سه‌شنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۸

درس زندگی

خانم تامپسون معلم کلاس پنجم ابتدایی در اولین روز مدرسه مقابل دانش آموزان ایستاد و به چهره دانش‌آموزانش خیره شد و مانند اکثر معلمان دیگر به دروغ به بچه‌ها گفت که همه آنها را به یک اندازه دوست دارد. اما این غیر‌ممکن بود. چرا که در ردیف جلو پسربچه‌ای به نام "تدی استودارد" درصندلی خود فرو رفته بود که چندان مورد توجه معلم قرار نداشت.
خانم تامپسون سال قبل تدی را دیده بود و متوجه شده بود که او با بقیه بچه‌ها بازی نمی‌کند. اینکه لباس‌هایش کثیف هستند و او همواره به استحمام نیاز دارد. برای همین تدی فردی نامطلوب قلمداد می‌شد.این وضعیت چنان خانم تامپسون را تحت تاثیر قرار داد که او عملا نمرات پایینی را بر روی برگه امتحانی‌اش درج می‌کرد.
در مدرسه‌ای که خانم تامپسون تدریس می‌کرد، لازم بود تا او شرح گذشته تحصیلی همه دانش‌آموزانش را مورد بررسی قرار بدهد. او تدی را در نوبت آخر قرار داد. با این حال وقتی پرونده وی را مرور کرد، بسیار شگفت‌زده شد.
معلم کلاس اول تدی نوشته بود او بچه‌ای باهوش است که همیشه برای خندیدن آمادگی دارد. او تکالیفش را مرتب انجام می‌دهد و رفتار خوبی دارد. او از اینکه دور و برش شلوغ باشد، خوشحال می‌شود.
معلم کلاس دوم نوشته بود: تدی دانش آموز بسیار باهوش و با استعداد است. همکلاسی‌هایش او را دوست دارند اما او اخیرا به خاطر ابتلاء مادرش به یک بیماری لاعلاج دچار مشکل شده و احتمالا زندگی‌اش سخت شده است.
معلم کلاس سوم نوشته بود مرگ مادرش برایش بسیار سخت تمام شد. او تلاش می‌کند تا هرچه در توان دارد به كار بندد، اما پدرش چندان علاقه‌ای از خودش نشان نمی‌دهد. اگر در این خصوص اقدامی نشود، زندگی شخصی‌اش دچار مشکل خواهد شد.
معلم کلاس چهارم نوشته بود: تدی انزواطلب است و علاقه چندانی به مدرسه نشان نمی‌دهد. او دوستان زیادی ندارد و گاهی سر کلاس خوابش می‌برد.
اکنون خانم تامپسون مشکل وی را شناخته بود، به خاطر همین از رفتار خود شرمسار شد. او حتی وقتی که دید همه دانش‌آموزانش به جز تدی هدایای کریسمس او را با کادوها و روبان‌های رنگارنگ زیبا بسته‌بندی کرده‌اند، حالش بدتر شد. هدیه تدی با بدسلیقگی در میان یک کاغذ ضخیم قهوه‌ای رنگ پیچیده شده بود که او آن را از پاکت‌های خود درست کرده بود. خانم تامپسون برای باز‌کردن آن در بین هدایای دیگر دچار عذاب روحی شده بود.
وقتی او یک گردنبند بدلی کهنه را که تعدادی ازنگین‌های آن هم افتاده بود به همراه یک شیشه عطر مصرف شده که یک چهارم آن باقی مانده بود از لای کاغذ قهوه‌ای رنگ بیرون کشید، گروهی از بچه‌های کلاس شلیک خنده سر دادند. اما او خنده استهزاء آمیز بچه‌ها را با تحسین گردنبند خاموش کرد. سپس آن را به گردن آویخت و مقداری از عطر را نیز به مچ دستش پاشید.
حرکت بعدی تدی کاملا خانم تامپسون را منقلب کرد. او مدتها منتظر ماند تا اینکه سرانجام خانم معلم خود را تنها گیر آورد. سپس به وی گفت: خانم معلم امروز شما دقیقا بوی مادرم را می‌دهید.
خانم تامپسون هاج و واج به او نگریست. پس از خوردن زنگ آخر و رفتن بچه‌ها، او یک ساعت در کلاس نشست و اشک ریخت. از آن روز به بعد او دیگر تدریس را صرفا به آموختن خواندن و نوشتن و ریاضیات محدود نکرد. بلکه تلاش کرد تا به بچه‌ها درس زندگی هم بیاموزد. خانم تامپسون بخصوص توجه خویش را به تدی معطوف کرد. همچنانکه با پسرک کار می‌کرد گویی ذهن وی دوباره زنده می‌شد. هرچه بیشتر او را تشویق می‌کرد، پسرک بیشتر عکس‌العمل نشان می‌داد.
در پایان سال تدی یکی از بهترین دانش آموزان محسوب می‌شد. خانم تامپسون علی‌رغم ادعایش که گفته بود که همه بچه‌ها را به یک اندازه دوست دارد، اما این بار هم دروغ می‌گفت، چرا که تعلق خاطر ویژه‌ای نسبت به تدی داشت. یک سال بعد او نامه‌ای از طرف تدی دریافت کرد که در آن نوشته بود او بهترین معلم در تمام زندگی‌اش بود.
شش سال دیگر نیز سپری شد تا اینکه او نامه دیگری از طرف تدی دریافت کرد. تدی در این نامه نوشته بود: درحال فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه با رتبه عالی است. او بار دیگر به خانم تامپسون اطمینان داده بود که وی را همچنان بهترین معلم تمام زندگی‌اش می‌داند.
سپس چهار سال دیگر نیز مثل برق و باد گذشت. نامه چهارم تدی اذعان می‌کرد که او به زودی به درجه دکترا نایل خواهد آمد. او نوشته بود که می‌خواهد باز هم پیشرفت کند و بار دیگر احساس قلبی خود را در خصوص وی تکرار کرده بود.
ماجرا به همین جا خاتمه نیافت. بهار سال بعد نامه دیگری از طرف تدی به دست خانم تامپسون رسید. او در نامه خود نوشته بود که با دختری آشنا شده و می‌خواهد با وی ازدواج کند. تدی اظهار کرده بود از آنجا که چند سالی است مادرش را از دست داده، موجب افتخارش خواهد بود اگر خانم تامپسون بپذیرد و به جای مادر داماد در مراسم عقد حضور داشته باشد، و البته خانم تامپسون پذیرفت.
حدس می‌زنید چه اتفاقی افتاد؟ او در مراسم عروسی همان گردنبندی را در گردن آویخت که چند نگینش افتاده بود و همان عطری را مصرف کرده بود که خاطره مادر تدی را در یاد او زنده می‌کرد. در مراسم عروسی تدی با دیدن خانم تامپسون لبخند رضایت بر لبانش نشست پیش رفت و موءدبانه دست او را گرفت. بوسه‌ای بر پشت آن زد و آهسته در گوش خانم معلم خود گفت: متشکرم خانم تامپسون که مرا باور کردی، بسیار متشکرم از اینکه احساس مهم‌ بودن را در درونم بیدار کردی و به من نشان دادی که می‌توانم مهم و تاثیر‌گذار باشم.
خانم تامپسون که اشک در چشمانش جمع شده بود، آهسته پاسخ داد: تو کاملا در اشتباهی! تدی این تو بودی که به من آموختی می‌توانم مهم و تاثیر‌گذار باشم. در آن زمان من اصلا نمی‌دانستم چطور باید بیاموزم تا اینکه با تو آشنا شدم.

جمعه، فروردین ۰۷، ۱۳۸۸

حاجی فیروز

دختر پشت فرمون ماشین تو ترافیک گیر کرده. با خودش فکر می‌کنه که: بخشکه این شانس امسالم گذشت و من هنوز بی شوهر! خدایا دم این سال تحویلی برسون یه شوهر درست حسابی از غیب!
از اون طرف بین ماشینا حاجی فیروز با صورت سیاه و لباس و کلاه قرمز و دایره دنبکش صدا میکنه که: حاجی فیروزه سالی یه روزه .....حاجی فیروز از این ترافیک لذت می‌بره هیچ جا بهتر از اینجا نیست تا همه بدونن که حاجی فیروزه! اونم از این زندگی خسته شده دوس داره یه تحولی در زندگیش بوجود بیاد و چه تحولی بهتر از ازدواج! پس دعا می‌کنه که: خدایا یه زن خوب دم این سال تحویلی تو این ترافیک برسون.
یهو چشم حاجی فیروز روی یه هانچ‌بک سفید قفل می‌شه ! البته خود هانچ‌بک نه داخل‌هاش بک که یه دختر خانوم مامان با عینک آفتابی مامان تر به اون دوردست‌ها خیره شده و احتمالا در اعماق ذهنش دنبال یه شوهر ایده آل واسه یه زندگی می‌گرده!
حاجی فیروز احساس می‌کنه که دعاش چه زود مستحاب شد و با خودش میگه: ایکاش از خدا یه چیز دیگه خواسته بودم! بعد دوباره با خودش می‌گه: خنگ خدا دیگه چی می‌خواستی از این بهتر!
حاجی فیروز میاد دم شیشه ماشین دختر ....

از اینجا مکالمه دختر و حاجی فیروز رو با ریتم بخونین
حاجی فیروز:
ارباب خودم سامیلی علیکم
ارباب خودم سرتو بالا کن
ارباب خودم منو نیگا کن
ارباب خودم لطفی به ما کن
ارباب خودم بزبز قندی
ارباب خودم چرا نمی‌خندی؟
دختر:
حاجی خودم سلام علیکم
حاجی خودم یه ناز دیگه کن
حاجی خودم چه با ادایی
واه واه حاجی جون چه با صفایی!
حاجی خودم ناز نازی هستی
حاجی خودم چرا نمی‌رقصی؟

حاجی فیروز:
بشکن بشکنه بشکن،
من نمی‌شکنم بشکن،
اینجا بشکنم یار گله داره،
اونجا بشکنم یار گله داره!
این سیاه بیچاره چقد حوصله داره.

دختر:
سیاه سیاهه سیاه!
من نمی‌خوامش اما
قربونم بشه من غصه دارم
قربونم بشه من بوسه دارم
درد این سیاه بیچاره رو من چاره دارم

حاجی فیروز:
حاجی فیروزه،
سالی یه روزه،
همه می‌‌دونن،
منم می‌‌دونم،
عید نوروزه.

دختر:
حاجی پیروزه
شرطش هرروزه!!!
عید نوروزه
آره
منم میدونم
تو هم می‌دونی

حاجی فیروز:
چی می‌گی ؟
چی رو؟

دختر:
اینکه حاجی فیرزوه دیگه!

حاجی فیروز:
نه عزیزم منظورم این بود که می‌دونی من چقدر دوست دارم! عاشقتم! ناز منی عشق منی! حالا زن من می‌شی!

دختر:
من زن تو؟ اونم تو؟!با اون لباس قرمز کلاه بوقی روی سیاه واه واه واه! همینم مونده زن تو بشم! با اون قیافت! جرات نداریم دو دقیقه با کسی شوخی کنیم عجب ملت بی جنبه این!
بعدش دختر با عصبانیت گازش رو میگیره و میره و حاجی فیروز غرق در دود سیاه ماشین می‌شه (البته یادآوری کنم که چون ترافیک بود دختره نمی‌تونس گازش رو بگیره و بره درضمن ماشینش هم چون روغن سوزی داشته دودش آبی بود)
یهو چشم حاجی فیروز به یه دختره می‌افته که داره شیشه ماشینا رو تمیز می‌کنه دختره هم چشمش به حاجی فیروز می‌افته و میاد جلو و یه نگاه عاشقانه به حاجی فیروز می‌کنه.
حاجی فیروز با خودش میگه: نکنه این دختره بخواد زن من بشه! اونوقت جواب مامانم رو چی بدم؟ مثل اینکه خر من از تو شکم ننش هم دم نداشت!
بعدم حاجی فیروز تو یه چشم به هم زدن تیز میزنه به چاک! .....

عاقبت دزدی





آیا معشوقه شما روان پریش است؟5 نشانه اصلی

همه ما گاهی اوقات به کله مان می زند و روان پریش می شویم. اما اینکه خیلی شیفته طرف مقابلمان بشویم و اینکه درمورد مرز رابطه مان با او دچار توهم گردیم، خیلی فرق هست. اگر دیدید که طرف مقابلتان کم کم رگه هایی از پرخاش و عصبانیت بهتان نشان داد و متعجب بودید که آن شخصیت قابل ستایش روز اول کجا رفته است، احتمال این وجود دارد که با یک روان پریش آشنا شده باشید.
در این مقاله شما را به 5 نشانه انسانهای روان پریش آشنا می کنیم.
ارتباط بیش از حد بین یک عاشق شیفته و یک شریک روانی تفاوت زیادی هست. یک عاشق شیفته یکبار به شما زنگ می زند و همه آدرس ها و شماره تلفن های خودش را به شما میدهد تا هر موقع دوست داشتید بتوانید راحت او را پیدا کنید. اما یک آدم روانی به همه شماره تلفن های شما زنگ می زند، مدام به شما اس ام اس می زند و ایمیل می فرستد و اینکار را هر روز و هر روز ادامه می دهد.
و هرچه زمان بیشتری از دیدار و ملاقات شما با این آدم های روان پریش بگذرد، این پیام ها تهدید آمیز تر هم خواهد شد. "هی، منم چرا تلفنتو جواب نمی دی؟" و کم کم، "تلفن را بردار وگرنه هر چی دیدی از چشم خودت دیدی."
دروغگویی دروغ ها ممکن است اول بی آزار به نظر برسند؛ حتی ممکن آنها را با بد ارتباط برقرار کردن اشتباه بگیرید. اما اگر طرف مقابلتان آدم روان پریشی باشد، برای کنترل کردن شما، پشت سر هم دروغ می گوید. و آنچه که اول با دروغ گفتن درمورد چیزهای کوچک شروع شده بود، مثلاً اینکه او هم مثل شما جگر دوست دارد (تا به نظر برسد که شما دو نفر وجه اشتراک زیادی با هم دارید)، به دروغ های خیلی خیلی بزرگ تر منتهی میشود که مثلاً چون تازه فهمیده برادر دوقلویش که به خاطر مشکل کبدی حاد در بیمارستان به خون نیاز دارد و تنها او می تواند کمکش کند، به حمایت احساسی شما نیازمند است.
مراقب نکات ضد و نقیضی که از حرفهایش دستگیرتان می شود و توجیه و توضیح بیش از حد لزوم که همه نشانه های دروغ گفتن اوست باشید.
آمارگیری پسرها و دخترهای آمارگیر به شکل ها و اندازه های مختلف وجود دارند.
و این افراد تکنیک ها مختلفی هم دارند: بعضی ها خیلی آشکار جلوی در خانه تان چادر می زنند تا آمارتان را بگیرند و ببینند کی به خانه برمی گردید تا مثلاً تصادفی شما را در خانه تان ملاقات کنند.
اگر حرف هایی را که فقط به نزدیک ترین دوستانتان می زنید را از دهان این آدم شنیدید، مطمئن باشید که تلفن هایتان را ضبط کرده است نه هیچ چیز دیگر. اگر حس کردید که همه جا کسی دنبالتان است اما نفهمیدید که این سیستم آمارگیری چطور کار می کند، مطمئن باشید که با یک روان پریش وارد رابطه شده اید.
حس مالکیت همه ما زمانهایی در زندگیمان، حس حسادت به سراغمان آمده است. این حس ممکن است مفید هم باشد—کمی حس حسادت باعث می شود هوشیارتر و مراقب تر باشیم. اما این حسادت با حسادت از نوع پارانویایی فرق می کند. تصور کنید: شما حق ندارید بدون اینکه دوست پسر یا دوست دخترتان بداند به هیچ ... از جنس مخالف خودتان حتی نگاه کنید، چه برسد به اینکه با آنها حرف بزنید.
این مسئله درمورد غریبه ها هم فرقی نمی کند. (مثلاً: من می دونم تو داری به من خیانت می کنی، چون هر روز به دربون خونتون سلام می کنی). و این غیرت یا بهتر بگوییم حسادت کم کم به اعضای خانواده شما هم کشیده می شود. به عبارت دیگر، هر کسی می تواند یک تهدیدی برای رابطه شما به حساب آید.
محتاج توجه یک فرد روان پریش به توجه مداوم نیاز دارد و اگر این نیاز او برآورده نشود، همه دنیا روی سرش خراب خواهد شد. تا حالا شده همسرتان خودش را الکی زمین بزند و شما مجبور شوید به جای اینکه با دوستانتان به تماشای مسابقه فوتبال بروید، در خانه بمانید و از او مراقبت کنید؟
تا حالا شده احساس کنید نامزدتان عادت داشته باشد که در مکان های عمومی وقتی چند مرد در دور و اطرافتان هست، دستتان را بگیرد یا از این قبیل ابراز احساسات از خود نشان دهد؟ همانطور که می بینید همه این کارها برای در دست گرفتن کنترل شما و مسلط شدن روی شماست. یک فرد روان پریش می خواهد همه چیز را بداند و خیلی از آدم ها هستند که فکر می کنند چون در اولین ملاقاتشان با شما دچار مشکلی نشده اند، دیگر دوست دختر یا دوست پسر فابریک شما شده اند و رابطه تان کاملاً رسمی و متعهدانه باید باشد.
هشدار البته ممکن است کمی برای تفریح هم که شده دراین خصوصیات غلو کرده باشیم اما در زندگی واقعی، یکسره پشت سر هم زنگ زدن و اس ام اس فرستادن، آمار گرفتن و سایر رفتارهای مشابه اصلاً مطبوع و خنده دار نیست. اگر احساس می کنید که شما هم در دام چنین فردی گرفتار شده اید، تنها راه چاره ای که پیش رویتان است، آزاد ساختن خودتان است.
منبع: مردمان

مهرمادری


پنجشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۸

طب سنتی ـ قسمت دوم

بد نیست این رو بدونید تمام اسانس‌های طبیعی کشورمون مثل اسطوخودوس، نعناع و آویشن و ... که در دوز بالا تهیه شده‌اند به مدت پنج سال از طرف کشورهای غربی پیش خرید شده‌اند. در ضمن خانواده سلطنتی انگلستان فقط از روش‌های درمانی طب سنتی کشور ما ایران استفاده می‌کنند و پزشک این خاندان یک هندی الاصل به نام رحمان شافی هستش که در ایران طب سنتی را فرا گرفته است و فقط از روش طب سنتی برای درمان استفاده می‌کنند و به همین جهت این دودمان عمر طولانی دارند.
بدون استثناء تمام اسانس‌ها شامل الکل متیلیک هستند و این به این معنی هستش که شما وقتی به کودک زیر 9 سال خود آدامس میدهید بعد از حدود 5 سال این الکل متیلیک که در دوز پائین در آدامس‌های مختلف قرار داده شده کم کم روی بینائی کودک شما تاثیر میگذارد و به اجبار کودک شما عینکی میشود.
البته بعد از 9 سالگی در هفته یک دفعه جویدن ادامس تاثیر چندانی روی بدن نمیگذارد. ولی حتما" از دادن آدامس به کودکان زیر 9 سال خود خودداری نمائید. برای کودکانی که مشکل تغذیه دارند و لاغر هستند و به زور غذا می خورند چه کنیم؟ اولا" به هیچ عنوان کودک را به زور وادار به خوردن نکنید. دوما" نوشیدنی‌های ترش طبیعی مثل آب آلو جنگلی و آب زرشک و آب انار و ... به طرز جذابی 45 دقیقه قبل از غذا باعث به اشتها دراومدن کودک شما خواهد شد، بطوری که دائم آویزون آشپزخانه میشوند. سوما" به کودک خود غذای سبوس دار بدهید! از ارائه نان‌های فانتزی و برنج بدون سبوس و شلتوک حتی المقدور خودداری کنید! همین باعث جود و احساس گرسنگی بلند مدت در کودک میشود.
گفتم نان، بد نیست بدونید الان توی بلاد ما چطور با بی معرفتی نان تهیه میکنند: نانوا به محض ورود به نانوائی، آرد فقیر از همه چیز را توی قدح ریخته و روی آن آب رها میکند و قدح را یک موتور چرخنده شروع به چرخاندن میکند. نشاسته بی همه چیز آرد خیس میخورد و پس از آن خمیر را روی تخته می‌اندازند و برای خمیر گیری آن را پهم می‌کنند و تند تند میگذارند توی تنور. در صورتی که برای پخت نان طبیعی باید خمیر برای پخت، 12 ساعت قبل اماده باشد تا گلوتن موجود در آن تجزیه شود و در مرحله اولیه بصورت مخمر عمل کند.
بعد نشاسته موجود در آرد به قند و دکسترین تبدیل می‌شود و اسید کربنیک تولید میکند و در نتیجه خمیر باد می‌کند و باعث خوب پخته شدن و تجزیه مطبوع ان در بدن میشود. اینطور که نانواها الان نان درست میکنند عامل ترش کردن معده (چاقی زودهنگام به دلیل عدم شکسته شدن گلوتن و نشاسته) میشود و زود شیکم آدما قلمبه میشه. بعد طفلکی‌ها فکر میکنند زیاد غذا خوردند و از خود و خوراکشون کم میکنند بلکه وزنشون زیاد نشه. در صورتی که دارند به بدن فقر ویتامین و مواد لازمه را تحمیل میکنند و در انتها هزار و یک درد و مرض.
به هر حال برای افرادی که مجبورند این نان‌ها را تحمل کنند، تشریف می‌برید گندم می‌خرید و توی پارچه نم دار بعد از شستن قرار میدهید. ظرف 3 روز این گندم تبدیل به جوانه گندم میشود. شب موقع صرف شام حتما" توی ماست جوانه گندم بریزید. (از جوانه ماش، شبدر و کنجد هم اگر استفاده کنید) این کار شما، فقر ویتامین‌ها و مواد لازم را برطرف میکند.
و اما مطلب آخر:
قدیما وقتی شب‌ها خوابم نمیبرد، مادرم یک لیوان شیر می‌آورد و میداد دستم میگفت: بخور! الان خوابت می‌بره. برام جالب بود که چرا خوردن شیر و ماست در شب اینطور آدم را زمینگیر و خواب میکنه؟ الان یاد گرفتم که کلسیم منبع آرامش برای ما آدم‌هاست! خانم‌هائی که موقع عادت ماهانه ستیزه جو، بی‌حوصله و پرخاشگر میشوند، عامل این رفتارشون کمبود کلسیم هستش که لااقل باید یک هفته این کلسیم را دریافت کنند. البته همه ما میدونیم که کلسیم در ماست و شیر و برگ شلغم و لوبیا چیتی و کشک وجود داره! ولی یک راه می‌خواهم بهتون یاد بدم که دارای یک منبع فوق غنی از کلسیم شوید. برای این منظور یک تخم مرغ را درسته حسابی بشورید و تمیز کنید. آن را در یک ظرف (ترجیحا" مسی) قرار بدهید و تا نصف اندازه آن را آبلیمو بریزید. پس از حدود 8 ساعت این آبلیمو سرشار از کلسیم هستش و میتونید توی سالاد و یا هر غذای دیگری از آن استفاده نمائید. و ظرف یک هفته مشکل شما به کل حل خواهد شد.

نکته‌ها

اسراف محبت
وقتی كبوتری شروع به معاشرت با كلاغ‌ها میكند پرهایش سفید می‌ماند، ولی قلبش سیاه می‌شود... دوست‌داشتن كسی كه لایق دوست‌داشتن نیست، اسراف محبت است.
دكتر علی شریعتی

طلا، زن، مرد
طلا را به وسیله آتش....زن را به وسیله طلا ....و مرد را به وسیله زن امتحان کنید.
فیثاغورث

عقل و قلب
برای اداره کردن خودت از عقلت استفاده کن و برای اداره کردن دیگران از قلبت.

قطار شهر بازی
در زندگی افرادی هستند كه مثل قطار شهربازی هستند، از بودن با آنها لذت می‌بری ولی با آنها به جایی نمی‌رسی.

خوبی آدم‌ها و دیوار
همیشه از خوبی‌های آدم‌ها برای خودت دیوار بساز. پس هر وقت در حق تو بدی کردند ، فقط یک آجر از دیوار بردار ! بی‌انصافیست اگر دیوار خراب کنی!

طب سنتی ـ قسمت اول

میدونید چرا توی مراسم عزا گلاب زیاد استفاده میشه؟ چرا گلاب می‌ریزند روی لباس و بدن عزادارها؟ چرا توی مراسم عروسی این گلاب استفاده نمیشه؟ چرا وقتی شاد هستیم کسی دست به گلاب نمیزنه؟
به خاطر اینکه گلاب غم زدا است. ترشح ئیدروفین و اندروفین را در مغز متعادل میکنه و احساس آرامش و آسودگی به آدم میده.
شب اگه فکرای بد توی کله‌ات میاد، اگه هی اینور و اونور میشی نمیتونی بخوابی کافیه یک پارچه سفید برداری و روش گلاب بریزی و بگذاری زیر سرت.
تا صبح مثل یک دسته گل میتونی بخوابی.
نسخه دوم هم پیشنهاد میکنم یک لیوان بردارید و یک چهارم آن را عسل بریزید و دو سوم آب جوش و کمی گلاب. قبل از خواب این شربت را صرف کنید ببینید چه حالی میده واسه خواب.
پیتزا از 2500 سال پیش غذای ما ایرانی ها بود! اون موقع روی نان فطیر سرشیر و زرده تخم مرغ می‌مالیدند و بعد کمی روغن حیوانی و توی تنور میگذاشتند و میشد پیتزا سالم.
در ضمن پیتزا قدیم ندیما غذای افراد فقیر در ناپل ایتالیا بود و الان هر‌کی از راه رسیده یه چیزی میچپونه توش و یه اسم جدید میذاره... مثل پیتزا مارگاریتا، اسخولیتا، و بعد یه خروار پنیر پیتزا که عامل اصلی سرطان راست روده هستش.
پیتزا برای بدن کاملا" ناشناخته است. این رو جدی میگم. وقتی یک تیکه پیتزا را صرف میکنیم بدن قاط میزنه و نمی‌فهمه چیکارش کنه؟ و برای هضمش ناخواسته مدت طولانی صبر میکنه تا مواد پروتئینی و کربوهیدات‌ها را شناسائی کنه و بفرسته توی روده و توی این اثنا مواد سرطان زا هم خود به خود جذب مویرگ‌ها خواهد شد. به جاش پیشنهاد میکنم از همان پیتزای سنتی خودمون استفاده کنید.
رفقائی هم که معده مبارکشون ترش میکنه: جوش شیرین را با آب جوشیده ترکیب کنید و نیم ساعت قبل از خواب صرف کنید. نتیجه اش عالیه...
خانم‌هایی که کمر درد دارند، عامل کمر درد شما کفش پاشنه بلند (بیشتر از 4 سانتیمتر) هستش اگر کمتر از دو سال هستش که از کفش پاشنه بلند استفاده میکنید از این به بعد سعی کنید پاشنه کفش شما بیشتر از 4 سانتیمتر نباشد ... ولی اگر مدت زیادیه دارید استفاده میکنید از همان کفش پاشنه بلند بیشتر از 4 سانتیمتر استفاده کنید چون توی این وضع برعکس باعث تشدید کمر درد میشه.
در مورد معجون سپندار، توی استان لرستان، شهر درود و در کوهپایه‌های اشترانکوه گیاهی رویش داره به نام دیوخار (به زبان محلی برخوار) که عامل درد تمام بیماری‌ها شناخته شده. برای اینکه خواص این گیاه حفظ بشه و فلانوییدها و پروسیانیدهای اون از بین نره حتما" باید با عسل ترکیب بشه و برای اثر بخشی بیشتر سیاهدانه هم در آن ترکیب میشود و شب قبل از خواب یک قاشق چایخوری صرف شود. این معجون طبیعی برای بیماران دارای فشار خون بالا، چربی خون، سرطان سینه، سرماخوردگی شدید، چاقی، درد مفاصل و کهولت سن سودمند هستش. با صرف این معجون دیگه سرماخوردگی و مشکلات گوارشی و مسائل خونی به سراغ آدم نمیاد. به همین جهت اهالی لرستان در بخش درود همیشه سالم و با انرژی هستند.

نسخه آنتی بیوتیک قوی گیاهی:
ریشه کاسنی: 40 گرم
تخم خرفه: 15 گرم
گل بنفشه: 15 گرم
شاه تره: 5 گرم
سیاوشان: 15 گرم
پوست بید: 15 گرم
شیرین بیان: 15 گرم
ریشه ها را نیمکوب کرده و همه را مخلوط نموده و پانزده گرم در پانصد سی‌سی آب جوشانده دو استکان قبل از غذا میل نمائید. چرک و عفونت بدن شما را از بین خواهد برد.
یک دستور توپ و کاربردی دیگه برای کسانی که آلرژی دارند و هی راه به راه عطسه میکنند.
سیاهدانه را آسیاب کرده و در روغن زیتون خالص بجوشانید. شب موقع خواب توی هر بینی 3 قطره از این محلول بچکانید. اولش یک کم به خاطر تحریک شدن مخاط های بینی اذیت خواهید شد. ولی پس از 3 روز مصرف کاملا" اثر این آلرژی رفع خواهد گردید.
یادتون باشه: خداوند مهربان درمان هر درد را در ساده‌ترین راه ممکن در دسترس ما قرار داده است.

رفتگر

در ایامی رفتگری جوانی هر روز صبح محله‌ای را جارو می‌نمود و دراین محله منزل شخص بسیار ثروتمندی بود.
رفتگر هر روز که به درخانه این شخص برای جارو کردن می‌رسید دختر جوان زیبایی در را باز می‌نمود و به وی چای و شیرینی می‌داد. رفتگر جوان نیز چای و شیرینی را می‌خورد و بدون کوچکترین نگاه چپی به دختر از او تشکر می‌نمود و به سر کار خود می‌رفت.
این قضیه چند سال طول کشید تا این که صبحی رفتگر به در خانه دختر رسید برای جارو کردن و دختر نیز طبق عادت قصد کرد که از وی پذیرایی نماید که ناگهان چشمش به حلقه نامزدی رفتگر خورد پس جیغی ناخودآگاه از وی ساطع شد و غش کرد! به چشم همزدنی خدم و حشم خانه و همسایه‌ها به بیرون ریختند و تا چشمشان به رفتگر خورد، پنداشتند که وی بلایی به سر دختر آورده به این سبب وی را بزدند و بازداشت نمودند تا دختر را به هوش آورند.
سپس اندکی از عطرجات به دماغ وی نزدیک کردند تا بهوش آمد. دختر به محض به هوش آمدن شروع به گریه و زاری نمود که این فلان (رفتگر) را من این چند سال بسیار دوست داشتم و عاشقش بودم و بسیار می‌خواستم که وی به خواستگاری من بیاید تا با هم عروسی کنیم اما امروز حلقه نامزدی در دستش دیدم پس او را بزنید به جرم بی وفایی. این دفعه رفتگر تا سخن عشق دختر را به خود شنید جیغی بزد و بیهوش شد! پس اندکی آشغال به دماغ وی نزدیک کردند تا بهوش آمد آنگاه شروع به هوار زدن کرد که ای‌داد! ای هوار! از دست شما زنان! چرا که من نیز این چند سال که محبت این دختر را دیدم عاشقش شدم ولی جرات نزدیک آمدن نداشتم چرا که نه فقط وضعم به اینها نمی‌خورد بلکه مهمتر اینکه از همگان شنیده‌ام که می‌گویند رفتار زنان را هیچکس نشناسد حتی خودشان! به همین دلیل با خود پنداشتم که اگر عشقم را به وی گویم و از وی خواستگاری نمایم او به من جواب دهد که: "پیف پیف! من کلی خواستگار دارم اونوقت با تو ازدواج کنم؟! چه پررو! آخه من به تو چه علاقه‌ای دارم که بخوام باهات ازدواج کنم‌؟ عجب ملت بی جنبه‌ای هستین حالا یه چایی بهت دادیم زودی پسر خاله شدی‌؟!"
اما داستان این حلقه نیز اینچنین است که چند دقیقه پیش که داشتم جارو می‌زدم این حلقه را دیدم و برای اینکه آن را گم نکنم تا بعد صاحبش را پیدا نمایم آن را در دست خود کردم! یعنی من نه نامزد دارم و نه عروسی کرده‌ام . آنگاه نگاهی از روی عشق به دختر انداخت و از وی پرسید حاضری با من ازدواج کنی؟
دختری مکثی بنمود و سپس رویش را برگرداند و گفت: (پیف پیف را نگفت که دل رفتگر نشکند) من کلی خواستگار دارم اونوقت ....

سه‌شنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۸

هرگز نمیدانم چرا آمده ام. نمیدانم چرا میمیرم
نمیدانم حتی از کجا آمده ام. و به کجا خواهم رفت
ولی یک چیز را خوب میدانم
هر کاری که در گذشته کرده ام بهترین کاری بوده که میتوانستم انجام دهم
و هر کاری که امروز میکنم سعی میکنم کاملا درست باشد
پس دلیلی برای انتقاد از خود نیست.

حقايقی جالب از زندگی

حداقل پنج نفر در این دنیا هستند که به حدی تو را دوست دارند، که حاضرند برایت بمیرند
حداقل پانزده نفر در این دنیا هستند که تو را به یک نحوی دوست دارند
تنها دلیلی که باعث میشود یک نفر از تو متنفر باشد، اینست که می‌خواهد دقیقاً مثل تو باشد
یک لبخند از طرف تو میتواند موجب شادی کسی شود
حتی کسانی که ممکن است تو را نشناسند
هر شب، یک نفر قبل از اینکه به خواب برود به تو فکر می‌کند
تو در نوع خود استثنایی و بی‌نظیر هستی
یک نفر تو را دوست دارد، که حتی از وجودش بی‌اطلاع هستی
وقتی بزرگترین اشتباهات زندگیت را انجام می‌دهی ممکن است منجر به اتفاق خوبی شود
وقتی خیال می‌کنی که دنیا به تو پشت کرده، یه خرده فکر کن،
شاید این تو هستی که پشت به دنیا کرده‌ای
همیشه احساست را نسبت به دیگران برای آنها بیان کن،
وقتی آنها از احساست نسبت به خود آگاه می‌شوند احساس بهتری خواهی داشت
وقتی دوستان فوق‌العاده‌ای داشتی به آنها فرصت بده تا متوجه شوند که فوق‌العاده هستند

دوشنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۸

قزوين و غارهاي ديدني‌اش

به گزارش مهر در قزوين، امروزه يکي از مهمترين جاذبه هاي گردشگري در جهان پديده افسونگر و زيباي غارها به است که به سرزمين عجايب، بهشت گمشده و دنياي اسرار آميز نيز شهرت يافته اند.کساني که براي ديدار مطلق شگفتي و زيبايي به غارها گام مي نهند احساسي شگرف از ديدني هاي طبيعي درمي يابند که هيچگاه در محيط روز مره زندگي نظير آن را نمي بينند.در دل کوه هاي البرز، خرقان و رامند در استان قزوين غارهاي باشکوهي وجود دارند که بخش قابل توجهي از ميراث طبيعي گرانبهاي ايران را تشکيل مي دهند.غارهاي سلطان بلاغ، آق بابا، شهر باز، کول، قره قورتان، آلابارباغلاري، شاکين، قزل قلعه، چهل دختر، آلتين کش، بروج، ماهين، ملکشاه، اسکول و غار پلنگ از آن جمله اند.و از اين ميان مهمترين غارهاي موجود در استان قزوين غار ولي، غار سفيد آب، غار قلعه کرد، غارهاي عباس آباد و غار يخي انگول است.
غار ولي
غار ولي در پنج کيلومتري جنوب غربي روستاي گشنه رود از بخش رودبار شهرستان با مختصات 55/52/ 49 طول شرقي و 20/34/36 عرض شمالي در ارتفاع 1620متري قرار دارد که حدود 250 ميليون سال قبل بر اثر انحلال سنگهاي آهکي سازند روته تشکيل شده و متعلق به دوره پرمين و اواخر دوران اول زمين شناسي است.اين غار از نوع مرطوب بوده و داراي يک تالار اصلي و چند تالار فرعي به مساحت حدود يکصد متر و ارتفاع 20 متر است که هوايي ساکن و سرد دارد.متاسفانه استالاکتيت ها و استالاکميت ها ي بسيار زيبا و حجيم آن به دليل دسترسي نسبتا آسان دستخوش تخريب سودجويان قرار گرفته و چکيده ها و چکنده ها ي فراواني توسط غارتگران شکسته و به يغما رفته است.بعضي شواهد از انسان زي بودن اين غار در گذشته هاي دور نيز حکايت دارد.
غار سفيد آبدر
4 کيلومتري شمال روستاي سفيد آب و در دل کوه سفيد چشمه به ارتفاع تقريبي 2400متر از سطح دريا غار شگفت انگيز سفيد آب واقع شده که با مختصات جغرافيايي 42/20/50 طول شرقي و 42/34/36 عرض شمالي برابري مي کند.اين غار به خاطر وجود آب بسيار، دهليزهاي عمودي فراوان که فرود بعضي چاه روهاي آن به عمق 50 متر مي رسد و استالاکتيت و استالاکميت هاي جوان و بافتهاي گل کلمي در سطوح مختلف آن مورد توجه غار نوردان و توريستهاي ماجراجو است.زمين شناسان بر اساس سنگهاي آهکي رسي مربوط به سازند روته سن غار سفيد آب را بين 250 تا 290 ميليـون سال تخمين زده اند.
غار قلعه کرد
غار قلعه کرد در 20 کيلومتري برج هاي دوگانه خرقان در دهستان حصاراز توابع شهر آبگرم قرار دارد و با مختصات جغرافيايي 30/51/48 طول شرقي و 54/47/35 عرض شمالي ، ارتفاع آن از سطح دريا حدود 2064 متر است.پس از عبور از دهانه غار و فرود از يک چاه راه 15 متري، تالاري به وسعت بيش از يکهزار مترمربع رخ مي نمايد که داراي چکيده ها و چکنده هاي فوق العاده زيبا و مسحور کننده است.رطوبت بالا ، نقاشي هاي ديواري که نشان از انسان زي بودن غار در سال هاي ديرين دارد و حوضچه هاي آب ، ويژگي هاي غار قلعه کرد را افزايش داده است.قدمت اين غار به دوره اليگوميوس و دوران سوم زمين شناسي مي رسد که تا چهل ميليون سال پيش تخمين زده مي شود.
غارهاي عباس آباد
در شمال شرق شهر آبگرم و در ارتفاع 1600 متري از سطح آب هاي آزاد، دو دهانه غار با مختصات 43/41/35درجه عرض شمالي و 10/18/49 طول شرقي وجود دارند که با دارا بودن افزون بر 180 متر طول و يک تالار بزرگ، به پرتگاه ها، چاه ها و دهليزهاي متعددي منتهي مي شوند.اين دو غار که به عباس آباد معروفند در گذشته‌هاي دور انسان زي بوده و پناهگاهي امن در حوادث براي پيشينيان به شمار مي آمده اند.
غار يخي انگول
غار يخي انگول هم با مختصات 15/51/49 درجه طول شرقي و 58/11/36 عرض شمالي در سه کيلومتري شمال روستاي دينک از توابع بخش کوهين و ارتفاع 1972 متر از سطح دريا واقع شده است.دسترسي به غار تا حدودي مشکل و ورود به آن به خاطر شيب تند و طبقات مختلف بسيار سخت است.وجود يخ هاي فراوان در ديواره ها و کف غار موجب سرماي شديد هواي درون آن شده و از ويژگي هاي ممتاز غار به شمار مي رود.به لحاظ زمين شناسي غار انگول در اثر لغزش سنگ هاي دولوميتي بخش غربي قله کوه انگول به وجود آمده و از دسته غارهاي انحلالي نيست.سن اين غار بعد از ترياس مربوط به دوران دوم زمين شناسي بوده و تحت تاثير فعاليت و حرکات تکنونيکي منظم ايجاد شده است.اين غارهاي زيبا از جاذبه هاي طبيعي استان قزوين به شمار مي روند و در تعطيلات نوروزي مي توانند مورد بازديد مسافران قرار گرفته و شادي و نشاط علاقمندان را فراهم کنند.

یکشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۸

عکسهای عجیب و دیدنی از درب جهنم (واقعا جهنم هست )




اين محل كه در نزديكي شهر كوچك درواز در ازبكستان قرار دارد، توسط افراد محلي "در جهنم" خوانده مي شود.داستان در جهنم به 35 سال قبل برمي گردد: هنگاميكه زمين شناسان در جستجوي گاز حفاري مي كردند، به حفره اي زير زميني رسيدند كه بسيار بزرگ بود و همه تجهيزيت حفاري و چادرهاي كاوشگران را در خود فرو برد. از آنجايي كه حفره را گاز پر كرده بود، كسي جرات رفتن به عمق غار را پيدا نكرد و آنان حفره را آتش زدند تا از انتشار گازهاي سمي جلوگيري كنند. از آن زمان، اين حفره براي 35 سال است كه بدون وقفه مي سوزد.

سیرولیمو

با سير و ليمو ترش رسوبات رگ‌ها برطرف و لزوم جرّاحي قلب منتفي ميشود
اگر رگ‌هاي قلب و يا مغز به علّت رسوبات چربي و يا املاح تنگ شده باشند، با نوشيدن روزانه يک ليوان کوچک از محلولي که با تقريبا 30 پر سير پوست کنده شده و 5 ليمو ترش زرد (بيوياارگانيستيک) باپوست، تهيه ميشود، رسوبات رگ‌ها حلّ و تنگي آنها برطرف ميشود.
ليمو و سير بطور کامل با ميکسر خورد و با اضافه کردن يک ليتر آب به آن براي پختن روي اجاق قرار گيرد امّا بمحض جوش آمدن (باصطلاح با اوّلين قل) ازروي اجاق برداشته شود. اين محلول پس از عبور از صافي (صاف کردن) دربطري دربسته در جاي خنک نگهداري شود. نوشيدن روزانه يک ليوان کوچک باندازه تقريبا 50 سانتيمتر مکعّب قبل يا بعد از غذا از اين محلول همان کاري را انجام ميدهد که در بالا ذکر شد.
اين اندازه از محلول براي يک دورهء سه هفته‌اي و براي يک نفر کفايت ميکند. بعد از اين مدّت آثار مفيد آن در تجديد نيروي حيات در تمام بدن قابل احساس است و رسوب گرفتگي رگ‌ها و آثار جانبي آن از قبيل اختلال در بينايي و شنوايي شروع به رفع شدن خواهند کرد.
پس از اين سه هفته و بعد از يک وقفهء يک هفته‌اي، بايد يک دورهء سه هفته‌اي ديگر اين مداوا را عينا مانند فوق تکرار کرد. بعد از اين مدّت موفقيت قطعي در مداوا حاصل ميشود.
اين مداوا سالي يکبار بايد انجام گيرد.
بوي نامطبوع سير در اين روش باندازه‌اي کم ميشود که ديگر ان را نمي ازارد.
با قراردادن سير در آبجوش پوست آن براحتي کنده ميشود.
خانمي که براي عمل جرّاحي قلب در نوبت قرار داشت، با انجام اين مداوا، الزام جرّاحي برايش منتفي شد زيرا چربي ورسوب رگ‌ها از بين رفته بود.
نسخه کلينيک شهر ارالنگن آلمان

آن ترک شیرازی

دعوایی که بین حافظ و صائب و شهریار بر سر
آن ترک شیرازی اتفاق افتاده


به قول حضرت حافظ
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سمرقند و بخارا را

و صائب در جواب می گوید
هر آنکس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سر و دست و تن و پا را

و شهریار در جواب می گوید
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم تمام روح و اجزا را

و دوستی گوید
هر آن کس چیز می بخشد، به زعم خویش می بخشد
یکی شهر و یکی جسم و یکی هم روح و اجزا را
کسی چون من ندارد هیچ در دنیا و در عقبا
نگوید حرف مفتی چون ندارد تاب اجرا را

دیدی من مردمیدان نیستم

جدا بدون درنظر گرفتن ملاحظات سیاسی باید بگم ازکناره گیری خاتمی بسیار خوشحال شدم زیرا در خلال مدت هشت سال تصدی پست رئیس جمهوری وی را بسیار بزدل وترسو یافتم کمر دردهای مصلحتی وی شاید هنوز دراذهان مردم باشد کسی که تنها به فکر قروفر ووضع ظاهری ورنگ ریش خود بود ایران جایی برای بزدلان نیست

تفاوتهای زن ومرد ازنظر ادراک

زمانی که دستگاه های ادراک را بررسی می کنیم به تفاوت های بین دو جنس بر می خوریم. از لحاظ مقایسه ادراک شنوایی، خانم ها چنان توان بالایی در
ادراک شنواییدارند که از هر صد محرک صوتی تقریباً تمامی آنها را می شنوند. در این زمینه تحقیقی در یک سالن بزرگ ارکستر صورت گرفت که در حدود دویست و پنجاه نفر سازهای مختلف می نواختند و خانم ها صدای اکثر آنها را تشخیص دادند ؛ در حالی که آقایانی که رهبر ارکستر بودند صداهای تعدادی از سازها را نمی شنیدند. این نشنیدن آقایان به علت ضعف دستگاه شنوایی نیست بلکه بدین علت است که انسان در مغز یک پالایه یا صافی دارد که تمام صداها از آن صافی رد می شود و صدای مطبوع از آن پالایه عبور می کند و ما آن را می شنویم، گویا این پالایه در مغز خانم ها به خوبی کار نمی کند از این رو خانم ها تقریباً تمام صداها را می شنوند و آقایان تنها صداهای انتخاب شده را می شنوند.شنیدن زیاد انسان را خسته می کند، به خاطر همین می گویند زن موجودی است عصبی، زیرا همه صداها و محرکه های صوتی را می شنود و در بسیاری از مواقع توان پاسخگویی به همه آنها را ندارد . آقایان کمتر می شنوند لذا کمتر انرژی مصرف می کنند ، پس کمتر خسته می شوند.
نکته دیگر
قدرت بیناییزنهاست که همانند قدرت شنوایی ، از مردها بیشتر است و این امر به خاطر این است که زنان ادراک جزئی دارند و مردها ادراک کلی .خانم ها تمام جزئیات را می بینند و آقایان فقط کلیات را می بینند. از این لحاظ سرعت ادراک در زن ها بیشتر است. منظور از سرعت درک این است که فرد با سرعت و دقت متوجه جزئیات امری شود و سپس توجه خویش را معطوف به مرحله دیگری از درک کند . آزمون های این توانایی زمانی بوده، و شخص باید در فاصله زمانی خاصی دو رشته عدد و یا حرف را با یکدیگر مقایسه کرده و به جواب های مورد نظر برسد . براساس رویکرد «فرا تحلیلی» کارایی زنان بیشتر از مردان بوده و مقدار 32/- = D است این میزان نشانگر تفاوت جزئی تا متوسط است.در تحقیق دیگری هزار نفر زن و مرد را وارد یک سالن کردند که سن تمام این افراد نزدیک به هم بود و سواد و فرهنگ آنها نیز مشابه بود. از آنها خواسته شد هر آنچه در سالن می بینند بنویسند . سپس اطلاعات به دست آمده را مقایسه کردند. نتیجه به دست آمده بسیار جالب بود : خانم ها چندین صفحه نوشته بودند و آقایان فقط چند خط .
از طرف دیگر مردها در چهره شناسی و بازشناسی چهره ها از زن ها موفق ترند . می توان گفت زن ها در تشخیص رنگ ها و ادراک اندازه ها برتری قابل ملاحظه ای نسبت به مردها دارند.امروزه جای تردید باقی نمانده است که کور رنگی جنبه ارثی دارد و از صفات وابسته به جنس است، زیرا تعداد مردان کور رنگ شانزده برابر تعداد زنان کور رنگ است . حتی اگر افراد کور رنگ را کنار بگذاریم باز هم برتری زن ها بر مردها از نظر ادراک رنگ به راحتی تأیید می شود. برای مثال زن ها بین رنگ صورتی تا بنفش طیف گسترده ای از رنگ ها از قبیل صورتی ، سرخابی، یاسی ، بادمجانی، پوست پیازی و نهایتاً بنفش را شناسایی می کنند و اختلاف بسیار ظریف رنگ ها را بهتر درک می کنند، در صورتی که این تنوع رنگ با جزئیات در مردها نیست.
در زمینه
احساس و ادارک بویایینیز نتیجه به نفع خانمهاست، و این قدرت بویایی در زنان زن باردار قوی تر از افراد عادی است و یکی از دلایل ویار خانم ها نیز قدرت بویایی قوی آنهاست . علت این امر آن است که حس بویایی به میزان استروژن بستگی دارد و استروژن در این دوران افزایش می یابد . اصلاً قدرت بویایی ، سنگ بنای رابطه احساسی بین مادر و کودک است . در تحقیقی چشم های تعدادی از مادران را بستند و سپس آنها را تک تک در مقابل عده ای نوزاد قرار دادند و مادران از طریق حس بویایی نوزاد خود را تشخیص دادند.از لحاظ
قدرت چشایی، زنان از قدرت بالایی نسبت به مردان برخوردارند. گاهی اوقات زنان شکایت می کنند که شوهرانشان در اوایل ازدواج از کیفیت غذای پخته شده توسط آنها تعریف می کنند ولی بعداً بی تفاوت می شوند. این امر مربوط به چشایی ضعیف مردان است.از نظر
حساسیت نسبت به درد، بعضی از تحقیقات نشان می دهد آستانه درد زن ها پائین است . قدرت تحملشان هم کم است یعنی با کمترین ضربه ، احساس درد می کنند . در مقابل ، آستانه درد مردها بسیار بالاست و قدرت تحملشان نیز بیشتر است و شاید یکی از علل آن ضعف نیروی ماهیچه ای در زن باشد. البته بعضی از یافته ها نیز عکس مطالب فوق را نشان می دهد.از تحقیقات فوق چنین استنباط می شود که به طور کلیقدرت ادراک در زن ها بالاتر از مردهاست.
یکی دیگر از جنبه های شناختی،
تفکراست.از یک دیدگاه ، تفکر را به چند مرحله تقسیم بندی کرده اند:
تفکر ابتداییکه ویژه کودکان است . گفته شده است به طور کلی دختران کوچک بیشتر از پسران کوچک می اندیشند، حرف زدن و خواب دیدن علامتی از تفکر ابتدایی است . در بسیاری از مواقع خانم ها خواب های طولانی می بینند.
تفکر انتزاعی. انتزاعی کردن به معنای بیرون کشیدن است. این نوع تفکر بدین معناست که شما قادر باشید معنای صحیح را از یک موقعیت استنتاج کنید. این تفکر یک پیشرفت و گسترش همیشگی دارد.خانم ها در تفکر انتزاعی جزیی گرا هستند و آقایان کلی گرا. به همین خاطر حرف زدن با خانم ها مشکل است. رابطه و مباحثه با ایشان سخت است. یک خانم تا مباحثه را به مجادله نکشاند، از پا نمی نشیند؛ ولی آقایان در مباحثه و مجادله به سرعت موضوع را ختم می کنند.گاهی وقت ها مشکلات خانواده ها بر سر همین ادراک کلی و جزئی است. خانم ها وقایع را با جزئیات کامل و به صورت نمایشی تعریف می کنند ولی آقایان کلیات را مطرح می نمایند. به همین خاطر اگر برای مثال آقایی به تنهایی در یک مهمانی شرکت کند وقتی برمی گردد خانم دائماً از کیفیت مهمانی، تعداد افراد و وقایعی که گذشته است سؤال می کند، اما آقا به خاطر ادارک کلی توضیح زیادی ندارد که بدهد؛ دائم می گوید خوب بود، بد نبود ولی باز هم خانم سؤال می کند. در این شرایط آقایی که از روان شناسی و نوع ادراک زن ها اطلاعی ندارد، عصبانی می شود و فکر می کند خانم می خواهد استیضاحش کند و خانمی هم که از نوع ادراک مردها بی اطلاع باشد، می پندارد همسرش می خواهد چیزی را از او پنهان نماید.
از جمله اشکالات یک تفکر انتزاعی گسترده این است که خانم ها عصبانی هستند و مردها که این گستردگی تفکر انتزاعی را ندارند آرام اند.
نوع دیگر تفکر،
تفکر حل مسئلهای است که از طریق آن می توانیم براساس معلومات به دسته ای از مجهولات پی ببریم. در این نوع تفکر مردها از زن ها جلوترند. مردها برای حل کردن یک مسئله زمان کمتری می طلبند. کیفیت سرعت در حل مسائل در مردها بهتر است. تفکر حل مسئله ای در زن ها تحت تأثیر تفکر انتزاعی آنها به کندی پیش می رود. حافظه زنان مانند بایگانی، پرونده های قطور دارد و بسیار گسترده است ، به همین خاطر دیر به جواب می رسند. جزئی نگریستن در زن ها و توجه و حساسیت بیش از حد به مسائل جزئی ، آنها را از پرداختن به مسائل مهم و با ارزش باز می دارد.
در
تفکر فیلسوفانهکه عالی ترین نوع تفکر است، تفکری که به متافیزیک و به جهان ماوراء طبیعت می پردازد مردها جلوترند، حقیقت این است که زن فیلسوف در دنیا نادر است. یک زن در طول عمر خود، وقتش را چنان صرف امور ناچیز و یا کارهای مختلفی که به وی محول کرده اند می کند که فرصت تفکر فیلسوفانه پیدا نمی کند.از لحاظ
هوش- هوش مکانیکی پسران بهتر از دختران است . در فهم مطالب نیز پسران راحت تر از دختران مطالب را می فهمند. از طرفی پژوهش های انجام شده در زمینه توانایی فضایی حاکی است که سه نوع توانایی فضایی وجود دارد و هر کدام در میان دو جنس تفاوت های محسوسی دارد.یکی از توانایی ها،
توانمندی تجسم فضاییاست. در این آزمایش شخص باید شی ء پنهان شده در میان اشکال پیچیده را پیدا کند. نمره اختلاف دو جنس در این بررسی 3/0 - = D است . این میزان گرچه اندک می باشد با این وجود نشان دهنده برتری جنس مذکر است . دومین نوع توانایی فضایی، درک فضایی است. در این آزمون شخص باید در برابر اطلاعات گمراه کننده خط عمودی و یا خط افقی را تشخیص دهد. در این آزمون نیز مردان موفق تر از زنان بوده اند و میزان 44/0 =D بود. سومین نوع آزمون چرخش ذهنی است. در این آزمون ، فرد مورد آزمایش باید شیئی را در ذهن خویش گردانده تا به جواب درست برسد در این آزمون تفاوت دو جنس کاملاً چشمگیر و مقدار اختلاف دو جنس ، مساوی با 73/0 بود.بعضی از مشاغل همچون مهندسی به توانایی فضایی نوع سوم ( چرخش ذهنی) نیازمندند.
توانایی ریاضیات. در میان تفاوت های شناختی مرد و زن، توانایی دریافت ریاضیات بیشترین توجه اندیشمندان را به خود جلب کرده است. پژوهش ها در بعضی از موارد همانندی و در مواردی دیگر ، ناهمانندی را نشان می دهد. براساس بررسی های «مک کوبی» و «جاکلین» ، پسران و دختران تا پایان دوره کودکی از نظر توانایی دریافت ریاضیات همانند یکدیگرند. از آغاز 12 سالگی پسران در مقایسه با دختران نمره های بالاتری از درس ریاضی می گیرند. اما تفاوت های پایدار و معنی دار آنها در حدود 15 سالگی آشکار می شود. پژوهشگران علت این امر را چنین می پندارند که پسران در مقایسه با دختران، بیشتر به بازی های ریاضی و فضایی می پردازند و این خود انگیزه آنان را برای یادگیری بهتر و بیشتر افزایش می دهد.
بینش و بصیرت نسبت به خودخانم ها از وضعیت ظاهری و از حالات روانی و درونی خود از آقایان آگاهترند، و به خاطر همین برتری با کوچکترین نشانه بیماری به پزشک مراجعه می کنند، تعداد مراجعین زن به پزشک بیشتر از مردان است، اما آقایان گاهی چنان از جسم و روان خود بی خبر می شوند که گاهی جان خود را از دست می دهند و پس از مرگ مشخص می شود که به بیماری های مزمن مبتلا بوده اند. آقایان بیش از خانم ها به روان خود تسلط دارند و به خاطر همین توان سازگاری و انطباق بیشتری نیز دارند.

60 قدم برای موفقیت درزندگی

گام1: فهرستي از موفقيت هايي را كه تا كنون نصيبتان شده را تهيه كنيد. گام2: هر چند وقت يك بار به ميان طبيعت برويد و در محيطي سبز و سرشار از آرامش قدم بزنيد.
گام3:وان حمام را پر از آب گرم و صابون كنيد ، داخل وان بنشينيد و تمام تنش ها را با تنفس عميق و استراحت از خود دور كنيد.
گام4: هر روز به جمله هاي زير و جملاتي از اين قبيل فكر كنيد.
· تا زماني كه خودتان نخواهيد ، هيچ كس نمي تواند تحقيرتان كند.(تئودور روزولت)
· روزي شخصي بودايي را فحش و ناسزا ميداد ، بودا به وي گفت:از تو به خاطر اين هديه عالي تشكر ميكنم!اما متاسفم كه نمي توانم هديه ات را بپذيرم ، راستي اگر كسي به من هديه اي دهد و من هديه را قبول نكنم به چه كسي تعلق خواهد داشت؟
· خواه فكر كنيد كاري را ميتوانيد انجام دهيد ، خواه فكر كنيد كه از انجام كاري ناتوان هستيد ، هميشه حق با شماست.(هنري فورد)
· عشق از آن جهت در ما به وديعه گذاشته شده كه آن را به ديگران ببخشيم.
· قلمرو خداوند درون ما انسانهاست.
· هر كاري را كه دوست داري انجام بده پول خود به دنبال آن مي آيد.
· به دنبال رستگاري و سعادت خود باش.
· از صميم قلب خودت را دوست داشته باش.
گام5: در تعطيلات آخر هفته ، فقط به تفريح و استراحت بپردازيد.
گام6: تلاش كنيد هميشه مثبت بينديشيد.
گام7: به خاطر داشته باشيد كه هر گاه در كاري سرگردان مي مانيد ، در حال آموختن نكته اي جديد هستيد.
گام8: تا آنجا كه لازم است خودتان را به مبارزه بطلبيد ، نه بيش از اندازه.
گام9: در هفته يك شب تلويزيون خود را خاموش نگه داريد تا مغزتان استراحت كند.
گام10: در روز عشق(والنتاين)براي خودتان كارت تبريك بخريد.
گام11: هر چند وقت يك بار به يك مكان مقدس برويد و با خدا راز و نياز كنيد.
گام12: هر چند وقت يك بار بيرون از خانه غذا بخوريد.
گام13: با كسي كه از صميم قلب دوستش داريد تلفني صحبت كنيد.
گام14: خود را در آيينه نگاه كنيدو از ديدن زيبايي هايتان لذت ببريد و خدا را به خاطر اين نعمت شكر گذار باشيد.
گام15: اهداف خود را بنويسيد و با آنها زندگي كنيد.
گام16: در هدف گذاري واقع بين باشيد.
گام17: وسواس را از زندگي خود حذف كنيد ، در اين صورت هيچ كاري نميتوانيد انجام دهيد.
گام18: براي خود تعهد مشخص كنيد و به آن وفادار باشيد و تا مي توانيد براي آن حركت و تلاش كنيد ولو آن كه نتيجه دلخواه شما نباشد.
گام19: هميشه لبخند بزنيد.(لبخند و خنده تفاوت دارند)
گام20: تاخير در انجام كاري بهتر از انجام ندادن آن است.
گام21: هنر سوال كردن را بياموزيد.
گام22: براي خودتان يك مشاور برگزينيد و از راهنمايي هاي او استفاده كنيد.
گام23: شرقي ها اعتقاد دارند كه آب جاري منبع انرژي هاي مثبت است و ضروري در زندگي است.پس هر چند روز يك بار زير دوش برويد و بگذاريد جريان آب تمام عضلات را ماساژ بدهد.
گام24: ده بار تنفس عميق بكشيد.
گام25: هنگام راه رفتن و نشستن سرتان را بالا بگيريد و قوز نكنيد.
گام26: گاهي اوقات تند تند راه برويد.
گام27: وقتي در كاري موفق مي شويد،با خريدن يك هديه براي خودتان موفقيتتان را جشن بگيريد.
گام28: استفاده از فرصت ها را بشناسيد.
گام29: براي خودتان گل بخريد.
گام30: هر وقت احساس تنش كرديد ، به موسيقي مورد علاقه تان گوش دهيد.
گام31: تكرار عبارات تاكيدي را فراموش نكنيد.برخي عبارات تاكيدي مهم در زير آمده است.
· هر روز هر قدمي كه بر مي دارم بهتر و بهتر مي شوم.
· من اين وضعيت را به عشق الهي مي رسانم و به بهبود آن اعتماد كامل دارم.
· نعمت هاي كائنات بي شمار هستند از اين رو همواره احساس وفور نعمت كرده و مي دانم به تمام خواسته هاي بر حق خود مي رسم.
· من كساني را كه در حقم بدي كرده اند مي بخشم و آزاد مي شوم.
· من مسئول تمام اتفاقاتي كه برايم مي افتد هستم.
· من آرام هستم و مي گذارم تا همه اتفاقات خوب و شگفت امگيز برايم رخ دهند.
· امروز، كنترل زندگي خود را در دست مي گيرم.
· اهميت ندارد كه چه اتفاقي رخ مي دهد،نور درونم از من حمايت مي كند.
· من عاشق زندگي هستم و زندگي نيز عشقش را نثار من خواهد كرد.
با هر دم و بازدم خدا را شكر ميكنم.
گام32: به هر آهنگي كه دوست داريد گوش دهيد و با آن برقصيد.
گام33: نعمت سلامتي خود را قدر بدانيد.
گام34: هنر نه گفتن را بياموزيد.
گام35: هنگامي كه كودكان بازي مي كنند در آنها دقيق شويد.
گام36: هر چند وقت يكبار خانه تكاني كنيد.
گام37: آمدن بهار را جشن بگيريد.
گام38: كارهايي را كه بايد در طول روز انجام دهيد مرور كنيد.
گام39: هر روز، به بازنگري كارهاي همان روز بپردازيد.
گام40: از كساني كه شما را مورد ستايش قرار مي دهند، تشكر كنيد.
گام41: خودتان را مورد تحسين و ستايش قرار دهيد.
گام42: سعي كنيد روزهاي تعطيل كمي بيشتر استراحت كنيد و بخوابيد.
گام43: گاهي اوقات تنها ماندن را تجربه كنيد.
گام44: حيوانات اهلي و دست آموز را نوازش كنيد.
گام45: باغچه كوچكي براي خود درست كنيد و هر چه دوست داريد در آن بكاريد.
گام46: به يك دوست قديمي زنگ بزنيد.
گام47: به پارك رفته و چرخي بزنيد و گلها را بو كنيد.
گام48: زماني كه زير دوش مي رويد آواز بخوانيد.
گام49: سالي دو مرتبه خون بدهيد.
گام50: نامه اي بنويسيد و در آن از خود انتقاد كنيد.
گام51: هر روز چند واژه جديد بياموزيد.
گام52: شكر گزار باشيد.
گام53: هر از گاهي به گورستان برويد اين كار باعث مي شود كه ديد شما نسبت به زندگي عوض شود و زيستن در الان جاودان را بياموزيد.
گام54: مدتي از وقت خود را به كتابخوانه برويد و كتاب بخوانيد.
گام55: يك روز در هفته گياه خواري كنيد.
گام56: قبول كنيد كه انسان جايز الخطا است.
گام57: يك مهارت جديد بياموزيد.
گام58: به اطرافيان اثبات كنيد كه برايشان ارزش قائل هستيد.
گام59: براي بهبود وضعيت خود تلاش كنيد.
گام60: توجه داشته باشيد كه چه زماني بايد در نگرش ها تغيير ايجاد كنيد.

چگونه بابی حوصله گی مبارزه کنیم ؟

بی حوصلگی هنگامی روی می دهد که ما دیگر به اطرافیان، اشیای پیرامون خود و فعالیتهای روزمره خود علاقه مند نبوده و از آنها لذت نمی بریم. بی حوصلگی در واقع فقدان تنوع و انگیزش در زندگیست. یکی از خصوصیات انسان تنوع طلبی و نیاز به تغییر مداوم در شکل و نوع محرکات بیرونی است. سازگاری حسی سبب می شود ما از فعالیتهای تکراری به ستوه آییم. سازگاری حسی یعنی: کاهش حساسیت حواس زمانی که در معرض مداوم یک عامل محرک ثابت و تغییر ناپذیر قرار می گیرند. مثلا پس از خرید یک تلفن همراه نو شوق و ذوق فراوانی داریم اما پس از گذشت یکی دو ماه همان تلفن همراه برایمان تکراری و ملال آور می شود. همین عامل در روابط زن و مرد نیز مصداق دارد. اما باید آگاه بود که تنوع طلبی یک ویژگی ذاتی انسانها بوده و می بایست در برخی موارد آن را تحت کنترل درآورد و برایش محدودیت قائل شد. حتی اگر مردی همسر زیبایی هم داشته باشد ممکن است خدای ناکرده به زنان دیگر مخفیانه نگاه کند حتی اگر آن زنان نازیبا و زشت باشند. چرا که نزد آن مرد زیبایی همسرش دیگر تکراری و عادی گشته و به عبارتی به چهره وی عادت کرده است. اما همین مرد باید مطلع باشد که این دور باطل هیچگاه به کمال خشنودی منتهی نمی گردد. بنابراین باید برای برخی امور در تنوع طلبی محدودیت قائل شویم و گرنه مجبور خواهیم شد همیشه بی حوصله و دلزده باقی بمانیم و طعم رضایت را نچشیم. یکی از نکات بسیار مهم در روابط این است که زن و مرد هر آنچه که دارند را یک باره رو نکنند. یعنی تمام مهارتها، خصوصیات اخلاقی و شخصیتی، آرزوها، اسرار، برنامه های آینده، هدفهای بلند مدت و کوتاه مدت و غیره. چون زمانی که مثلا دختری از تمام راز و رمز، مهارتها و شیرین کاری های یک پسر آگاه شود دیگر چیزی باقی نمی ماند که حس کنجکاوی دختر را نسبت به آن پسر برانگیزد و رابطه از هیجان و تب وتاب می افتد. مانند فیلمی که وقتی از ابتدا تا انتهای آن را مشاهده می کنیم دیگر بندرت پیش می آید که بخواهیم مجددا نگاهش کنیم اما اگر همین فیلم به صورت سریال نمایش داده شود هم هیجانش بیشتر می شود و هم کنجکاوی بیننده برای سر درآوردن از ادامه داستان. اما این بدین معنا هم نیست که به طرف مقابلمان دروغ بگوییم و شخصیت اصلی خود را کتمان کنیم بلکه باید به گونه ای پیش برویم که در هر یک از ملاقات هایمان یک سخن، مطلب، خبر یا برنامه تازه در چنته داشته باشیم. خلاصه باید پیش بینی ناپذیر باشیم.
برای غلبه بر بی حوصلگی در زندگی از این راهکارها سود برید:
۱) سعی کنید هر از چند گاهی در زندگی خود تغییراتی هر چند جزئی ایجاد کنید.
۲) بی کاری و فقدان فعالیت یک عامل مهم در ایجاد بی حوصلگی ست. دست به کار شوید با نشستن و به نقطه ای خیره شدن چیزی عوض نمی شود. برخیزید و به کاری مشغول شوید.
۳) حس پوچی و این باور که زندگی، شغل و فعالیتهای شما بی معنی است می تواند شما را تا مرز افسردگی پیش برد. شما نباید زندگی خود را یک دایره بی پایان و هدف بدانید. این وظیفه خود شماست که به زندگی خود معنا بخشید.
۴) هر روز یک چیز جدید یاد بگیرید و به علم خود بیفزایید.
۵) خود را به چالش بکشانید. به فعالیتی دست بزنید که در شما استرس ملایمی ایجاد می کند. مانند برد و باخت (در بازی، ورزش) یا پذیرش ایده های جدید.
۶) به یاد داشته باشید که هیچ چیز کسالت بار و خسته کننده نیست بلکه این ذهن بی حوصلگی شماست که همه چیز را کسل کننده می بینید. بی حوصلگی یک امر نسبی و درونیست. افکار خود را تغییر دهید تا احساسات شما نیز تغییر یابند.
۷) حس کنجکاوی خود را بر انگیزید. نسبت به پیرامون خون بی تفاوت نباشید. سعی کنید از همه چیز سر در بیاورید.البته به غیر از مسائل شخصی دیگران.
۸) خیال پردازی کنید. خیال پردازی بیش از حد سبب دور افتادن شما از واقعیتها و حقایق می گردد اما از تخیل خود می توانید در رفع بی حوصلگی کمک بگیرید. خیال پردازی کنید و به آرزوهای خود دست یابید.
۹) تکرار فعالیتهای روزمره یا از روی عادت بسیار خسته کننده است. بنابراین دیگر ایده ها، گزینه ها واحتمالات را هم انتخاب کنید. مثلا هر روز برای صبحانه چای شیرین نخورید، یک روز هم قهوه یا شیر بخورید یا هر روز سر یک ساعت فعالیت خاصی را انجام ندهید. هراز گاهی طرز لباس پوشیدن یا مدل موی خود را تغییر دهید.
۱۰) هر بار سر قرار ملاقات یک دست لباس مشابه به تن نکنید یا در کافی شاپ فقط میلک شیک سفارش ندهید. با یک هدیه بدون مناسبت طرف مقابل خود را غافلگیر کنید.
۱۱) تکراری نباشید.
سال نو برهمه هموطنان عزیزم مبارک باشد امیداست دراین سال جدید همه مردم درهرکجای این کره خاکی به تمامی آرزوهایی که به صلاح ومصلحتشان می باشد برسند

جمعه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۷

6 هواپیمایی جاسوسی برتر جهان

سازمان CIA تائید کرده است که بیش از نیمی از سفینه های فضایی که در سال ها 1950 تا 1960 مردم مشاهده کرده اند هواپیماهای جاسوسی ساخت این کشور بود است
ما در این جا 6 هواپیمای جاسوسی که مردم به اشتباه آن را سفینه فضایی تصور می کردند را معرفی می کنیم .
1 - RQ-3 Darkstar
اولین تست پرواز : 1996
این هواپیما بدون سرنشین است و می تواند بدون نیاز به خلبان ماموریت خود را انجام دهد . ولی 3 سال بعد از ساخت در اثر یک سقوط ناگهانی تولید آن به طور رسمی متوقف شد ولی در سال 2003 این هواپیما را در جنگ با عراق مشاهده شده است .
2 - U-2
اولین تست پرواز : 1995
این هواپیما برای شناسایی در ارتفاع بلند طراحی شده است . دولت آمریکا اولین بار از این هواپیما در جنگ با شوروی استفاده کرد . بال های بلند و نقره ایی این هواپیما در ارتفاع بالا و زیر انعکاس نور خورشید آن را بسیار شبیه سفینه های فضایی می کند .
3 - SR-71 Blackbird

اولین تست پرواز : 1964
یک هواپیمای شناسایی است که در چندین مرحله مورد در سال های 1996 تا 1990 و 1995 تا 1998 مورد آزمایش قرار گرفته است . سرعت بالا و پرواز در ارتفاع بالا و نداشتن دم هواپیما SR-71 Blackbird را با سایر رقبای خود متفاوت کرده است .
4 - P-791
اولین تست پرواز : 2006
کار تخصصی این هواپیما تهیه عکس و ویدیو از ارتفاع بالا است برای پرواز از یک بالان پر از گاز استفاده می کند و برای پرواز در شب طراحی شده است این هواپیما می تواند چندین شبانه روز در آسمان پرواز کند .
5 - F-117A Nighthawk
هواپیمای بمب افکن مجهز به فناوری رادارگریزی است که توسط شرکت لاک هید ساخته شده و قبلا در نیروی هوایی ایالات متحده از آن استفاده میشد. از سال 1983 تا الان مورد استفاده قرار گرفته است این هواپیمایی خفاشی شکل که بسیار شبیه سفینه های فضایی است می تواند در بالاترین ارتفاع به مدت طولانی پرواز کند .
6 - B-2 Spirit
بی-۲ اسپیریت(شبح)، نام بمب‌افکن رادارگریز چند منظوره شرکت نورث روپ گرومن است که قادر به پرتاب سلاح‌های هسته‌ای و متعارف است. همچنین می‌توان در این نابود گر از بمب‌هایی که از سیستم GPS بهره می‌برند (GPS-Aided Bomb) استفاده کرد. B۲ با سوخت گیری اولیه ۹۶۰۰ را طی می‌کند و اگر سوخت گیری هوایی کند (Aerial Refueling)، می‌تواند به هر نقطه‌ای از این کره ی خاکی سر بزند. این بمب افکن در ارتفاع ۵۰۰۰۰ پایی به دور از چشم رادارهای دشمن می‌تواند بمب‌های زیادی را رها کند.
این بمب افکن نقطه برجسته‌ای در طرح مدرن کردن بمب افکن‌های آمریکا بود. این بمب افکن همچنان گران قیمت ترین هواپیمایی است که تا حالا ساخته قیمت آن را حدود ۱٫۱۵۷ تا ۲٫۲ میلیارد دلار که در مقایسه با ناو هواپیمابر نیمیتز که قیمتی برابر ۴٫۵ تا ۶ میلیارد دلار دارد هزینه بالایی محسوب می‌شود.
همچنین نسل دوم این بمب افکن دارای خاصیت رادار گریزی بهتری است که می‌تواند در مقابل سیستم‌های ضد هوایی مقاوم باشد. بدنه ی هواپیما از مواد خاصی ساخته شده که امواج رادار را جذب می‌کند. دودهای حاصل از موتور قبل از اینکه خارج شوند، کاملا” سرد می‌شوند تا رادای‌های حرارتی نتوانند مسیر هواپیما را پیدا کنند. همان طور که در تصاویر هواپیما ملاحظه می‌کنید، سکان عمودی وجود ندارد. به این نوع شکل، طرح بال پرنده می‌گویند که در آن همه چیز بر روی بال هواپیما نصب می‌شود. B۲ برای چرخش و غلت زدن، مرکز ثقل خود را تغییر می‌دهد. تمام این ویژگی‌ها سبب شده‌اند که B۲ مانند یک روح با آزادی عمل بالا، آسمان را سیر کند.
این بمب افکن در سال ۱۹۹۷ معرفی شد و تعداد ۲۱ عدد از آن هم تا به امروز ساخته شده‌است. از این میان یک فروند بنام «شبه کنزاس» در ۲۳ فوریه ۲۰۰۸ کمی پس از برخاست با باند پرواز برخورد کرده و کاملا ازبین رفت. دو خلبان آن پیش از این سانحه موفق به پرتاپ از هواپیما شدند و جان سالم بدر بردند.

تاریخ رقص در ایران

محتوای رقص عشق است. عشقی كه كل كائنات را به حركت وا‌ می‌دارد. تاریخ هنر گواه است كه بشر از ابتدای خلقت به كمك رقص و ریتم موفق گردید به كارهای خود نظم بخشد. رقص و موسیقی به طبیعت آدمی جلوه انسانی می‌بخشد.
گزنفون در كوروش‌نامه به دوران ماد اشاره دارد و می‌نویسد كه شاه خود نیز گاه‌ گاه به پایكوبی و دست‌افشانی برمی‌خواسته است. همچنین در تاریخ شاهنشاهی هخامنشی نوشته اولمستد آمده است: سالی یكبار در جشن مهرگان فرمانروای هخامنشی می‌بایست میگساری كرده و رقص پارسیانه كند كه این رقص بازمانده‌ای از رقص جنگی ادوار پیش از هخامنشی بوده است.
رقص‌های فلکلوریك ایرانی
بابا كرم
در میان رقص‌های فلوکلور ایرانی، رقص "باباکرم" از رقص‌های ایرانی است که ویژگی‌‌های خاصی دارد و منحصرا توسط مردان اجرا می‌شود. در "بابا کرم" از رقص شانه و کمر استفاده می‌شود و رقاص لباس سیاه و سفید جاهلی بر تن می‌کند و معمولا لنگی را بر گردن آویزان کرده و از آن در طول اجرای رقص استفاده می‌کند. رقص بابا کرم بازمانده از دهه 1320 شمسی و از رقص‌‌های به اصطلاح "کوچه بازاری" و "تخته‌ حوضی" است که بسیار مورد محبوبیت قرار گرفته است.
هایده کیشی پور، استاد رقص ایرانی، داستان بابا کرم را اینطور تعریف می کند: "داستان بر‌می‌گردد به زمان رضا‌شاه و ماجرای کشف حجاب. یکی از این خانم‌‌های شازده، باغبان مسنی داشت به نام بابا کرم. هر وقت خانم به باغ می‌آمد باغبان را صدا می‌کرد: بابا کرم چطوری؟ این باغبان به تدریج عاشق این خانم می‌شود و بعد از مدتی که خانم به فرنگ سفر می‌رود، بابا کرم از عشق او می‌میرد. همین می‌شود که در اذهان مردم بابا کرم به عنوان یک مرد عاشق شكل می‌گیرد و آن رقص هم در آن زمان نشان‌دهنده حرکات یک مرد عاشق بوده است. در واقع بابا کرم از نماد‌های نشان‌دهنده عشق مرد ایرانی به معشوقه‌اش هست، کسی که بخاطر دوری از دختر مورد علاقه‌اش جانش را از دست می‌دهد. این آهنگ برای اولین بار با صدای حسین همدانیان اجرا شد که از آهنگ‌های فلوکلور ایرانی به حساب می‌آید.
هرچقدر ناز کنی
ناز کنی
باز تو دلدار منی
هرچقدر عشوه کنی
عشوه كنی
باز تو غمخوار منی
بابا کرم
دوست دارم
بابا کرم
دوست دارم
ای دریغا دریغا که ندانسته گرفتار شدم
ای دریغا دریغا که ندانسته گرفتار شدم
از بر این جون‌خوشی نزد تو من خوار شدم
بابا کرم
دوست دارم
بابا کرم
دوست دارم

رقص كردی (هه لپرکی)
واژه "هه لپه رکی"از کلمه "هه لپر" به معنی جنبش و تکان و در اصل به معنی حمله‌کردن است که نمادی ازحرکات جنگی است كه از گذشته‌‌های دور به یادگار مانده است و چیزی فراتر از رقص عادی می‌باشد. رقص‌‌های كردی یكی از سنت‌‌های دیرینه و یادگار‌های ارزشمند آریا‌یی‌‌ها‌ست كه همچنان محفوظ مانده و حتی در رقص‌‌های سنتی بعضی از اقوام همجوار همچون آشوری‌‌ها تاثیر كرده است. حركات "هه لپه ركی" در چهار نوع مراسم عرفانی، مذهبی، شادی و عروسی و عزا و غم اجرا می‌شود.
رقص‌‌های فولكلور كردی عبا‌رتند از: " چه‌پی یا چوپی ـ سی پی ـ روینه ـ گه را نه وه "كه مخصوص شكاك است و دووپی یی ـ داغه كه ویژه كردستان تركیه است. گه ریان ـ پشت پا ـ فه تاح ـ فه تا پاشایی ـ خانه میری ـ سی جار‌ ـ شه لان ـزه نگی ـ و چه مه ریواما. فلسفه این حركات شكل بخصوصی است كه این "هه لپه ركی"دارد این رقص به صورت دسته‌جمعی انجام می‌شود و در دست نفر اول كه به عنوان رهبر و پیشوای گروه و نفر آخر "چوپی"دستمالی است كه به جای شمشیر استفاده میشود و نظم و انظباط گروه را هم بر عهده دارد.
امروزه به علت پیشرفت و پیچیدگی در سبك زندگی از دستمال سفید به جای شمشیر و سپر استفاده می‌شود. دستمال سفید نشانه صلح و آشتی با اقوام دیگر است و كوبیدن پا بر زمین به این معنی است كه این خاك موطن من است .هورای هنگام مراسم در حین حركات به منظور ترساندن دشمن است. نشستن در هنگام رقص نشانه تسلیم برای جمع منفور است. یكسری مقام‌‌ها هم وجود دارند كه در این مراسم استفاده می‌شوند.هوره كه از نظر لغوی از واژه خور به معنای خورشید گرفته شده مورد استفاده گاتو‌های زرتشتی و در مراسم راز و نیاز با خداوند بوده است.
رقص‌ كردی‌ را یك‌ رقص‌ رزمی ‌می‌دانند كه‌ دارای‌ صلابت‌ و متانتی‌ خاص‌ بوده‌ و یادآور یكپارچگی‌ این‌ مردمان‌ غیور در تمامی‌ ادوار می‌باشد. رقص‌های‌ محلی‌ با موسیقی‌ كردی‌ پیوندی‌ ابدی‌ داشته‌ و معمولاً زنان‌ و مردان‌ عشایر در مراسم‌ شادی‌ به‌ دور از ابتذال‌ دایره‌‌وار دست‌ یكدیگر را گرفته‌ به‌ پایكوبی‌ می‌پردازند، در اصطلاح‌ محلی‌ این‌ حالت‌ را گندم‌ و جو (یعنی‌ گندم‌ و جو) می‌نامند. (در منطقه‌ مهاباد به‌ آن‌ رَشبَلك‌ می‌گویند)
در این‌ رقص‌ها معمولاً یك‌ نفر كه‌ حركات‌ رقص‌ را بهتر از دیگران‌ می‌شناسد نقش‌ رهبری‌ گروه‌ رقصندگان‌ را به‌ عهده‌ گرفته‌ و در ابتدای‌ صف‌ رقصندگان‌ می‌ایستد و با تكان‌دادن‌ دستمالی‌ كه‌ در دست‌ راست‌ دارد ریتم‌‌ها را به‌ گروه‌ منتقل‌ كرده‌ و در ایجاد هماهنگی‌ لازم‌ آنان‌ را یاری‌ می‌دهد. این‌ فرد كه‌ سر‌چوپی‌‌كش‌ نامیده‌ می‌شود، با تكان‌دادن‌ ماهرانه‌ دستمال‌ و ایجاد صدا بر هیجان‌ رقصندگان‌ می‌افزاید. در این‌ هنگام‌ دیگر افراد بدون‌ دستمال‌ به‌ ردیف‌ در كنار سرچوپی‌كش‌ به‌ گونه‌ای‌ قرار می‌گیرند كه‌ هر یكی‌ با دست‌ چپ،‌ دست‌ راست‌ نفر بعد را می‌گیرد. اصطلاحاً این‌ حالت‌ گاوانی‌ نامیده‌ می‌شود. در رقص‌های‌ كردی‌ تمامی‌ رقصندگان‌ به‌ سرگروه‌ چشم‌ دوخته‌ و با ایجاد هماهنگی‌ خاصی‌ وحدت‌ و یكپارچگی‌ یك‌ قوم‌ ریشه‌دار را به‌ تصویر می‌كشند.
برخی‌ رقص‌های‌ كردی‌ دارای‌ ملودی‌های‌ خاصی‌ بوده‌ و توسط‌ گروهی‌ از زنان‌ و مردان‌ اجرا می‌شوند و در برخی‌ از رقص‌ها یكی‌ از رقصندگان‌ از دیگران‌ اجرا شده‌ و در وسط‌ جمع‌ به‌ تنهایی‌ به‌ هنرنمایی‌ می‌پردازند و در این‌ حالت‌ معمولاً رقصنده‌ دو دستمال‌ رنگی‌ در دست‌ها نگه‌ داشته‌ و با آنها بازی‌ می‌كند كه‌ اصطلاحاً به‌ این‌ نوع‌ رقص‌ دو دستماله‌ می‌گویند و بیشتر در كرمانشاه‌ مرسوم‌ است.‌
نمایش‌ها و رقص‌های‌ كردی‌ را می‌توان‌ به‌ چند قسمت‌ اصلی‌ ذیل‌ تقسیم‌ كرد: ۱ـ گه‌‌ریان‌ ۲ـ پشت‌ پا 3ـ هه‌ لگرتن‌ ۴ـ فه‌ تاح‌ پاشا ۵ـ لب‌ لان ‌6ـ چه‌ پی‌ ۷ـ زه‌ زنگی‌ ۸ـ شه‌ لایی‌ 9ـ سی‌ جار ۱۰ـ خان‌ امیری‌

گه‌ریان‌
گه‌ریان‌ در زبان‌ كردی‌ به‌ معنی‌ گشت‌وگذار و راه‌ رفتن‌ بوده‌ و حركات‌ مختص‌ این‌ رقص‌ نیز معنای‌ گشت‌وگذار در ذهن‌ تداعی‌ می‌كنند. گه‌‌ریان‌ دارای‌ دو مقام‌ بوده‌ كه‌ یكی‌ متعلق‌ به‌ مناطق‌ روستایی‌ و دیگری‌ مناطق‌ شهری‌ می‌باشد. این‌ رقص‌ نرم‌ و آهسته‌ و با لطافتی‌ خاص‌ شروع‌ شده‌ و به‌ تدریج‌ تندتر می‌شود. ملودی‌ مربوط‌ به‌ این‌ رقص‌ با تنوع‌ در ریتم‌ و نوساناتی‌ در اجرا تا پایان‌ ادامه‌ می‌یابد. در این‌ رقص‌ در واقع‌ تاثیر گشت‌وگذار در زندگی‌ كرد‌ها به‌ نمایش‌ گذاشته‌ می‌شود و تنوع‌ ریتم‌ در این‌ رقص‌ گویای‌ تجربیاتی‌ است‌ كه‌ در گشت‌ و گذار به‌ دست‌ می‌آیند و می‌توان‌ گفت‌ این‌ رقص‌ زیبا تبلیغی‌ است‌ برای‌ خوب‌ نگریستن‌ در اشیاء و طبیعت‌. تقریباً در كل‌ مناطق‌ كردنشین‌ ملودی‌ این‌ رقص‌ به‌ شكلی‌ یكسان‌ نواخته‌ می‌شود و در این‌ رقص‌ نخستین‌ حركت‌ با پای‌ چپ‌ آغاز شده و حركت‌ پای‌ دیگر همواره‌ با سر ضرب‌های‌ دهل‌ كه‌ معمولاً باریتم‌ دوتایی‌ اجرا می‌شوند عوض‌ می‌شود.

پشت‌‌پا
پشت‌پا رقصی‌ است‌ كه‌ كمی‌ تندتر از گه‌‌ریان‌ اجرا شده‌ و در بیشتر مناطق‌ كردنشین‌ مخصوص‌ مرد‌ها می‌باشد. رقص‌ پشت‌‌پا همانطور كه‌ از نامش‌ پیداست‌ انسان‌ را به‌ هوشیاری‌ و به‌ كارگیری‌ تجارب‌ می‌خواند تا مبادا شخص‌ در زندگی‌ از كسی‌ پشت‌پا بخورد.

هه‌لگرتن‌
هه‌‌لگرتن‌ در لغت‌ به‌ معنای‌ بلند‌كردن‌ چیزی‌ می‌باشد. این‌ رقص‌ بسیار پر جنب‌وجوش‌ و شاد اجرا می‌شود كه‌ با شور و جنب‌وجوش‌ بسیار به‌ سوی‌ هدف‌ روانه‌ است‌. ریتم‌ تند ملودی‌ مخصوص‌ این‌ رقص‌ هر‌گونه‌ كسالت‌ و خمودی‌ را نفی‌ كرده‌ و بر اهمیت‌ نشاط‌ و هدفمندی‌ در زندگی‌ تاكید دارد.

فتاح‌ پاشایی‌
فتاح‌ از نظر لغوی‌ به‌ معنی‌ جنبش‌ و پایكوبی‌ است. ملودی‌ این‌ رقص‌ در سرتاسر كردستان‌ به‌ شكلی‌ یكنواخت‌ و با ریتمی‌ تند اجرا می‌شود و لذا این‌ رقص‌ بسیار پر جنب‌ و جوش‌ می‌باشد. بیشتر مردم‌ كردستان‌ از این‌ رقص‌ استقبال‌ می‌كنند. این‌ رقص‌ نشانگر انسانی‌ است‌ كه‌ به‌ شكرانه‌ كسب‌ موفقیت‌‌ها و استفاده‌ از نعمت‌های‌ خداوندی‌ خوشحالی‌ خود را به‌ نمایش‌ گذاشته‌ است‌.

‌لب‌‌لان
این‌ رقص‌ با ریتمی‌ نرم‌ و آهسته‌ پس‌ از فتاح‌ پاشا اجرا می‌شود و می‌توان‌ در آن‌ لزوم‌ تنوع‌ در زندگی‌ را مشاهده‌ كرد. پس‌ از اجرای‌ پرجنب‌وجوش‌ رقص‌‌ها گه‌‌ریان‌، پشت‌‌پا، هه‌‌لگرتن‌ و فتاح‌‌پاشا به‌ ضرورت‌، رقصندگان‌ لب‌‌لان‌ می‌رقصند تا كمی‌ استراحت‌ كرده‌ و تجدید قوا كنند. رقص‌ لب‌‌لان‌ در واقع‌ انسان‌ را از غلبه‌ احساسات‌ زودگذر نهی‌ كرده‌، وی‌ را پس‌ از طی‌ مرحله‌ ضروری‌ شور و مستی‌ به‌ قلمرو تفكر دوراندیشی‌ و بازنگری‌ رهنمون‌ می‌سازد. در این‌ رقص‌ شركت‌كنندگان‌ آرامش‌ خاصی‌ را احساس‌ می‌كنند.

رقص آذربایجانی
تاریخ از دو تا سه هزار سال قبل از میلاد، شاهد حضور رقص در سرزمین آذربایجان بوده است. رقص ابتدائی، با ایماء و اشاره (پانتومیمی) که در ارتباط متقابل با محیط کار جان گرفت و هموار تحت سلطه شرایط معیشتی قرار داشت. قومی که با شکار حیوانات گذران زندگی می کردند، رقصی از خود به نمایش می‌نهادند که حرکات نرم و جذاب به کار رفته در آن رنگی از سحر و جادو داشت.
حرکات آروزمندانه کشاورزان برای وفور محصول که همواره با نوای ساز همراه بوده، حالاتی مشابه برداشت گندم یا چیدن انگور را به نمایش می‌گذاشت و این دلیلی است روشن برای استمرار چند هزار ساله رقص در آذربایجان. رقصی که پیوندی عمیق با دگرگونی‌‌های مادی و معنوی مردم دارد و بازتاب قاطع خصوصیات ملی اوست.
زندگی مردم آذربایجان از دیرباز با رقص عجین بوده است. تاریخ انواع حركات موزون در آذربایجان از نظر فرم و نحوه اجرا،‌ به صورت انفرادی یا دسته جمعی، اعم از مردانه یا زنانه و تعداد ایفاكنندگان به قدری متنوع و مبسوط است كه در فرهنگ‌های تركی، كردی، ارمنی، گرجی و … با نام‌های گوناگون تبلور یافته و در بسیاری از موارد حركات موزون فرهنگ‌های مختلف در پایه مشترك و در جزئیات باهم تفاوت دارند. با این حال می‌توان صد‌ها نوع از حركات موزون را بنا به نام محل یا فرد شهیر، مفهوم زبانی، نحوه اجرا به صورت حركات موزون غنایی و لیریك پهلوانی و حماسی و … تقسیم‌بندی كرد اعم از:
رقص لیریك: یاللی، شالاخو، اوزون دره، تره‌كمه، واغزالی، سیندیرما، توراجی، گولوم آی،قیتقیلدا، آلما، لاله، دستمالی، یئری ـ یئری
رقص پهلوانی و جنگی: قزاقی، قفقازی، لزگی، قایتاغی، كوراوغلونون قایتارماسی، كوراوغلونون باغیرتیسی، میصری، زوتی ـ زوتی، زنجیر توتماق، تار آباسی
رقص مراسمی: كوساكوسا، آذربایجان، میرزه‌یی، آسماكسمه، آغیرقاراداغی و اشاره‌ای هر چند اندك در مورد هر كدام:

یاللی: از رقص ریشه‌دار و باستانی است كه در فرهنگ‌های آذربایجانی، كردی، ارمنی گرجی، و برخی دیگر از فرهنگ‌های آسیای مركزی بطور گسترده‌ای رواج دارد. اشعار حكیم نظامی گنجوی در منظومه خسرو و شیرین، در توصیف حركت‌های پای ایفاگر ـ به مانند گردش زخمه بر چنگ ـ به یاللی می‌باشد. یاللی با مشایعت نوازندگان سورنا و دهل در صفی طولانی، دست در دست، با دستمال یا چوبی در دست رهبر صف، بصورت جمعی اجرا می‌شده است. یاللی در دو نوع بصورت رقص مستقل و حركات موضوعی بصورت تاتر و نمایش که در حین رقص موتیف‌های قهرمانی و روحیات ایلی، جوانی و چابكی خود را مییابد، اجرا می‌شود.
از یاللی در قسمتی از اپرای كوراوغلو ساخته ئوزیر حاجی بیگوف در قسمتی از اپرای نرگس ساخته مسلم ماقامایف در قسمتی از باله گلشن ساخته سلطان حاجی بیگوف در اثری به نام یاللی ساخته جهانگیر جهانگیروف، در قسمتی از باله قوبوستان كولگهلری ساخته قاراقارایف و آهنگسازان روسی و بعضاً اروپایی استفاده شده است.

لزگی: رقص‌های قفقاز و ماورا آن به شمار می رود كه به شكل گسترده ای در آذربایجان متداول است. لزگی، حماسی، باوقار، پرتحرك و ریتمیك است كه توسط مردان بصورت جمعی و با هنرنمایی تك تك ایفاگران با حركات پا، پنجه پا، بصورت سریع با تمثیلی از حالت تاخت و سوار بر اسب و غالباً با خنجری در دست یا دست‌های مشت كرده، با حركاتی بدیع و گاه اكروباتیك، چرخش روی زانو‌ها، پرش‌ها اجرا می شود.

قایتاغی: نوع دیگری از رقص است كه در آذربایجان با عناوین اوج‌دوست، یئددی قارداش، اوغلانلار رقصی اجرا می‌گردد.

كور اوغلو: از رقص‌های قدیمی است كه توسط سورنا و دهل اجرا می‌شود. كوراوغلو، پرصلابت،‌حماسی، رزمی و پهلوانی است كه در ابتدا با سرعتی آرام شروع شده و تدریجاً تند می‌شود كه به یادبود قهرمان افسانه‌ای دوران فئودالی یعنی كوراوغلو نامیده می‌شود.

میصری: (شمشیر عربی منسوب به كوراوغلو) غالباً توسط عاشیق‌ها با ریتمی شبیه به مارش و با انجام حركات مشكل و سنگین و غالباً با شمشیر توسط ایفاگران اجرا می‌شود.

چهارشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۷

بن بستِ ورود ممنوع

راستی چند سال پیش بود؟ فکر کنم حدود ۱۰سال پیش بود؛ نه؟ همه خسته شده بودند از دوران چنگ و بعداز آن و منتظر یک تکانی بودند، همه در بن‌بست بودند و منتظر یک صدایی از پشتِ دیوار، که یک دفعه خاتمی از پشتِ دیوار صدا زد که آی خلایق، من اینجا هستم!چندنفری که صدا رو شنیدند سریع پریدند روی دیوار و دزدکی یه نگاهی انداختند، اول گفتند که ای بابا این که مثل بقیه‌ست، چیش فرق میکنه که میگه من اینجا هستم؟ مگه بقیه کجا هستند، بعد خاتمی گفت نه بابا من فرق می‌کنم، آمدم اصلاحاتی راه بی‌اندازم، کمی آزادی با اسانس گرد و خاک و با هر قیمتی؛ اینطرف دیوار که خلایق فشرده ایستاده بودند و هی داد میزند، آهای چه خبره؟ کیه؟ چی‌ میگه؟ چه‌ کاره‌ست؟ و الخ…آن بالای دیواری‌ها گفتند، طرف از یزد اومده، سوابق خوبی داره، حرفِ حساب میزنه، میگه آزادی میارم… که همه شروع کردند به داد و بیداد، همه گفتند ایول این خودشه، آزادی! آزادی خوبه، بگو بیاد بالا حرفش رو بزنه…خلاصه آره؛ خاتمی اومد با یک عالمه حرف‌های خوب وخنده‌ی زیبا، با لباس اتو کشیده، مرتب و منظم و تمیز، اومد و گفت من قرارِ کلی کارای جدید بکنم، اگه بیام همه چیز اصلاح میشه و الخ…همه گفتند بیا بیا… و خاتمی آمد، خاتمی آمد و مردم که خیلی چیزها را فراموش کرده بودند کم‌کم یادشان آمد که ای بابا این دنیا عجب جای خوبی می‌تونه باشه، عجب…! اومد و یادمان انداخت که بابا ما هم انسان هستیم، حق مسلمی داریم و می‌تونیم و فلان و بهمان…آره، هشت سال خاتمی همش کار کرد، گاهی هم خب فوتبال نگاه کرد ( آخه بابا اون هم انسان بود ) کلی کار کرد برامون، کلی کارها هم قرار بود و می‌تونست بکنه و نکرد برامون. کلی گفتگوی تمدن‌ها راه انداخت و اسم ایران رو برد سرِ زبون‌ها، خیلی‌ها میومدن ایران و می‌گفتند بَه‌بَه و چَه‌چَه و الخ…آخرش هشت سال که تمام شد، همه شدند اصلاح‌طلب و هرکی از هرگوشه‌ای بلند میشد میومد می گفت آقا ما هم بازی! ولی نه هیچ کدوم لپای گل‌ انداخته داشتند نه لباس اتو کشیده. هشت سال تمام شد و یک روز همه جمع شدند و چنان تو سر و کله‌ی هم زدند که صداش تا اونطرف زمین هم رفت، خلاصه یکی گفت بابا این خاتمی سرِ ما رو شیره مالیده، یکی گفت اصلاً هیچ کاری نکرد که هیچ همه چیز رو بدتر کرد، خلاصه هرکی هرچی خواست گفت و گفت، و از هرگوشه صدای اصلاح و اصلاح‌طلبی بلند شد. آره هشت سال تمام شد و همه هم بهش بد گفتند و پشتش حرف زدند و الخ…دیگه کسی حال و حوصله‌ی رفتن پای صندوق رو نداشت، دیگه کسی حوصله‌ی اصلاح نداشت، همه نشستند تو خونه‌هاشون تلوزیون‌ها رو خاموش کردند و هی دنبال یه چیزی می‌گشتند که سرِ خودشون رو گرم کنند، این شد که چهار سال دیگه شروع شد.یک‌دفعه همه چیز عوض شد، کلی حرف‌ها جدید شد، وعده‌ها عوض شد و حتی ساعت‌ها هم عوض شد! و گذشت و گذشت و هر روز همه منتظر بودند که چهار سال تموم بشه دوباره شروع کنند به این‌طرف و اون‌طرف دویدن و پشت اینو وجلوی اون حرف بزنن و تفریحی پیدا کنند برای خودشون. دوباره گیر بدن به یکی که بیابیا اگه نیای دیگه نه من میام و تو میای و کلید کردن به یکی، و همه حرف‌هایی که زده بودند هم یادشون رفت و فکر می‌کردند که بقیه هم یادشون رفته.دوباره کلید کردن که خاتمی بیا بیا بیا بیا، اس‌ام‌اس دادن و ایمیل دادن و پایگاه راه‌ انداختند که ای خلایق بیاید کلید کنیم، گیر بدیم تا خاتمی بیاد، ولی مگه ما نبودیم که گفتیم خاتمی این کار رو نکرد؟ اون کار رو کرد؟ چرا دوباره؟دوباره همه با هم رفتیم تو یه کوچه‌ی بن‌بستِ ورود ممنوع و گیر کردیم، نه راه پیش داشتیم نه راه پَس، چند نفر هم فرستادیم بالای دیوار و گفتیم داد بزنید خاتمی خاتمی بیا بیا…! هر روز از ما اصرار از اون انکار! تا اینکه یک روز صبح بیدار شدیم دیدیم خاتمی میگه میام بابا میام، ولم کنیم میام…خلاصه تا دیدیم داره میاد یکمی داد و بیداد راه انداختیم که ایوول و فلان و بهمان؛ دوباره شروع کردیم که آخ نکنه دوباره بیاد و این بشه و اون بشه!؟ نکنه این کار رو بکنه و اون کار رو نکنه؟! و هی شرط و شروط گذاشتیم، دوباره این خاتمی دستِ پیش را نگرفته پَس خورد! ولی دیگه اومده بود و نمیشد کاریش کرد که اومد دیگه، نه؟
ولی ما هم خب میدونیم، نه دیگه از نفتِ صَد و فلان قدر دلار خبری هست، و نه پنجاه هزار تومن در ماه دردی را دوا هست، و چسبیدیم به خاتمی و گیر دادیم بهش، ما هم میدونیم که کسی نیست که مثل اون تر و تمیز و خوب و منطقی و عمل‌گرا باشه، اینه که میگیم:بابا جان، خاتمی جان، بیابیا، حرف مردم میاد و میره، تو چکارت به این کارا بیـــــــــــا…..!حالا هم نشستیم و منتظریم که بیاد و شاید بتونیم یه حالی بکنیم مثلِ این مملکت اجنبی که حالی کرد با رئیس جمهور ترگل ورگلش! شاید هم بتونیم دوباره وقتی میریم تو فرودگاه یه کشورِ دیگه راحت و آسوده بگیم، اوهوی یارو حواست باشه، من ایرانی هستمـــــــــــا….! شاید هم دلمان تنگ شده برای همان کلمه‌ی قدیمی، برای آزادی!این بن‌بستِ ورود ممنوع، بی چون و چرا فقط یک راه دارد؛ پرواز حالا ما هم می‌خوایم دوباره پرواز کنیم بزنیم بیرون از این بن‌بست…

تندیس پرروترین کاندید به خاتمی

تندیس پرروترین کاندید به نظره من باید به آقای خاتمی تعلق بگیره کسی به جز ایشان نمی تواند شایسته این تندیس باشد .من طی بررسی که به کارنامه خاتمی داشتم دیدم بهترین فرد برای دریافت میباشد .میتوان گفت که خاتمی یک از پرروترین حاکمانی است که به ایران حکومت میکرده است تندیس به این دلیل به خاتمی اهدا میشود اولا با پررویی تمام آومد و تونست با وعدهای دروغین و پوچ خود با توجه به اعتراضات مردم و دانشجویان تونست 8 سال رو با پررویی تمام و بیخیال از اینکه چه بر سره مردم و دانشجویان میومد 8سال خکومت خود رو به پایان برسونه نکته مهم و بارزترین ویژگی و امتیاز خاتمی برای دریافت تندیس بود اینکه چطوری تونست جمعیت 60 میلیونی ایران رو بخصوص جوانان ایران که یکی از باهوش ترین هستند رو بتونه براحتی با وعده بهشت آزادی بیان 8 سال و روبر تخت ریاست جمهوری بشیند و پررویی به حدی افزایش یافت که بدون هیچ جوابی در مورده قتل های زنجیره ای و کوی دانشگاه بی تفاوت ساکت موند حتی قدرت این مرد به قدری است که میتوان بهش لقب مرموزترین و شعبده باز ماهر را داد قدرت و در پررویی به قدری بود است که تا به این حال کسانی هستند که به وعده بهشت از سوی این سید خندان باز قادر به کشف هویت خاتمی نشدند وهمچنین بیشترین امتیاز هم برای دریافت تندیس پرروترین کاندید به خاتمی برای اعلام شرکت در انتخابات بود چون به هیچ وقت امکان این رو نمیدادم که با توجه به کارنامه سیاه خود دوباره بخواهد حرفی از انتخابات و کاندید شدن بزنه باز به قدرت پررویی خود و کسانی که قادر به کشف او نشدن جرات رو به خود داد. در ضمن تا چند روزه دیگر هم تندیس تندیس باوفا ترین طرفداران و هم اهدا خواهد شد