتند، به احترام مهمانان مسلمان، کار پخت و پز را به آشپز ان مسلمان سپرده بودند و شعبده بازان با تردستی های و شگفت کاری های شان، همه گان را سرگرم می ساختند. در پایان این ضیافت، امیر پسر خودش را با مهمانان به یک گردش تفریحی، به روی آب فرستاد.
در این سیر و گردش، شمار زیادی کشتی با بادبان های رنگارنگ و سایه بان های ابریشمین شرکت کرده بودند و مطربان وخنیاگران آوازهایی به چینی، فارسی وعربی می خواندند. امیرزاده که دل داده ء آوازهای فارسی بود، به خنیاگران دستور داد آهنگی را که شعر فارسی داشت، چند بار تکرار کنند. این آهنگ چندان تکرار شد که ابن بطوطه آن را فرا گرفت و نیز در سفرنامهء خودش آورده است و ما امروز می دانیم که این شعر این اهنگ، بیتی از یک غزل سعدی بود که می گوید:
تا دل به مهرت داده ام
در بهرغم افتاده ام
چون در نماز ایستاده ام
گویی به مهراب اندری (1)
و اما این گفتهء ابن بطوطه که خنیاگران در دریای چین، به پارسی آواز می خواندند، به هیچ روي شگفتي انگیز نمی تواند بود؛ زیرا گذشته از اسناد و مدارک دیگر، پروفیسور ”لواینگ شینگ“، استاد دانشگاه نانجینگ بسیار روشن می نویسد:“ اینک در منابع چینی مسلم است که نخستین نامه خاقان چین به دربار پاپ در اروپا، به زبان پارسی بود. وگويا مارکوپولو نيز با بهره گیری از زبان فارسی، در تمامی مناطق چین، می توانست با راحتی با مقامات محلی ارتباط برقرار کند“. (3)
پروفیسورشینگ، می افزاید: نیروهای چنگیز و فرزندان او، امپراتوری وسیع مغولی را تأسیس کردند. در این سرزمین پهناور، زبان های مغولی، چینی و هوي هوی (زبان پارسی)، زبان ]های[ رسمی بودند. (4) روی هم رفته می شود گفت که در گذشته هزارسال، در حوزة فرهنگی و تمدنی ما، سه زبان، زبان های شامل، مسلط و چيره بوده اند؛ یکی زبان عربی، دیگر زبان ترکی و سوم، زبان پارسی دری. و اما هر یک از این زبان ها قلمرو کاربردی ویژه خودش را داشته بود؛ بدین معنا که زبان عربی، زبان دین، حکمت، دانش و عرفان بود.
زبان ترکی، زبان شماری از اقوام حاکم و زبان نهادها و زبان نیروهای نظامی و جنگی به شمار می رفت. در این میان، زبان پارسی دری زبان دولت و دیوان و زبان شعر و عرفان و زبان بازرگاني شناخته می شد. (5) با این همه آنچه گفته شد، ثابت و همیشه گی نبود و گاه گاهی این زبان ها جاهای شان را آلش می کردند.
امروز، هر چند زبان پارسی دری، آن گستردهء فراخ و پهناور را در اختیار ندارد؛ ولیكن حضور و وجود واژه های زبان پارسی، در زبان هاي بنگالي، اويغوري، عربی، روسی، انگلیسی، فرانسه يي، بلغاريايي و اسپانیايی، حکایت گر نفوذ و سیطره تاریخی این زبان می تواند بود.
و نیز پژوهش گران واژه های اصیل پارسی را، حتا در قرآن مجید، شناسایی کرده اند؛ از جمله دکتور محمد خزائلی در کتاب معروفش ”اعلام قرآن“ می گوید: ”بیشتر واژه های بهشتی مسطور در قرآن مجید، اصل پارسی دارند. (6) و جالب این است که شماری از سخنوران پرآوازه عرب، نه تنها واژه های پارسی دری را به کار می بردند، بل، به کاربرد ترکیبات و حتا عبارت های پارسی دست می یازیدند و پارسی گویی می کردند؛ چنان که، ابونواس سخن سرای در بار هارون الرشید و امين الرشيد، در یکی از سروده هایش آورده است:
یا نرجسي و بهاری
بده مرا، یک باری ...(7)
چنان که دیده می شود ابونواس، در اين جا تنها واژه نرگس را به شیوه عرب، ”نرجس“ ساخته است و سخنش دیگر یک سره، پارسی دری است.
و اما در عصر حاضر، اروپای باختری گويا در سده هفدهم میلادی، با سفرنامه شاردان و ژان تاورنیه، با شعر و ادب پارسی آشنا شد و نخستین سخنوری که بر دل های اروپاییان جا گرفت، شيخ شیراز افصح المتکلمین سعدی بود. (8) و همین دل پذیری سعدی انگیزه آن شد که ”فرانسوا ولتر“، با الهام از مقدمه بوستان، شعری بسراید و ”دید رو“ چکیده یی از گلستان را به فرانسه يي برگرداند. و“منتسکیو“ ”نامه های ایرانی“ را بنویسد و دفتر خاطرات ”آندره شنیه“ پر از یادداشت های مربوط به سعدی باشد و ”لازام كارنو“ یکی از سیاست گران و دولت مردان بنام فرانسه نام فرزند اش را ”سعدی“ بگذارد. (9) پسانترها شعرآفرينان دیگر زبان پارسی نیز در اروپا شناخته شدند و بر سخن سرایان آن سرزمین اثر گذاشتند؛ چنانکه ”ژان له هوم“ شاعر نيمه دوم سده نزدهم فرانسه با الهام از سروده هاي حافظ، دفتر شعری با نام ”پندار“ منتشر ساخت.
(10) و ”گویته“ سخنور با نام ونشان آلمان، درخطاب به لسان الغیب خواجه شيراز، گفت: ”من بازتاب درخشان از باور تو هستم.“ (11)
و این دل بستگی به ادبیات پارسی دری در اروپا به جایی رسید که ”ادوارد براون“ استاد دانشگاه ”کیم بریچ“ 30 سال زندگانی اش را بر سر نوشتن تاریخ ادبیات زبان پارسی گذاشت و ”هرمان اِته“ خاورشناس آلمانی نیز به همین کار دست یازید.
در این میان، اثر پذيری الکساندر پوشكين، سخنور نام دار روس، داستان دل کشی دارد. پوشكين دلباخته بانویی بود به نام ”کرمزینه“ او پیمان بسته بود که به خاطر جاویدانه شدن این عشقش، چکامه بی نظیر و بی بدیلي بپر دازد؛ اما سال ها گذشتند و پوشگين، بنمايه اين چكامه را نمی یافت.
باری پوشگين سفری به ”کریمیه“ داشت. او در این سفر، به کاخ باغچه سراي که روزگاری دارالاماره خان كريم باي تاتار بود، رفت و فواره این کاخ را دید. در این دیدار، این فواره اثر چنداني بر پوشكين نگذاشت و اما پسان ترها بوستان سعدی به دست پوشكين افتاد و او این بیت ها را در باب اول این کتاب خواند:
شنیدم که جمشید فرخ سرشت
به سرچشمه یي بر به سنگی نوشت:
”ر این چشمه چون ما، بسي دم زدند
برفتند چون چشم برهم زدند
گرفتيم عالم به مردی و زور
وليكن نبردیم با خود با خود به گور“
با خواندن این بیت ها، ناگهان، بنمايه یکی از دلپذیر ترین سروده های زبان روسی، در تخيل پوشكين گل کرد و جان گرفت. او بار دیگر به کاخ باغچه سرای شتافت و این بار با دید و نگرش تازه یی، فواره باغچه سرای را دید و سرایش چکامه زیبا و پرآوازه اش را آغاز کرد. این چکامه ”فواره باغچه سرایی“ نام دارد و امروز از دلپذیر ترین پدیده های ادبیات زبان روسی به شمار می رود.
و این را نیز باید افزود که ”فواره باغچه سرای“ خود ساخته دست یک سنگ تراش ایرانی به نام استاد عمر بوده است. (12) این ها که گفته آمدم چند تا نمونه یی بودند از رسوخ و اعتبار ادبیات فارسی دری در عصر حاضر در باختر زمين. درغیر این، به یاد داریم که درباره اثر پذیری ”دانته“ در کمیدی الهی اش، از مثنوی ”سیرالعباد الی المعاد“ حکیم عزنه سنايي نیز سخن ها گفته شده اند.
و از جمله ”نيکلسئون“ می گوید: نمی توان ”سیرالعباد الی المعاد“ را خواند و کمیدی الهی به ویژه ” فصل سفر دوزخ“ را به یاد نیاورد. هم سویی اندیشه، ستیک وساخت، تصادفی نیست. (13) جا دارد یادآوری کنیم که ”دانته“ در حدود دو صد سال پس از ابوالمجد مجدود سنایی می زيست.
شوري هم كه خداوندگار بلخ در این سال های اخیر به ویژه درينگي دنیا برپا کرده است خود داستانی است که همگان آن را می داند و سرانجام قدرت معنوی و آوازه خداوندگار بلخ، یک نهاد جهانی، (ونسکو) را بر آن داشت که سال 2007 میلادی را به نام این قفل زندان شکن نام گذاری کند.
در روزگار ما گویندگان زبان پارسی دری، عمدتا“ در ازبیکستان، تاجیکستان، ایران و افغانستان زنده گی می کنند و مشعل این زبان ارجمند را فروزان و روشن نگاه داشته اند.
این وارثان بر حق پارسی دری، نیک می دانند که نياي بزرگ شان فردوسی توسی، هزار سال پیش از این، در باره کار خودش - شه نامه ی بزرگ - گفته بود:
بسي رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدين پارسی
و این شه نامه همان رزم نامهة سترگي است که ”نولدكه ”که با همه سخت گیری و مشکل پسندیي که دارد، در باب این کتاب می گوید: شه نامه حماسه ملیی است که هیچ ملتی نظیر آن را ندارد.
وضعیت کنونی زبان پارسی، داستانيست دیگر که باید جداگانه بدان پرداخت.
و اما این جشنواره گل سوری خود فرصتی است فرخنده که نماینده گان فرهیختة این زبان گرد هم آمده اند تا سخن های دل های شان را با هم دیگر بازگویند و نیز یاد سرود كودكان بلخ و جوي موليان و کنار آب ركناباد را تازه سازند
از ختلان آمذيه
برو تباه آمذيه
آباره باز آمذيه
بيدل فراز آمذيه ... بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
***
بده ساقي مي باقي كه در جنت نخواهي يافت
كنار آب ركناباد و گلگشت مصلا را.
جا دارد که در پایان، سخنی از ملک الشعرا، محمد تقی بهار را بیاورم که می گوید:
گفت پیغمبر“که دارند اهل فردوس
بر زبان لفظ دري جاي زبان مادري“
ني عجب، گر خازن فردوس فردوسي بود
كو بود بي شبهه رب النوع گفتار دري
آرزو دارم که این جشنواره، با فرخنده گی و بشكوهي تمام برگزار گردد و به پایان برسد. شاد و سرفراز باشید.!
روی کردها
محمد علی موحَد، ”ابن بطوطه“ طرح نو، تهران 1376، ص ص 134-135 همان، ص 17
علی محمد سابقی، «نقش زبان فارسی در پیدایش زبان های محملی اسلامی در چین»، نامه پارس شمارة اول، سال یازدهم، ص ص 138 -139، تهران.
همان، 137
ضیاء صدر، «نتیجه گیری؛ راجع به خط «ماه نامة روزکارنو» در ماه سال 1375، ص 53، پاریس. دکتور محمد خزائلی، «اعلان قرآن» انتشارات امیر کبیر، چاپ پنجم، 1378، تهران، ص ص 150 -151 دکتور ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، جلد اول، انتشارات فردوس، چاپ شانزدهم عطا الله آموزیان، تاثیر شعر فارسی بر ادبیات اروپا، آموزش و ادب فارسی، همان دکتور هزیک بیروس، ماه نامة سخن عشق، سال هشتم، شماره دوم، ص 91 تهران دیده شود: «خاور و باختر» کار گروهی از دانش مندان دانش سرای خاورشناس فرهنگستان علوم روسیه، ترجمه عزیز آریان فر، انتشارات میوند، ص ص 130–134 پیشاور نقل از رفا آزاد پور، سيری در سفرنامه های تمثیل، آموزش و ادب فارسی، شماره سوم دوره نزدهم، بهار1385، ص 16، تهران دکتور محمد علی اسلامی نُدوشن «سر و سایه فگن“ انتشارات یزدانی، چاپ چهارم، تهران، 1375 ص 16

هیچ نظری موجود نیست: