یکشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۷


ناهار 2.1 میلیون دلاری با ثروتمندترین مرد دنیا و نتایج اخلاقی
وارن بافت ثروتمندترین مرد دنیاست. 62 میلیارد دلار پول دارد. (و تو چه می دانی که 62 میلیارد دلار چقدر پول است:)). ثروتمندی است خود ساخته، به این معنی که ثروتش را از کسی به ارث نبرده است. آنچه که مرا علاقه مند به زندگی وارن بافت می کند ثروت او نیست. وارن بافت مردی متواضع است. هنوز در همان خانه ای زندگی می کند که در 50 سال قبل به قیمت 31 هزار دلار خریده است. مجموعا سه دست کت و شلوار دارد که آخرینش را در چین هدیه گرفته است. مدافع افزایش مالیات بر درآمد ثروتمندان است. 85% از ثروتش را وقف امور خیر کرده است که میلیاردها دلار از آن به بنیاد بیل گیتس (صاحب مایکروسافت) پرداخت خواهد شد. بنیاد گیتس بنیادی است که از مجموعه وسیعی از کارهای نیک پشتیبانی می کند. از کمک به دانش آموزان مستعد برای ورود به دانشگاه گرفته تا کمک به تحقیق و توسعه برای یافتن برنج مغذی تر، تا کمک به کتابخانه های دنیا و کمک به وام دهندگان به فقرا و...داستان این ناهار 2.1 میلیون دلاری هم این است که وارن بافت ثروتش را از راه سرمایه گذاری در شرکت های دیگر به دست می آورد. ثروت او بهترین گواه دانش او از سمت و سوی حرکت بازار در آینده است و سرمایه داران این را می دانند. اینجاست که اطلاعات او قیمت طلا را پیدا می کند. به همین دلیل است که وارن بافت هر از چند گاهی فرصت صرف ناهار و صحبت در هنگام ناهار خوردن را در سایت ebay به حراج می گذارد. امسال یک سرمایه دار چینی برنده این مزایده شده است. درآمد مزایده هم به جیب بنیاد خیریه ای در سانفرانسیسکو می رود که به خیابان خوابها خدمات می دهد.نتیجه اخلاقی:)1- بیشتر ثروت امریکا را ثروتمندان ایجاد کرده اند. (آن سرود ابلهانه را خاطرتان هست که می گفت: ثروت انبوه تو خون دل توده هاست... امریکا امریکا... که مثلا امریکا ثروتش را از فقرای افریقایی... به دست آورده است. عقل و انقلابیون چپی ما دو مجموعه بودند که اشتراکشان تهی بود. واقعیت بر عکس این قضیه است: ما از ثروت بیل گیتس و امثالش دزدیده ایم. یک نرم افزار دزدی نشده در ایران پیدا نمی کنید. یک فیلم پیدا نمی کنید که غیر قانونی کپی نشده باشد.) ثروت چین را هم ثروتمندان آن کشور ایجاد می کنند. طرز تفکر انقلابیون چپی و ثروت ستیز ما بزرگترین مانع در راه تکاثر ثروت در ایران بوده است. ثروت یک کشور نیز چیزی نیست مگر مجموعه ثروت تک تک افراد آن.2- این ادعا که عده ای ثروتمند در ایران ثروتشان را از طریق ایجاد رانت به دست آورده اند درست است. راه حل این فساد آشکار قطع دست کارفرمایانی نیست که ثروت و شغل ایجاد می کنند. راه حل شفاف کردن سیستم است که البته ساده هم نیست. دولت هم که خدا خیرش بدهد فقط مشغول گل آلود کردن سیستم است که ناکارایی خود را بپوشاند. شعار مافیا مافیا بدون اینکه حتی یک مورد از این مافیاها را گرفته باشند و در سیستمی شفاف و بدون سیاست بازی محاکمه کرده باشند فقط آب را گل آلود می کند، مردم را ضد سرمایه داری و سرمایه دار می کند که این خود مانع تکاثر ثروت در آینده می گردد.3- ذهن ما ذهن متناقضی است: ثروت می خواهیم ولی ثروتمند نمی خواهیم. پول می خواهیم ولی پولدار را خفه می کنیم. ماجرای شهرام جزایری را نگاه کنید. جرمش این بود که سریع ثروتمند شده بود. آن داستانهای رشوه دادنش هم همه بهانه بود و گر نه دلیل اینکه او در بند است و همه رشوه بگیرانش آزادند چیست؟ رشوه بگیرانی که کارمندان دولت و مجلس بوده اند و علی القاعده به دلیل خیانت به امانتی که مردم به آنها داده اند (پست و منصب)جرمشان به مراتب سنگینتر است.4- نه اینکه در امریکا و اروپا ثروتمند رانت خور نباشد. سیستم شفاف تر است در نتیجه فساد کمتر است.

سردار پاسدار "ميرفيصل باقرزاده" فرمانده كميته جستجوی مفقودين ستاد كل نيروهای مسلح اعلام كرد: تعداد 320 هزار قبر برای متجاوزان احتمالی به خاك ايران در حال حفر است.

سردار پاسدار "میرفیصل باقرزاده" فرمانده كمیته جستجوی مفقودین ستاد كل نیروهای مسلح اعلام كرد: تعداد 320 هزار قبر برای متجاوزان احتمالی به خاك ایران در حال حفر است. وی گفت: این برنامه بر اساس كنوانسیون ژنو و با هدف "حفظ تمامیت جسمی و كرامت كشته شدگان دشمن" اجرا می شود و در آن، پیش بینی شده است به طور متوسط در هر استان مرزی كشور بین 15 الی 20 هزار قبر برای سربازان دشمن متجاوز حفر شود.
وی در گفت وگویی كه امروز یكشنبه در پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس انتشار یافته است،‌ افزود: هدف از حفر گورهای یادشده آن است تا امكان تدفین همزمان كشته شدگان متجاوزین وجود داشته باشد و چنانچه شرایط تعجیلی و اضطراری به وجود آید این كار با كندن كانال به صورت انبوه و دسته جمعی خواهد گرفت.
سردار باقرزاده خاطرنشان كرد: این اقدام در راستای اجرای مواد كنوانسیون ژنو و پروتكل‌های الحاقی و دیگر دستورالعمل‌ها و مقررات بین‌المللی مربوط به نحوه همكاری دولت‌ها با كمیته بین‌المللی صلیب سرخ صورت می گیرد كه آنها را موظف می كند در شرایط جنگ و نبردهای مسلحانه، تمهیدات لازم را برای تدفین اجساد سربازان متجاوز دشمن درنظر بگیرند.فرمانده كمیته جستجوی مفقودین ستاد كل نیروهای مسلح افزود: به منظور حفظ تمامیت جسمی و كرامت كشته شدگان دشمن و پیشگیری از مفقودیت بلند مدت آنان ترتیبی اتخاذ شده است تا با حفر قبور كافی در مناطق مرزی و نقاط نزدیك به خطوط نبرد توسط گروه‌های داوطلب مردمی، عملیات تدفین اجساد سربازان دشمن به خوبی و در كمترین فرصت ممكن انجام گیرد.
سردار باقرزاده، سرعت عمل در این كار را لازمه مراقبت‌های بهداشتی، پیشگیری از بیماری‌ها و حفاظت از محیط زیست دانست و بر لزوم همكاری دستگاه‌هایی چون هلال احمر، شهرداری‌ها و سازمان محیط زیست تاكید كرد.
وی از گروه‌های داوطلب مردمی به ویژه كارگران، كشاورزان و جوانان نیز خواست كمیته جستجوی مفقودین را در حفر قبور سربازان متجاوز یاری دهند. باقرزاده این اقدام جمهوری اسلامی ایران را یك رویكرد مشاركت جویانه در برابر مقررات بین‌المللی و دستورالعمل‌های صلیب سرخ دانست كه با مشاركت مردم مناطق مرزی كشور قابلیت تحكیم پیدا می كند.
این مقام مسئول اطمینان داد:‌ در تلاش هستیم تا با اقدامات پیشگیرانه،گام مفیدی برای كاهش رنج‌ها و آلام خانواده‌های آن گروه از سربازانی كه در تجاوز احتمالی به كشورمان به هلاكت می‌رسند برداریم و نگذاریم تجربه تلخ و طولانی جنگ ویتنام تكرار شود.
وی در عین حال اظهار امیدواری كرد كه جامعه بین‌الملل به وظایف خود در حوزه رسیدگی به امور قربانیان جنگی عمل كند و با تقویت كمیته جستجوی مفقودین جمهوری اسلامی ایران از اقدامات غیر انتفاعی این كمیته برای تدفین اجساد سربازان كشور متجاوز حمایت به عمل آورد.
سردار باقرزاده خاطرنشان ساخت: در تلاش هستیم تمامی نقش آفرینان اصلی اعم از مسئولین، جمعیت‌های ملی فعال (O.N.S) و جمعیت‌های ملی مشاركت كننده (P.N.S) و فدراسیون و دیگر سازمان‌های ملی و بین‌المللی را توجیه و آماده كنیم تا بتوانند به هنگام ضرورت به خوبی به وظایف خود عمل كنند. وی در این زمینه از برگزاری یك كارگاه آموزشی كه توسط كمیته بین‌المللی صلیب سرخ در مهرماه امسال برای داوطلبان ایرانی در تهران برگزار خواهد شد، استقبال كرد و آن را گام مفیدی برای روشن سازی سرنوشت سربازان ناپدید شده دشمن دانست.
ارتباط امضاء با شخصیت انسان !
کساني که به طرف عقربهاي ساعت امضاء مي‌كنند انسان‌هاي منطقي هستند كساني كه بر عكس عقربه‌هاي ساعت امضاء مي‌كنند دير منطق را قبول مي‌كنند و بيشتر غير منطقي هستند كساني كه از خطوط عمودي استفاده مي‌كنند لجاجت و پافشاري در امور دارند كساني كه از خطوط افقي استفاده مي‌كنند انسان‌هاي منظّم هستند كساني ك با فشار امضاء مي‌كنند در كودكي سختي كشيده‌اند كساني كه پيچيده امضاء مي‌كنند شكّاك هستند كساني كه در امضاي خود اسم و فاميل مي‌نويسند خودشان را در فاميل برتر مي‌دانند كساني كه در امضاي خود فاميل مي‌نويسند داراي منزلت هستند كساني كه اسمشان را مي‌نويسند و روي اسمشان خط مي‌زنند شخصيت خود را نشناخته‌اند كساني كه به حالت دايره و بيضي امضاء مي‌كنند ، كساني هستند كه مي‌خواهند به قله برسند.

پنجشنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۷

نباید به درد ورنج دیگران به دیدی غیر ازهمدردی نگاه کنیم اما شاید این بازی روزگار برای بیداری وجدان خفته ما باشد
پس بیاییم ازبازی روزگار بهترین درس رابگیریم
به نقل از وبلاگ اخبار ترکیه : در فرانسه زنی که دچار یک بیماری بسیار نادر شده و چهره اش به طرز بسیار زشتی در آمده بود از رئیس جمهور درخواست کرد او را بکشند.
درام زندگی تیره بختانه شانتال سبیره، این زن ۵۲ ساله فرانسوی که یک معلم بازنشسته است موضوع روز فرانسه شده است. بیماری ای که این زن به آن مبتلا شده است “esthesioneuroblastoma” نام دارد که به اختصار ENB نامیده می شود.
شانتال ضمن دیدار با رئیس جمهور فرانسه، سارکوزی خواستار خودکشی داوطلبانه (اتونازی) شده است. وی گفته است حتی یک حیوان هم نباید زندگی ای را که من دارم تجربه کند. وی در سال ۲۰۰۰ به این بیماری مبتلا شد و حس بویایی و چشلیی اش را از دست داد. توموری که از صورت این زن در آمده است بعدا تا چشمانش رسید و وی در ماههای گذشته بینایی چشمانش را هم از دست داد. ۰
شانتال صاحب سه فرزند است.

اتونازی یا خودکشی داوطلبانه در فرانسه همانند دیگر کشورهای اروپایی[توضیح: برخلاف کشور هلند * ] قانونی نیست. بیماری ENB یک بیماری فوق العاده نادر است و در ۲۰ سال گذشته در کل جهان تنها ۲۰۰ نفر به این بیماری وحشتناک دچار شده بودند.
اکنون در فرانسه بر سر این موضوع که آیا سارکوزی طی یک استثناء به این زن اجازه مرگ اجباری خواهد داد یا نه بحث می شود.





چهارشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۷

یه شب که من حسابی خسته بودم

همین جوری چشمام رو بسته بودم

سیاهی چشمام یه لحظه سر خورد

یه دفعه مثل مرده ها خوابم برد

تو خواب دیدم محشر کبری شده

محکمه الهیی برپا شده

خدا نشسته مردم از مرد و زن

ردیف ردیف مقابلش وایستادن

چرتکه گذاشته و حساب می کنه

به بنده هاش عتاب خطاب می کنه

می گه چرا اینهمه لج می کنید

راهتون رو بی خودی کج می کنین

آیه فرستادم که آدم بشین

با دلخوشی کنار هم جمع بشین

دلای غم گرفته را شاد کنید

با فکرتون دنیا رو آباد کنید

عقل دادم برید تدبر کنید

نه اینکه جای عقل رو کاه پر کنید
من بهتون چقدر ماشالله گفتم

نیافریده باریک الله گفتم

من که هواتون رو همیشه داشتم

حتی یه لحظه گشنتون نذاشتم

اما شما بازی نکرده باختید

نشتستید و خدای جعلی ساختید

هر کدوم از شما خدوش خدا شد

از ما و آیه های ما جدا شد

یه جو زمین و این همه شلوغی

این همه دین و مذهب دروغی

حقیقتا شما ها خیلی پستین

خر نباشین گاو و نمی پرستین
از توی جمع یکی بلند شد

ایستاد بلند بلند هی صلوات فرستاد

از اون قیافه های حق بجانب

هم از خودی شاکی هم از اجانب

گفت چراهیچکی روسری سرش نیست

پس چرا هیچ کی پیش همسرش نیست

چرا زنا اینجوری بد لباسن

مردای غیرتی کجا پلاسن

خدا بهش گفت بتمرگ حرف نزن

اینجاکه فرقی ندارن مرد و زن

یارو کنف شد ولی از رو نرفت

حرف خدا از تو گوشاش تو نرفت

چشاش می چرخن نمی دونم چشه

آهان می خواد یواشکی جیم بشه

دید یکمی سرش شلوغ خدا

یواش یواش شد از جماعت جدا

با شکمی شبیه بشکه نفت

یهو سرش رو پایین انداخت و رفت

قراول ها چندتا بهش ایست دادن

یارو وا نیستاد تا جلوش وایستادن

فوری در آورد واسشون چک کشید

گفت ببرید وصول کنید خوش باشید

دلم واسه حوری ها لک زده

دیر برسم یکی دیگه تک زده

اگه نرم حوری دلگیر میشه

تو روخدا بزار برم دیر میشه

قراول حضرت حق دمش گرم

با رشوه خیلی کلون نشد نرم

گوشای یارو رو گرفت تو دستش

کشون کشون برد و یه جایی بستش

رشوه حاجی رو ضمیمه کردن

توی جهنم اون رو بیمه کردن

حاجیه داشت بلند بلند غر می زد

داشت روی اعصاب ها تلنگر می زد

خدا بهش گفت دیگه بس کن حاجی

یه خورده هم حبس نفس کن حاجی

این همه آدم رو معطل نکن بگیر بشین

این همه کل کل نکن

یه عالمه نامه داریم نخونده

تازه هنوز کرات دیگه مونده

نامه ی تو پراز کارای زشته

کی به تو گفته جات توی بهشته

بهشت جای آدمهای باحاله

ولت کنم بری بهشت محاله

یادته که چقدر ریا می کردی

بنده های ما رو سیاه می کردی

تا یه نفر دور و برت می دیدی

چقدر والضالین رو می کشیدی

اینهمه که روضه و نوحه خوندی

یه لقمه نون دسته کسی رسوندی

خیال می کردی ما حواسمون نیست

نظم و نظام هستی کشکی کشکیست

هرکاری کردی بچه ها نوشتن

می خوای برو خودت ببین تو زونکن

خلاصه وقتی یارو فهمید اینه

بازم درست نمی تونست بشینه

کاسه صبرش یدفعه سر می رفت

تا فرصتی گیر می اورد در می رفت
قیامته اینجا عجب جاییه

جون شما خیلی تماشاییه

از یه طرف کلی کشیش اوردن

کشون کشون همه رو پیش اوردن

گفتم اینها رو که قطار کردن

بیچاره ها مگه چیکار کردن

ماموره گفت می گم بهت من الان

مفسد فی الارض که می گن همین هان

گفت اینها بهشت فروشی کردن

بی پدرا خدا رو جوشی کردن

به نام دین حسابی خوردن اینها

کفر خدا رو درآوردن اینها

بد جوری ژاندارک و اینا چزوندن

زنده تو آتیش اون رو سوزوندن

روی زمین خدایی ریشه کردن

خون گالیله رو تو شیشه کردن

اگه بهش بگی کلاهت رو صاف کن

بهت می گه بشین و اعتراف کن

همیشه در حال نظاره بودن

شما بگو اینها چیکاره بودن
خیام اومد یه بطری هم تو دستش

رفت و یه گوشه ای گرفت نشستش

حاجی بلند شد و با صدای محکم گفت

این آقا باید بره جهنم

خدا بهش گفت تو دخالت نکن

به اهل معرفت جسارت نکن

بگو چرا به خون این هلاکی

این که نه مدعی داره نه شاکی

نه گرد و خاک کرده و نه هیاهو

نه عربده کشیده نه چاقو

نه مال این نه مال اونو برده

فقط عرق خریده رفته خورده

آدم خوبیه خودم هواش رو داشتم

اینجا خودم براش شراب گذاشتم
یهو شنیدم ایست خبر دار دادن

نشسته ها بلند شدن واستادن

حضرت اسرافیل از اونور اومد رفت روی چهارپایه و چندتا صور زد

دیدم دارن تخت روان میارن فرشته ها رو دوششون میارن

مونده بودم که این کیه خدایا

تو محشر این کارا چیه خدایا

فکر می کنید داخل اون تخت کی بود

الان می گم یه لحظه اسمش چی بود

اون که تو دنیا مثل توپ صدا کرد

همون که این لامپ ها رو اختراع کرد

همون که کارش عالی بود

اون دیگه بگید بابا توماس ادیسون دیگه

خدا بهش گفت دیگه پایین نیا یه راست برو بهشت پیش انبیبا

وقت رو تلف نکن توماس زود برو به هر وسیله ای اگر بود برو

از روی پل یه وقت نری می افتی

می گم هوایی ببرن و مفتی

باز حاجی ساکت نتونست بشینه

گفت که مفهوم عدالت اینه

توماس ادیسون که مسلمون نبود

این بابا که اهل دین و ایمون نبود

نه روضه رفته بود نه پای منبر

نه شمر می دونست چیه نه خنجر

یه رکعت هم نماز شب نخونده

با سیم میما شب رو به صبح رسونده

حرف های یارو که به اینجا رسید

خدا یه آهی از ته دل کشید

حضرت حق خودش رو جابجا کرد

یه کم به این حاجی نیگاه نیگاه کرد

از اون نگاه های عاقل اندر صفیه اش رو

باید بیارم اینوربا اینکه خیلی خیلی خسته هم بود

خطاب به بنده هاش دوباره فرمود

شما عجب کله خر هایی هستید

بابا عجب جونورهای هستید

شمر اگر بود آدلف هیتلر هم بود

خنجر اگر بود روولور هم بود

حیفه که آدم خودش رو پیر کنه

و سوزنش فقط یه جا گیر کنه

می گید توماس من مسلمون نبود

اهل نماز و دین و ایمون نبود

اولاً از کجا می گید این حرف رو

در بیارید کله زیر برف رو

اون منو بهترا ز شما شناخته

دلیلشم این چیزایی که ساخته

درست گفته ام عبادت کنید

نگفته ام به خلق خدمت کنید

توماس نه بمب ساخته

نه جنگ کرده

دنیا رو هم کلی قشنگ کرده

من یه چراغ که بیشتر نداشتم

اونم تو آسمون ها کار گذاشتم

توماس تو هر اتاق چراغ روشن کرد

نمی دونید چقدر به من کمک کرد

تو دنیا هیچ کی بی چراغ نبوده

یا اگر هم بوده تو باغ نبوده
خدا برای حاجی آتش افروخت

دروغ چرا یه کم براش دلم سوخت

طفلی تو باورش چه قصرها ساخته

اما به اینجا که رسیده باخته

یکی میاد یه هاله ای باهاشه

چقدر بهش میاد فرشته باشه

اومد رسید و دست گذاشت رو دوشم

دهانش رو اورد کنارگوشم گفت تو که کلت پر قرمه سبزی

وقتی نمی فهمی بپرسی بد نیست

اون که نشسته یک مقام والاست

مترجمه رفیق حق تعالاست

خود خدا نیست نماینده شه

مورد اعتمادشه بنده شه

خدای لم یلد که دیدنی نیست

صداش با این گوش ها شنیدنی نیست

شما زمینی ها همش همینید

اونور میزی رو خدا می بینید

همین جوری میخواست بلند شه

نم نم گفت که پاشو باید بری جهنم

وقتی دیدم منم گرفتار شدم داد کشیدم یه دفعه بیدار شدم.

یکشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۷

حال دوران دائما یکسان نباشدغم نخور

یکشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۷

در دنیای جهانی شده امروز، محدودیت ویزا نقش مهمی در کنترل مسافران و جهانگردان بین کشورها ایفا می کند. شرایط اخذ ویزا بیانگر روابط بین ملتها بوده و عموماً روابط و شرایط یک کشور را در جامعه بین المللی نشان میدهد.براساس گزارش منتشر شده شرکت هنلی و همکاران در زوریخ : سویس (چهارشنبه جون 27 سال 2007) مشخص گردید که شهروندان کشورهای آمریکا، دانمارک، و فنلاند بیشترین آزادی برای مسافرت بدون داشتن ویزا را دارا هستند. شهروندان این سه کشور می توانند بدون اخذ ویزا به 130 کشور دنیا مسافرت کنند. بعد از این کشورهای آلمان، ایرلند و سوئد قرار دارند که شهروندان آنها می توانند بدون اخذ ویزا به 129 کشور مسافرت کنند. همچنین شهروندان ژاپن، انگلستان، فرانسه و ایتالیا می توانند به 128 کشور ، کشورهای کانادا، استرالیا، لوگزامبورک و نیوزیلند به 125 کشور بدون اخذ ویزا مسافرت کنند. کشورهای افغانستان، ایران و عراق به ترتیب رتبه های آخر را دارا هستند. در جدول زیر رتبه کشورها بر حسب دسترسی به مسافرات آزاد و بدون محدودیت های اخذ ویزا نشان داده شده است.نام كشور و تعداد کشورهایی که شهروندان آن می توانند بدون اخذ ویزا مسافرت کنند:
Finland : 130
Denmark : 130
United States : 130
Germany : 129
Ireland : 129
Sweden : 129
Britain : 128
France : 128
Italy : 128
Japan : 128
Belgium : 127
Norway : 127
Spain : 127
Switzerland : 126
Netherlands : 126
Austria : 125
Canada : 125
Luxembourg : 125
New Zealand : 125
Portugal : 123
Singapore : 122
Australia : 120
Greece : 120
Iceland : 120
Malaysia : 120
Liechtenstein : 116
South Korea : 115
Malta : 115
Cyprus : 113
Hong Kong : 110
Chile : 109
San Marino : 109
Monaco : 108
Poland : 106
Slovenia : 105
Israel : 104
Argentina : 101
Brunei : 101
Hungary : 101
Andorra : 99
Brazil : 99
Uruguay : 99
Czech Republic : 98
Mexico : 98
Slovakia : 97
Costa Rica : 95
Lithuania : 94
Venezuela : 92
Estonia : 91
Latvia : 91
Vatican City : 87
Croatia : 84
Bolivia : 83
Bulgaria : 83
Guatemala : 82
Panama : 82
Paraguay : 82
El Salvador : 81
Honduras : 80
Nicaragua : 75
Romania : 73
Barbados : 71
Bahamas : 71
Macau : 71
Trinidad and Tobago : 66
South Africa : 65
St.Vincent and Grenadines : 64
St.Lucia : 63
Antigua and Barbuda : 63
St. Kitts-Nevis : 62
Grenada : 60
Belize : 58
Jamaica : 57
Solomon Islands : 54
Guyana : 53
Gambia : 53
Dominica : 52
Mauritius : 52
Seychelles : 52
Turkey : 52
Lesotho : 51
Tuvalu : 50
Kiribati : 49
Western Samoa : 49
Botswana : 48
Malawi : 48
Fiji : 47
Sierra Leone : 47
Vanuatu : 47
Kenya : 46
Maldives : 46
Swaziland : 46
Tonga : 46
Ghana : 45
Zambia : 45
Nauru : 44
Taiwan : 42؟Ecuador : 41
Namibia : 41
Papua New Guinea : 41
Peru : 41
Tanzania : 41
Zimbabwe : 41
Suriname : 40
Kuwait : 39
Mauritania : 39
Uganda : 39
Bahrain : 38
Mali : 38
Tunisia : 38
Guinea : 37
Ivory Coast : 37
Niger : 37
Qatar : 37
Senegal : 37
Benin : 36
Cape Verde : 36
Marshall Islands : 36
Oman : 36
Burkina Faso : 35
Nigeria : 35
Russia : 35
Togo : 35
United Arab Emirates : 35
Guinea-Bissau : 33
Micronesia : 33
Philippines : 33
Belarus : 32
Colombia : 32
Palau Islands : 32
Serbia-Montenegro : 32
Ukraine : 32
Liberia : 31
Macedonia : 31
Saudi Arabia : 31
Morocco : 30
Indonesia : 29
Moldova : 29
Thailand : 29
Azerbaijan : 28
Bangladesh : 28
Central African Republic : 28
Georgia : 28
Kazakhstan : 28
Kyrgyzstan : 28
Armenia : 27
Chad : 27
Congo Brazzaville : 27
Cuba : 27
Tajikistan : 27
Cameroon : 26
Bosnia and Herzegovina : 25
Dominican Republic : 25
India : 25
Madagascar : 25
Egypt : 24
Gabon : 24
Mongolia : 24
Uzbekistan : 24
Algeria : 23
Rwanda : 23
Haiti : 22
Mozambique : 22
Sao Tome and Principe : 22
Sri Lanka : 22
East Timor : 21
Jordan : 21
Comores Islands : 20
Equatorial Guinea : 20
Eritrea : 20Laos : 20
Nepal : 20Angola : 19
Bhutan : 19
Djibouti : 19
Libya : 19
Turkmenistan : 19
Burundi : 18
China : 18
Ethiopia : 18
Northkorea18
Vietnam : 18
Yemen : 18
Albania : 17
Cambodia : 17
Lebanon : 17
Pakistan : 17
Sudan : 17
Congo : 16
Syria : 16
Iraq : 15
Myanmar : 15
Somalia : 15
Iran : 14
Afghanistan : 12
خوشابحال آخرجدولی ها : خوش به حال این آخری هاش همیشه آزمایش ایدز و مصاحبه و ... اینا می دن. هم همیشه سلامت می مونن، هم همیشه روابط اجتماعیشون بالا میمونه

درجاده رشت - انزلی مواظب ... باشید از طرف پدرومادر دیوانگی رابطور کامل ارث برده است
س مثل سه راهی ، سه راهی شهادت
اسم دیگش خط خون ، منطقه سعادت
خاک، خاک یه خرمن به رنگ زیبای خون
خاک سه راهی ما، عاقل کرده مجنون
عطر عطر بهشته ، از بین خاکا میاد
چون دوباره یه مادر چیزی رو از خاک میخواد
چشماش دوباره سرخه،از بس که گریه کرده
خون توی چشماش جای اشک و احاطه کرده
به خاک میگه : مرتضی دیگه طاقت ندارم
تا کی باید صبر کنم جنازت رو بیارن
بهش میگه مرتضی جمعه ها بیقرارم
از صبح تا شب به قرآن آروم قرار ندارم
خاک سه راهی ما جای گریه و ناله است
تربت خاک اینجا کلید و راه چاره است
نماز تو این سرزمین حکم بهشت و داره
تو سرزمین مجنون عاقل جایی نداره
وصف کامل اینجا فقط 3 حرف عشقه
بهتر بگم که اینجا ماورای بهشته
بریم به اون شبی که پرستوها پریدند
تو دفتر زندگی 2 تا گنبد کشیدند
همون 2 تا گنبدی که بعضیا ندیدند
واسه همین طرحشو از روی عکس کشیدند
رو گنبدا دو پرچم راهی دفتر شدند
بچه های تو سنگر نقاش ماهر شدند
یه دفعه خمپاره ای مرز سکوت شکست
رو سنگر نقاشا ترکش و دوده نشست
خون قلب نقاشی که بود تو سنگر سردار
شدش رنگ پرچم ابولفضل علمدار
قصه خاک و سنگر ببین کجا رسیدش
از سه راه شهادت به کربلا رسیدش
از کربلای پنج تا کرببلا راهی نیست
فرقی بین تربت کربلا با این جا نیست
لشگریان زینب اگه کربلا بودند
یا توی شهر کوفه کنار مولا بودند
نمیزاشتند که خون خدا تشنه بمیره
رقیه از تنهایی زانو بغل بگیره
سه راهی شهادت همون راه کربلاست
شهر مجنون و لیلی شهر همه عاشقاست
قصه ما تموم شد با اینکه حرف هنوز هست
کوله با دنیا رو یواش یواش باید بست
باید یه نقاشی کرد با کلی شیوه و راز
باید یه طرحی کشید تو مایه های پرواز
برا بعضي‌ آدما
بنده‌هاي‌ آب‌ و نون
قبول‌ كنين‌ به‌ خدا
بابام‌ شده‌ نردبون
همونايی كه راه
دزدی رو خوب می دونن
ما خون داديم و اون ها
عين زالو می مونن
دشمنای انقلاب
ترسوهای بی پدر
آهای غنيمت خورا
بپا بابا ، يواش تر
ای كه به اين انقلاب
چسبيدی عين كنه
خط و نشون می كشی
النگوهات نشكنه
فكرنكنی علی رو
ماها تنها می ذاريم
مااهل كوفه نيستيم
دخلتونو مياريم...

شنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۷

شریح قاضی که امروز همچون فرعون بر اریکه قدرت تکیه زده ای وفکر می کنی تاآخر عمر براین مسند باقی می مانی لحظه ای به خودت بیا فکر کن قدرت تو بواسطه جانفشانی چه کسانی وتحمل ناملایمات چه کسان دیگری بدست آمده است این تذهبون؟
ما شهیدان را می‌شناسیم. آن‌ها توانایی حل هر مشکلی را دارند...
ما برای دیدن شهیدان به جبهه‌های جنوب و غرب می‌رویم. ما به دنبال شهیدان می‌گردیم...
شهدا در شادی وصول‌شان و در قهقهه مستانه‌شان عند ربهم یرزقون‌اند...
ما خیال می‌کنیم اینا کار مایه. اینا کار شهدایه...
***
اول عکس یک مادر شهید را در بلاگم نصب می‌کنم. این مادر شهید دو پسر داشته که یکی شهید شده، دیگری هم جانباز اعصاب و روان است. شهید نشده، ولی تا مرز شهادت رفته و همان‌جا حیرت، تمام وجودش را گرفته. به زبان ما که به قول سید مرتضا "رفته‌ایم"، به زبان ما رفتگان، به این برادر شهید می‌گویند جانباز اعصاب و روان. کمی آن‌طرف‌تر از موجی.
ننه حشمت. مادر شهید. مادر مجنون.


دیگری هم جانباز اعصاب و روان است. شهید نشده، ولی تا مرز شهادت رفته و همان‌جا حیرت، تمام وجودش را گرفته. به زبان ما که به قول سید مرتضا "رفته‌ایم"، به زبان ما رفتگان، به این برادر شهید می‌گویند جانباز اعصاب و روان. کمی آن‌طرف‌تر از موجی.
یعنی دیگر هیچ چیزی در این دنیا برای او حس ایجاد نمی‌کند. به زبان ما، به همین زبان سخیف و علیل و ناتوان ما، او مجنون است. یعنی هم‌ولایتی‌های او فکر می‌کنند او عقل‌باخته است. یعنی منظورشان این است که آن‌ها عقل خود را نباخته‌اند.


این مادر شهید خودش راخودش را گرم می‌کند. یعنی او سردش است. البته اوالبته او خانه دارد. یعنی مشکل مسکن ندارد. ولی خانه‌اش او را گرم نمی‌کند. یعنی دیگر هیچ چیزی در این دنیا برای او حس ایجاد نمی‌کند. به زبان ما، به همین زبان سخیف و علیل و ناتوان ما، او مجنون است. یعنی هم‌ولایتی‌های او فکر می‌کنند او عقل‌باخته است. یعنی منظورشان این است که آن‌ها عقل خود را نباخته‌اند. کاری به مردم روستا ندارم. روستایی که از همین نوبنیاد تهران نیم‌ساعته به آن می‌رسیم. چرا به جنوب می‌رویم؟ چرا ترک شهر می‌کنیم برای دیدن خاکی که بوی شهید می دهد؟ کاری به مردم شهر هم ندارم. کار به آن رگه مرام و معرفتی دارم که نباید بگذاریم بخشکد. کار به قطره‌های اشکی دارم که از این پس به یاد یک مادر شهید مجنون می‌ریزیم...
ننه حشمت. مادر شهید. مادر مجنون.

طلحه دیروز شریح قاضی امروز
سردارزارعی فردا؟



اگه ما نبودیم هرچی داشتی می خوردن مال و منالت که هيچ مادرتم می بُردن

خاک پای همه شهدا، جانبازان، شیمیائی ها، قطع نخاعی ها، موجی ها، مفقود الاثرها، اسیران، حتی
اونایی که بودن و جنگیدن و نام هیچ کدوم از این ها رو هم به یدک نمی کشن، حتی اونایی که تو خونه
هاشون نشسته بودن و هدف موشک شدن، حتی اون بچه هایی که اون روزا تو شکم مادرشون بودن
و بعد از اینکه به دنیا اومدن ...
فقط می نویسم برای شریح قاضی قرن 21 که به حق جانشین شریح قاضی شده است وکارهایش یادآورفتوای قتل حضرت عبدالله حسین (ع )است .
درد غربت من
غنیمت ازنبرده
شرافت وخون دل
نشونه های مرده
ای اونهایی که امروز
دارین بهم می خندین
برای خنده هاتون
دردمومی پسندین
امروزمو نبینین
من یه قهرمونم
یه روزبه هم می رسیم
بازی داره زمونه
اگه میگید موجیم
موجم کلیدقفل دربهشته
دروکنه هرکسی
هرچیزی روکه کشته
یه روز پشیمون می شین
که دیگه خیلی دیره
بالارفتیم ماسته
پایین اومدیم دوغه
مرگ ومعادوعقبی
طبق نظر شما دروغه ؟
جهت یابی به کمک ماه

برای جهت یابی توسط ماه ابتدا باید بدانیم که در نیمه ی اول ماه هستیم یا نیمه ی دوم ؛ روش تشخیص آن نیز به قرار زیر می باشد: دو سر هلال ماه را با یک خط فرضی به هم متصل می کنیم و آن خط آنقدر ادامه می دهیم تا به زمین برسد اگر شکل بدست آمده از این کار p انگلیسی بود در نیمه ی اول ماه هستیم و اگر شکل بدست آمده q انگلیسی بود در نیمه ی دوم ماه قرار داریم _حال اگر در نیمه ی اول بودیم طرف کوژ (برآمده) هلال جهت مغرب را نشان می دهد._و اگر در نیمه ی دوم ماه بودیم طرف قعر ( تو رفتگی ) هلال مغرب را نشان می دهد.
قطب نماي ماه در يک شب مهتابي چوبي را داخل زمين فرو کنيد. با سنگ نوک سايه را علامت بگذاريد. ده دقيقه بعد با سنگي ديگر نوک سايه جديد را علامت بگذاريد. دو نقطه را به هم وصل کنيد اين خط مسير شرق- غرب را نشان ميدهدپيدا کردن جنوب توسط ماهخطي را بين دو تيزي هلال ماه رسم کرده و آن را تا زمين امتداد دهيد. انتها يا امتداد اين خط نقطه جنوب را در موقعيت شما نشان ميدهد

جمعه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۷

همسنگر عزیزخوش به حالت که رفتی وروزگاری را ندیدی که دون صفتانی همچون لشگری ها برسفره امنیتی که توومن باخونمان فراهم کردیم نشستند وبرغربت مارقصیدندومارا به سخره گرفتند این سنت روزگار است که کفتار صفتان بر سر خوان گسترده شده با خون من وتو نشسته وهمه چیز مارا حتی آزادی فراهم شده توسط خون تو وسلامتی من را وسیله انتقام ازجمهوری اسلامی که دست آنها رااز شاه پرستیشان جدا کرده کنند هیهات هیهات اگر به اندازه یک جو شرف وغیرت داشتند می دانستند به مال ومنالشان که هیچ به ناموس نداشته شان نیز عراقیها رحم نمی کردند

میدانید چرابه من می گویند بی عرضه ؟

رسول رحمت می فرماید
روزگاری بر مردم می آید که مرد میان بی عرضگی و نادرستی مخیر می شود.
هر کس در آن روزگار بود باید بی عرضگی را بر نا درستی ترجیح دهد

دوشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۷




مادر زنمو که دیده بودید حالا چشمتان به دیدن پدرزنم روشن بشه ترا خدا به دماغش بگید ماشاءاله

فروشگاه شوهر



یک فروشگاهی که شوهر می فروشد تنها در نیویورک باز شده جائیکه یک زن ممکن برای انتخاب یک شوهر آنجا برود.مابین دستورالعمل ها در وروی یک توضیحی در مورد عملکرد فروشگاه وجود دارد.(شما ممکن فروشگاه را فقط یک بار ویزیت کنید)6 طبقه موجود است با ویزگیهای مردان که هر چه خریدار بالا می رود ویزگیها افزایش می یابد.اما یه شرطی است:شما ممکن مردی را از یک طبقه ویزه انتخاب کنید یا ممکن شما رفتن به طبقه بالاتر رو انتخاب کنیداما شما نمی توانید به طبقه پایین تر بر گردید مگر برای خروج از ساختمان .طبقهءیک:این مردان شغل دارند و خدارو دوست دارند.طبقهءدو:این مردان شغل دارند-خدا وبچه هارو دوست دارند.طبقهءسه:این مردان شغل دارند-خدا و بچه هارو دوست دارند وخیلی خوش قیافه هستند.طبقهءچهار:این مردان شغل دارند-خدا و بچه هارو دوست دارند-خوش قیافه هستند و در کار خانه کمک می کنند.قبولش برام واقعا سخته...باورم نمیشه هنوز او می رود به طبقهء پنج و شرایط را می خواند.طبقهء پنج:این مردان شغل دارند-خدا و بچه هارو دوست دارند-مجلل هستند-در کار خانه کمک می کنند و حرکات قوی رمانتیک دارند.او خیلی فریفته شد اما به طبقهء ششم رفت وشرایط رو خواند.شما 4363012 مین بازدید کننده ی این طبقه هستید...در این طبقه هیچ مردی وجود ندارد و این طبقه فقط برای این ساخته شده که ثابت کنه راضی کردن زنان غیر ممکن استبا تشکر از خرید شما از فروشگاه شوهر ...لطفا هنگام خروج مراقب باشید که زیاد از کوره در نرید...روز خوبی داشته باشید.
نتیجه اخلاقی:بابا به اون چیزی که داری راضی باش.

خدا وکیلی جای تاسف دارد ماداخل کشور لباس با طرحهای زبان خارجی تهیه می کنیم انورآبی ها لباس باطرح فارسی تهیه می کنند





جانان من بر خیزو اهنگ سفر کن گر تیغ بارد،گو ببارد ،جان سپر کن جانان من بر خیز بر جولان برانیم زان جا به جولان تا خط لبنان برانیم ان جا که هر سو صد شهید خفته دارد ان جا که هر کویش غمی بنهفته داردجانان من اندوه لبنان کشت ما رابشکست داغ دیر یاسین پشت ما راباید به مژگان رُفت گرد از طور سینین بایدبه سینه رفت زین جا تا فلسطین





یکشنبه، خرداد ۱۹، ۱۳۸۷

گنجشک به خداگفت لانه کوچکی داشتم آرامگاه خستگیم ،سرپناه بی کسیم ،طوفان توآن راازمن گرفت .کجای دنیای توراگرفته بود؟خداگفت ماری درراه لانه ات بودتو خواب بودی ،باد راگفتم لانه ات راواژگون کند آنگاه توازکمین مار پرگشودی چه بسیاربلاها که ازتو بواسطه محبتم دورکردم وتو...ندانسته به دشمنیم برخاستی ...؟

خدا وکیلی مادرزن من قشنگ نیست ؟

مرجعی رابایدقبول کرد که برای تعظیم شعائرعزاداری بانوی اول اسلام همچون نماز تحت الحنک عمامه خودراباز می کند

خداوند ثواب شهدای بدرواحد رابه مرجعی بدهدکه تمامی غروررا زیرپاگذاشته وبرای عزاداری بانوی دوعالم پای برهنه راه می افتد

حاج آقا توراخداهمه احکام شرعی بانوان را یاد نده

بابا خجالت بکش شوهرش اینجا ایستاده
” واژه مهدويّت و مهدي عليه‏السلام تبلور فرهنگ انتظار است كه همه مسلمين، اعم از شيعه و اهل سنت در باور داشتِ آن، اتفاق نظر دارند. از زمان ظهور اسلام، پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و اهل بيت عليهم‏السلام و صحابه و ياران ايشان، عهده‏دار تبيين فرهنگِ مهدويت بوده‏اند.... “
هر مسئله‏اي كه اهميت و مقبوليت عمومي داشته باشد، مخاطرات و تهديدها نسبت به آن از ناحيه سودجويان و فرصت طلبان بيشتر خواهد شد؛ از جمله اين مسائل كه داراي شاخصه‏هاي جهاني و همگاني است، ظهور منجي است كه به منزله اعتقاد و باور عمومي در همه اديان مطرح شده است. طبيعي است افرادي كه به دنبال منفعت و سودجويي فردي‏اند با آزمندي بسيار و با ظاهر سازي فريبنده به اغفال مردم مي‏پردازند تا به نيّت سوء خود برسند. از اينرو بيان نشانه‏ها و علايم ظهور، ضروري است و رهبران و بزرگان دين، براي جلوگيري از اين انحرافها و كج‏رويها و براي حفظ باورهاي اصيل مردم، بايد منجي و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه‏ها و خصال معرفي نمايند و براي ظهور و قيام او نشانه‏ها و علايمي را بيان كنند تا مردم در تميز سره از ناسره در تحير و ترديد نمانند. از همين رو در روايات و احاديث بسياري منجيِ آخر زمان (= حضرت مهدي عليه‏السلام ) و كيفيت ظهور او، با تمام علايم و نشانه‏ها بيان شده است. در رويكرد كلي و كلان، مي‏توان نشانه‏ها و علايم ظهور امام زمان عليه‏السلام را به انواع مختلف تقسيم كرد كه به يكايك آنها خواهيم پرداخت
الف) نشانه‏هاي عام و خاص 1. نشانه‏هاي عام: آن دسته از نشانه‏ها و علايمي كه شاخصه‏هاي كلي و عمومي دارند يعني در قالب پديده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصي متصف نشده‏اند، «علايم عمومي» ناميده مي‏شوند؛ نظير احاديث و رواياتي كه از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر مي‏دهند و از انحرافات و كج رويهايي كه در آن دوره رخ مي‏دهد سخن به ميان آورده‏اند كه در واقع، نوعي بيان علايم و نشانه‏هاي ظهور امام زمان عليه‏السلام است، امّا در قالب و معيار كلي و عمومي.
«عَنْ اِبْنِ عَباس عَنْ رَسُولِ اللّه‏ِ صلي‏الله‏عليه‏و‏آله : فِي حَديثٍ اَنَّ اللّه‏َ اَوْحي اِلَيهِ لَيْلَةً اَسْري بِهِ اَنْ يُوصِيَ اِلي عَلِيِّ وَاَخْبَرَهُ بِالْأَئِمّةِ مِنْ وُلْدِهِ اِلي اَنْ قالَ وَآخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ يُصَلّي عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ خَلْفَهُ يَمْلأُ الاَْرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَورا وَظُلْما... فَقُلْتُ اِلهي وَسَيِّدي مَتي يَكُوُنُ ذاكَ؟ فَاَوْحَي اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ اِلَيَّ: يَكُوُنُ ذالِكَ اِذا رُفِعَ الْعِلْمُ وَظَهَرَ الْجَهْلُ وَكَثُرَ القِراءَةُ وَقَلَّ الْعَمَلُ وَكَثُرَ الْقَتْلُ وَقَلَّ الْفُقَهاء وَالْهادُونَ وَكَثُرَ فُقَهاءُ الضَّلالةِ وَالْخَوْنَةِ... وَكَثُرَ الْجَورُ وَالْفَسادُ وَظَهَرَ الْمُنْكَرُ وَاَمَرَ اُمّتُكَ بِهِ وَنَهي عَنِ الْمَعْروُفِ...؛1 ابن عباس مي‏گويد: «در شب معراج، مطالبي به رسول اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله وحي شد كه بايد به حضرت علي عليه‏السلام سفارش كند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت كه از فرزندانش هستند خبر داد؛ تا آنجا كه فرمود: آخرين آنها [نشانه هايي دارد؛ از جمله اينكه ]عيسي بن مريم پشت سرش نماز مي‏خواند؛ زمين را پر از عدل و داد مي‏كند، چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد،... عرض كردم: خداوندا! آن كي خواهد شد؟ خداوند به من وحي كرد: هر گاه علم از ميان برداشته شود و جهل و ناداني ظاهر شود؛ قرائتهاي [قرآن ]زياد امّا عمل كم شود؛ قتل و كشتار زياد شود، فقهاء و هدايت كنندگان واقعي كم شوند؛ علماي فاسق و خيانتكار زياد شوند،... جور و فساد زياد شود؛ منكر ظاهر شود؛ امت تو امر به منكر و نهي از معروف كنند،...» «حضرت علي عليه‏السلام در جواب سؤال «صعصعة بن صوحان» ـ كه از ياران آن حضرت بود ـ در باب دجّال و خروجش، و پيرامون نشانه‏هايي از ظهور امام زمان عليه‏السلام ، چنين فرمودند: «فَاِنَّ عَلامَةَ ذلِكَ اِذا اَماتَ النّاسُ الصَّلاةَ وَاَضاعُوا الاَمانَةَ وَاسْتَحَلُّوا الْكِذْبَ، وَاكَلُوا الرِّبا وَاَخَذُوا الرُّشا وَشَيَّدُوا البُنْيانَ وَباعُوا الدّين
بِالدُّنْيا وَاسْتَعْمَلُوا السُّفَهاءَ وَشاوَرُوا النِّساءَ وَقَطَعُوا الاَرْحامَ وَاتَّبَعُوا الاَهْواءَ، وَاسْتَخَفُّوا بِالدِّماءِ...؛2 علامت خروج و قيام دجال زماني است كه مردم نماز را ترك كنند [و در ميان مردم بميرد]، امانتها را ضايع كنند؛ دروغ گفتن را حلال شمارند؛ ربا بخورند؛ رشوه بگيرند؛ ساختمانها را محكم سازند و دين را به دنيا فروشند؛ مردمان كم عقل را بر كارها گمارند؛ زنان را در كارهاي اجتماعي و شخصي طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام كنند؛ از هوا و هوس پيروي كنند و [كشتار] و خونريزي را كوچك شمارند،... .» 2. نشانه‏هاي خاص: بعضي از نشانه‏ها و علايم ظهور، به صورت خاص و با شاخصهاي ويژه در افراد متعين، تبلور مي‏يابد؛ مثلاً در روايات بسياري ذكر شده است، كه ظهور امام زمان عليه‏السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پيدا خواهد كرد. ظهور و خروج افرادي به نام «دجال» و «سفياني» كه مظهر ضلالت و گمراهي و نيز قيام افرادي مثل يماني و سيد خراساني كه سنبل هدايت هستند جزء علايم خاص شمرده مي‏شود و در احاديث، با اسم و رسم و با ويژگيهاي مخصوصشان وارد شده است. امام باقر عليه‏السلام فرمودند: «تَنْزِلُ الرّاياتُ السُّودُ الَّتي تَخْرُجُ مِنْ خُراسان اِليَ الْكُوفَةِ، فَاِذا ظَهَرَ الْمَهديُّ بَعَثَ اِلَيه بِالْبَيْعَةِ؛3 پرچمهاي سياهي از ناحيه خراسان بيرون مي‏آيد و به جانب كوفه به حركت در مي‏آيد. پس چون مهدي ظاهر شود، اينان وي را دعوت به بيعت مي‏كنند.» و نيز امام باقر عليه‏السلام فرمود: «براي مهدي ما، دو نشانه است كه از هنگامي كه خداوند آسمانها و زمين را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در شب اوّل ماه رمضان و كسوف در نيمه همان ماه. و اين دو از زماني كه خداوند آسمانها و زمين را خلق كرده است، [اين چنين ] وجود نداشته است.»4 در روايات فوق نشانه‏ها و علايم خاصي براي ظهور امام زمان عليه‏السلام تعيين شده است. ب) نشانه‏هاي حتمي و غير حتمي 1. نشانه‏هاي حتمي: علايم و نشانه‏هايي كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هيچ گونه قيد و شرطي در ايجاد آنها لحاظ نشده است علايم حتمي ناميده مي‏شوند و شايد بتوان گفت كه ادعاي ظهور قبل از تحقق آنها كذب و دروغ است. امام سجاد عليه‏السلام فرمود: «اِنَّ اَمْرَالْقائِمِ حَتْمٌ مِنَ اللّه‏ِ وَاَمْرَ السُّفيانِي حَتْمٌ مِنَ اللّه‏ِ وَلايَكُونُ

” بعضي از نشانه‏ها و علايم ظهور، به صورت خاص و با شاخصهاي ويژه در افراد متعين، تبلور مي‏يابد؛ مثلاً در روايات بسياري ذكر شده است، كه ظهور امام زمان عليه‏السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پيدا خواهد كرد.... “
قائِمٌ اِلاّ بِسُفْيانِي5؛ ظهور قائم، از ناحيه خداوند، قطعي و خروج سفياني نيز، از جانب خداوند قطعي است و قائمي جز با سفياني وجود ندارد.» امام صادق عليه‏السلام فرمود: «وَالْيَمانِي مِنَ‏الْمَحْتُومِ؛ [قيام] يماني از نشانه‏هاي حتمي است.» فضل بن شاذان از ابي حمزه ثمالي نقل مي‏كند: «قُلْتُ لاَبيِ جَعْفَرٍ خُرُوجُ السُّفْيانِي مِنَ الْمَحْتُوم؟ قالَ نَعَمْ وَالنِّداءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها مِنَ الْمَحتُومِ وَاخْتِلافُ بَنِي الْعَباسِ فِي الدَّوْلَةِ مِنَ الْمحْتُومِ وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِية مَحْتُومٌ وَخُرُوجُ الْقائِمِ مِنْ آلِ مُحَّمد مَحْتُومٌ...6؛ به امام باقر عليه‏السلام عرض كردم: آيا خروج سفياني حتمي است؟ فرمودند آري، صيحه آسماني نيز از علايم حتمي است و طلوع خورشيد از مغرب حتمي است. اختلاف بين بني عباس در رابطه با حكومت، حتمي است. كشته شدن نفس زكيّه حتمي است، قيام قائم آل محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله حتمي است،...» 2. نشانه‏هاي غير حتمي: بعضي از نشانه‏هاي ظهور قبل از ظهور، بطور مشروط رخ مي‏دهند؛ يعني اگر مقتضي آنها موجود و موانع مفقود باشد، تحققشان حتمي خواهد بود. در ميان نشانه‏ها و علايم، آنچه حتمي شمرده شده، جزء محتوميات هستند و غير از آنها كه گروه بسياري از علايم را تشكيل مي‏دهند جزء علايم غير حتمي شمرده مي‏شوند. ج: علايم با فاصله و بي‏فاصله 1. نشانه‏هاي نزديك به وقت ظهور: در بعضي از روايات، تصريح شده كه بعضي از علايم در سال ظهور امام زمان عليه‏السلام ، رخ مي‏دهند؛ يعني قبل از ظهور و در آستانه قيام حضرت مهدي عليه‏السلام ، اين نشانه‏ها يكي پس از ديگري پديدار شده، به ظهور امام زمان منتهي مي‏شود. امام صادق عليه‏السلام فرمود: «خُرُوجُ الثَّلاثَةِ، اَلخُراسانِي وَالسُّفْيانِي وَاليَمانِي فِي سَنَةٍ واحِدَةٍ فِي شَهْرٍ واحِدِ، فِي يَوْمٍ واحِدٍ وَلَيْسَ فيها رايةً بِأَهْدي مِنْ رايةِ الْيَماني يَهدي اِلَي الْحَقِّ؛7 خروج سه كس: قيام خراساني و سفياني و يماني، در يك سال و در يك ماه و يك روز خواهد بود و در اين ميان، هيچ پرچمي به اندازه پرچم يماني، به حق و هدايت دعوت نمي‏كند.» امام باقر عليه‏السلام فرمود: «لَيْسَ بَيْنَ قِيامِ القائمِ وَقَتْلِ النَّفْسِ الزَّكيَّةِ اَكْثَرَ مِنْ خَمْسَ عَشَرَ لَيْلَة8؛ بين ظهور مهدي عليه‏السلام و كشته شدن نفس زكيه، بيش از پانزده شب فاصله نيست.» 2. علايمي كه

” علايم و نشانه‏هايي كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هيچ گونه قيد و شرطي در ايجاد آنها لحاظ نشده است علايم حتمي ناميده مي‏شوند و شايد بتوان گفت كه ادعاي ظهور قبل از تحقق آنها كذب و دروغ است. ... “
با ظهور، فاصله زماني دارد: بعضي از نشانه‏ها و علايم در بستر تاريخ با فاصله بسياري با وقت ظهور تحقق مي‏يابد؛ حتي بعضي از آنها قبل از تولد امام زمان رخ مي‏نمايند و بعضي بعد از تولد و قبل از ظهور با فاصله زياد، تحقق پيدا كرده و خواهند كرد؛ چنان كه شماري از آنها، همچون از هم گسستن بني اميه و بني عباس، خروج ابومسلم خراساني، اختلاف بين مسلمانان و... اتفاق افتاده است. د) علايم زميني و آسماني 1. علايم طبيعي و زميني: در ميان نشانه‏ها و علايم ظهور، غالب آنها نشانه‏هاي طبيعي و زميني‏اند و هر كدام در تثبيت حقانيت ظهور و قيام حضرت مهدي عليه‏السلام نقش اساسي دارند. امام علي عليه‏السلام فرمود: «وَيَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَيْتي فِي الْحَرَمِ فَيَبْلُغُ السُّفْيانِي، فَيَبْعَثُ اِلَيه جُنْدا مِنْ جُنْدِهِ فَيهْزِمُهُمْ فَيَسيرُ اِلَيه السُّفْياني بِمَنْ مَعَهُ، حَتّي اِذا جاوَزوا بِبَيْداء مِنَ الاَرْضِ، خَسَفَ بِهِمْ، فَلايَنْجوا منْهُمْ اِلاّ المُخْبِرُ عَنْهُمْ؛ مردي از خاندان من، در سرزمين حرم قيام مي‏كند، پس خبر خروج وي به سفياني مي‏رسد. وي، سپاهي از لشكريان خود رابراي جنگ، به سوي او مي‏فرستد و آنان را شكست مي‏دهد، آنگاه خود سفياني با همراهانش به جنگ وي مي‏روند و چون از سرزمين بيداء مي‏گذرند، زمين آنان را فرو مي‏برد و جز يك نفر، كه خبر آنان را مي‏آورد كسي از آنان نجات نمي‏يابد.» نشانه هايي نظير فرو رفتن سفياني در بيداء، قيام يماني، خراساني، سفياني، دجّال، قتل نفس زكيّه، جنگهاي خونين و غيره ... از جمله علايم زميني و طبيعي هستند. 2. علايم آسماني: به علت اهمّيت ظهور امام زمان، علاوه بر نشانه‏هاي زميني و طبيعي، برخي علايم آسماني نيز در زمان ظهور حضرت رخ خواهند داد، تا مردم بهتر رهبر و مصلح آسماني را شناخته و در راستاي تحققِ رسالت و اهداف او مشاركت كنند؛ مانند: ـ صيحه آسماني: امام صادق عليه‏السلام فرمود: «اِذا نادي مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اَنَّ الْحَقَّ فِي آل محمَدٍ صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فَعِنْدَ ذلِكَ يَظْهَرُ المَهديُّ عَلي اَفْواهِ النّاسِ وَيَشْربُونَ حُبَّهُ، وَلايَكُونُ لَهُمْ ذِكْرُ غَيْرِهِ؛ هر گاه گوينده‏اي از آسمان ندا دهد كه حق با اولاد محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله است، در آن هنگام، ظهور مهدي عليه‏السلام به سر زبانها مي‏افتد، و همه [شراب] دوستي او مي‏نوشند و غير او را ياد نمي‏كنند.» ـ كسوف: امام صادق عليه‏السلام فرمود: «عَلامَةُ خُرُوجِ الْمَهْدي كُسُوفُ الشَّمسِ فِي شَهْرِ رَمَضانٍ في ثَلاثَ عَشَرَةَ وَاَرْبَعَ عَشَرَةَ مِنْهُ9؛ نشانه ظهور مهدي عليه‏السلام كسوف خورشيد در ماه مبارك رمضان است [و وقت كسوف] سيزدهم يا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.»
پاورقي‌ها: 1. اثباة الهداه، ج7، ص390. 2. بحار الانوار، ج 52، ص193. 3. بحار الانوار، ج 52، ص217. 4. منتخب الاثر، ص444. 5. بحارالانوار، ج52، ص82. 6. ارشاد مفيد، ج3، ص347. 7. كتاب غيبت نعماني، ص252. 8. ارشاد مفيد، ج2، ص374؛ اعلام الوري، ص427. 9. غيبت نعماني، ص270.

شنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۷

مطلب زیردرسایت رجانیوز به نقل ازآقای مصباح یزدی ذکرشده است که من ازقسمتی ازآن خوشم نیامد چون ثمره پرپایی حکومت اسلامی حکومت صالحان است وآنجایی که حضرت هم باید فداشوند برای حفظ ارزشهای اسلامی نیست بلکه برای زنده نگه داشتن اصل اسلام است ولاغیر

بزرگترین مصیبت حضرت زهرا (س)

به مناسبت اين ايام شايسته است هم درباره ويژگي‌هاي شخصيتي حضرت زهرا(س) و هم درباره ماجراي زندگي و ستم‌هاي فراواني كه از طرف امت اسلامي بر ايشان روا داشته شد و چيزهاي ديگري از اين قبيل صحبت كنيم. به هرحال، براي بسياري از ارادتمندان به اهل بيت و كساني كه صادقانه به فاطمه زهرا(س) عشق مي‌ورزند، تصورات مبهم و نادرستي از زندگي ايشان وجود دارد.

واقعيت اين است كه اگر از بسياري از مردم سؤال كنيم، بزرگ ترين مصيبتي كه به حضرت زهرا(س) وارد شد، چه بود و حضرت براي چه در مقابل حكومتي كه آن زمان تشكيل شده بود، به مخالفت برخاستند، شايد كم نباشند كساني كه بگويند از طرف پيغمبر اكرم(ص) مزرعه‌اي به حضرت زهرا(س) واگذار شده بود كه ايشان و فرزندان‌شان از آن ارتزاق كنند ولي خليفه وقت به دلايلي از آن ها گرفته بود. حضرت زهرا(س) هم كه ديدند حق‌شان غصب و راه درآمد خانواده‌شان مسدود شده است، ناراحت شدند و بعد از پيغام‌ها و گفتگوهايي آمدند تا به عنوان دادخواهي حق‌شان را بگيرند ولي دولت وقت، حق ايشان را نداد و اين، منشأ اختلاف شد، تا آن جا كه حضرت مريضه شدند و بعد از چند روز از دنيا رفتند و همه عزاداري‌ها و گريه‌ها براي اين است كه ابتدا مزرعه حضرت زهرا(س) را غصب و بعد هم به ايشان بي‌احترامي كردند. اين تصويري است كه شايد اكثريت عوام ما از زندگي حضرت زهرا(س) داريم.

به نظر من ظلمي كه با غصب فدك به حضرت زهرا(س) شد، كمتر از اين ظلمي است كه ما به حضرت مي‌كنيم. معرفي شخصيت حضرت زهرا(س) به اين صورت، بزرگ‌ترين جفا است. يعني آن شخصيتي را كه همه عالم برايش به اندازه يك بال مگس ارزش نداشت، چنان معرفي كنيم كه به خاطر يك مزرعه آمد، اينهمه داد و فرياد كرد كه باعث بي‌احترامي به ايشان و سرانجام فوت آن حضرت شد. آيا جفا بالاتر از اين مي‌شود؟! بايد توجه داشته باشيم كه مسأله، چيز ديگري است. حتي در شأن مؤمن متوسط هم نيست كه براي مال دنيا اين جور اظهار ناراحتي نمايد و به تعبير عاميانه دق كند كه چرا مالش را خوردند. پس مسأله چيست؟ براي مظلوميت حضرت زهرا و اهل بيت (سلام الله عليهم اجمعين) همين بس كه هنوز هم اين جريان براي بسياري از مردم در هاله‌اي از ابهام قرار دارد و اين تصور نادرست در ذهن‌هايشان حاكم است.

مسأله اين است كه اسلام يك سلسله اصول و مباني و ارزش‌هاي اساسي دارد. شايد بهترين بيان، همان است كه «كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها في السَّماء»؛ دين به يك درختي مي‌ماند كه ريشه‌هايي دارد؛ اين ريشه‌ها بايد استوار بماند و محكم باشد. شاخه‌هاي درخت در اثر باد حركت مي‌كند، برگ‌ها گاهي خشك مي‌شود و مي‌ريزد، گاهي ميوه مي‌دهد و گاهي نمي‌دهد ولي تا هنگامي كه ريشه درخت محكم است، انتظار مي‌رود كه اگر امسال سرما آمد و يا خشكسالي شد، سال ديگر جبران شود؛ اما اگر ريشه عيب كند، طولي نمي‌كشد كه تنه درخت و شاخه‌ها هم مي‌خشكد و از بين مي‌رود. وظيفه اصلي پيامبر اسلام(ص) و جانشينان او در درجه اول تحكيم آن ريشه‌ها است؛ در صورتي كه آن‌ها ضربه بخورد، ديگر جبران نمي‌شود.

اگر رهبر جامعه اسلامي احساس كند برخي در ظاهر برگ‌ها را تميز مي‌كنند و حتي اجازه مي‌دهند احياناً گل‌هايي هم به بار بيايد؛ ولي مي‌داند دارند ريشه را مي‌خشكانند‌، بايد با تمام توان آن ريشه را حفظ كند و به مردم بفهماند كه فريب آرايش شاخ و برگ‌ها را نخورند. اين آرايش شاخ و برگ‌ها وقتي مي‌تواند وقتي مفيد باشد كه ريشه ثابت باشد. اگر ريشه لطمه بخورد، اين‌ها دوامي نمي‌آورد و امروز يا فردا شاخه‌ها و برگ‌ها و ميوه‌ها هم خشك مي‌شود و از بين مي‌رود.

از روز رحلت پيغمبر اكرم(ص) قبل از اين‌كه جنازه ايشان را دفن كنند، كساني تيشه در دست گرفتند و به ريشه اسلام زدند؛ البته نه اين كه به صراحت اعلام كنند ما مي‌خواهيم چه كنيم، بلكه با كمال فريبكاري و سياست‌بازي، قيافه حق به جانب به خود گرفتند كه ما مي‌خواهيم اسلام را حفظ كنيم! هنوز جنازه پيغمبر(ص) دفن نشده؛ اول بايد يك جانشين براي پيغمبر(ص) تعيين كنيم؛ امتي كه رئيس نداشته باشد، از بين مي‌رود؛ ما به‌خاطر اين‌كه از فتنه جلوگيري شود، زود اقدام كرديم تا يك جانشين براي پيغمبر(ص) درست شود و او بتواند جامعه اسلامي را حفظ كند! حضرت زهرا(س) فرمود: «زعمتم خوف الفتنة الا في الفتنة سقطوا و انّ جهنم لمحيطة بالكافرين». هنوز جنازه پدرم دفن نشده بود كه شما درصدد برآمديد اساس اسلام را از بين ببريد، عذرتان اين بود كه ما مي‌ترسيم فتنه واقع شود؛ پس فتنه گر شماييد و فتنه بر شما احاطه دارد و الان جهنم بر شما احاطه كرده و خودتان نمي‌فهميد.

اهل سقیفه چه کسانی بودند؟

اگر ما در همين يك جمله دقت كنيم و بفهميم آن زمان چه خبر بود، از چه راهي وارد شدند و چه جور مردم فريب خوردند و خشت نخست از اول، كج كار گذاشته شد و مردم پذيرفتند، بسياري از مسائل روشن خواهد شد. مردمي كه پذيرفتند، كفار و مشركين نبودند؛ اين‌ها كساني بودند كه 70 روز قبل، پاي منبر پيغمبر(ص) در غديرخم بودند و همين‌ها در جنگ‌ها شركت كرده بودند. در بين آن‌ها هنوز معلولا‌ن جنگي بود، كساني كه اموالشان را در راه اسلام صرف كرده و از خانه‌هايشان براي اسلام آواره شده بودند، فرزندانشان را در راه اسلام داده بودند و... اينها كه در سقيفه جمع شدند، كفار نبودند. [باید] بفهميم مصيبت حضرت زهرا(س) چه بود وچه كسي منشأ اين مصيبت شده بود و ايشان در مقابل اين جريان چه وظيفه‌اي احساس كرد و چگونه به آن عمل نمود؟

اساس نظريه اسلام در باب حكومت اين است كه حاكم اسلامي بايد از طرف خدا تعيين شود. زمان پيغمبر(ص) خود ايشان حاكم بود: «النّبي اولي‌ بالمؤمنين من انفسهم»، «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول». البته بسياري از همين مسلمان‌ها زمان خود پيغمبر(ص) هم اين‌ها را باور نداشتند و هنگامي كه ايشان دستوري مي‌دادند، اطاعت نمي‌كردند. به‌هرحال، شماي كلي جامعه اسلامي در آن زمان پيدا بود: رهبر، پيغمبر(ص) است كه از طرف خدا تعيين و آيه در شأنش نازل شده «النَّبي اولي‌ ِبالمؤمنين من انفسهم» و آيات ديگري كه تصريح مي‌كند همه بايد از پيغمبر(ص) اطاعت كنند. انكار حكومت پيغمبر اكرم(ص) به منزلهِ انكار اصل اسلام بود. در آن زمان نمي‌توانستند دربارهِ حكومت پيغمبر(ص) ترديد كنند؛ كلام در بعد از حكومت بود. همه اميدها به اين بود كه وقتي پيغمبر(ص) از دنيا مي‌رود، قدرت به دست ما مي‌افتد و هر كاري دلمان مي‌خواهد مي‌كنيم!

اگر حکومت به دست علی (ع) می افتاد...

وقتي روح از بدن پيغمبر(ص) جدا شد، بلافاصله جمع شدند و گفتند اول بايد ما حاكم را تعيين كنيم! همان‌طور كه باز در همان خطبه‌ها حضرت زهرا(س) فرمودند، اگر به دستور پيغمبر(ص) عمل نموده و از علي(ع) پيروي كرده بوديد، اختلافي بين دو نفر پيدا نمي‌شد «ما اختلف فِيهِ اثنان» ولي شما از اول اختلاف ايجاد كرديد و نگذاشتيد كار به دست كسي بيفتد كه بتواند اين كشتي را به ساحل برساند. براي مظلوميت حضرت زهرا(س) همين بس كه هنوز هم ما درست نمي‌دانيم درد اصلي حضرت چه بود و براي چه مي‌سوخت؟ از كنار خطبه‌هاي نقل شده از ايشان كه در نوع خودش از لحاظ فصاحت و بلاغت، جامعيت و عمق مطالب بي‌نظير است، مي‌گذريم! من نمي‌دانم چند نفر از شما يك بار با دقت، خطبه حضرت زهرا(س) را مطالعه كرده ايد. چه بسا چند تا سخنراني هم در اطرافش كرده باشيد. اما بايد انسان يك بار اين را بخواند و ببيند محتوايش چيست؟ به همين بسنده كرده‌ايم كه فدك را غصب كردند و نان فرزندان فاطمه‌(س) را بريدند. آن‌ها خيلي راحت مي‌گفتند كه خوب! بچه‌هاي شما هم مثل ساير مسلمان‌ها هستند؛ شما يك مسلمان، آن هم يك مسلمان ديگر، چطور شما بايد امتياز داشته باشيد و از يك ملك آباد پردرآمد استفاده كنيد ولي مردم ديگر گرسنگي بكشند؟! اين حرف، خيلي زود قبول مي‌شد. ما هم هنوز همين گونه تحليل مي‌كنيم!

چرا حضرت زهرا (س) مسئله فدک را مطرح کرد؟

يك سؤال اين‌جا مطرح مي‌شود كه اگر مسأله اين بود، چرا حضرت زهرا(س) روي همين مسأله تكيه نكردند و اول، مسأله ارث و بخشش را مطرح كردند؟! اين هم يك مظلوميت ديگر است.

اگر آن روز حضرت زهرا(س) مي‌آمدند در سقيفه و مي‌گفتند شما حق نداريد خليفه معين كنيد؛ پدرم، علي(ع) را معين كرد، مي‌گفتند يك مسأله خانوادگي است، او مي‌خواهد شوهر خودش به قدرت برسد و يك چيزي مي‌گويد! مي‌گفتند او به فكر رياست و قدرت است. حرفشان اين بود كه علي (ع) هم خوب است، يك روز هم ما بايد از او استفاده كنيم؛ ولي هنوز زود است، جوان و اهل شوخي است و هنوز آن متانتي را كه بايد داشته باشد تا خليفه پيغمبر(ص) باشد، ندارد. بگذاريد دو تا بزرگ‌تر و ريش سفيد، مدتي كارها را اداره كنند و دولت اسلامي جا بيفتد؛ بعد نوبت علي(ع) هم مي‌رسد! اين منطق خيلي خوب قابل قبول بود. ما در عمر خودمان چند بار اين منطق را ديده‌ايم كه مؤثر بوده است. يكي بعد از رحلت مرحوم آيت الله بروجردي(ره) درباره مرجعيت امام(ره) مي‌گفتند پيرمردهاي ديگري هم در نجف هستند، اول از آن‌ها تقليد شود، بعدها نوبت امام هم مي‌رسد! دربارهِ رهبري مقام معظم رهبري هم بار ديگر اين حرف تكرار شد كه ايشان جوانند و...‌ اين منطق شناخته شده‌اي بود وعموم مردم هم زود مي‌پذيرفتند.

اگر حضرت زهرا(س) از ابتدا روي اصل اين مسأله تكيه مي‌كردند، به كلي متهم مي‌شدند به اين‌كه اين‌ها رياست‌طلب و انحصارجو هستند، مي‌خواهند همه چيز براي خودشان باشد؛ پيغمبر از بني‌هاشم باشد، امام هم از بني‌هاشم باشد، تا آخر هم مي‌خواهند اين را ادامه بدهند، اين‌ها انحصار‌طلبند! نمي‌خواهند قبايل ديگر در سرنوشت جامعه‌اشان مؤثر باشند. پيرمردهايي هستند كه تجربه‌شان بيش‌تر و سياستشان بهتر است؛ ولي اين‌ها اصرار دارند كه يك جواني جانشين پيغمبر شود. اين بدتر مي‌شد. ادعاي آ‌ن‌ها اين بود كه پدرزن‌هاي پيغمبر، اسلام را بهتر مي‌دانند و تجربه‌شان بيش‌تر است؛ در نتيجه براي اين كار شايسته‌ترند.

اگر حضرت زهرا(س) در مقابل اين منطق مي‌فرمود شوهر من شايسته‌تر است، حرفش چندان خريدار نداشت و نمي‌توانست اثبات كند. مي‌گفتند شما چه بدي از آن‌ها ديده‌ايد؟! هميشه صف اول پشت سر پيغمبر، نماز مي‌خوانند، دخترهايشان را به عقد پيغمبر درآوردند، همه جور كمكي كرده‌اند!

اگر مي‌خواست اثبات كند كه اين‌ها صلاحيت ندارند، اين كار آساني نبود. اوّل مسأله‌اي را مطرح كرد تا همهِ مردم با آيات صريح قرآن بفهمند كه اين‌ها بلد نيستند، حتي در مورد ارث قضاوت كنند. طرح مسألهِ فدك و ارث و... براي اثبات اين بود كه اين‌ها شايستگي قضاوت در چنين مسأله‌اي را ندارند؛ تا همه مردم بفهمند جانشيني پيغمبر(ص) چيز ديگري مي‌خواهد و ريش سفيد و سابقه در اسلام به تنهايي به درد نمي‌خورد؛ بلكه بايد معيارهاي ديگري رعايت شود.

تلاش حضرت زهرا (س) برای روشنگری

طرح اين مسأله، جنبه تاكتيكي داشت. آيا شما باور مي‌كنيد كه حضرت زهرا(س) دلش مي‌سوخت كه از درآمدش محروم شده است؟! يعني با شناختي كه شما از اهل بيت و حضرات معصومين(سلام الله عليهم اجمعين) داريد، واقعاً باور مي‌كنيد كه حضرت براي نانش اين قدر گريه و ناله ‌كرد و حاضر شد درگير شود و كتك بخورد؛ بعد هم به قول برخي كم معرفت‌ها مثل بنده دق كند كه چرا نان بچه‌هايش را بريدند؟! كسي كه 3 روز گرسنه ماند؛ روزه گرفت، با آب افطار كرد و غذايش را به مسكين و يتيم و اسير داد، آن وقت مي‌خواست درآمد يك ملك آباد را به خودش اختصاص دهد و مردم محروم باشند؟! اين تاكتيك فقط براي اثبات اين بود كه اين‌ها صلاحيت حكومت در يك مسأله ساده ارث را هم ندارند.

وقتي پرسيد چرا ارث من را نمي‌دهيد، پاسخ شنيد پيغمبر فرموده است ما انبيا ارثي را براي فرزندان‌مان باقي نمي‌گذاريم! «نحن معاشر الانبياء لا نورث درهماً و لا دينارا»ً! حضرت زهرا فرمود يعني پيغمبر چيزي برخلاف نص قرآن فرمود؟! قرآن مي‌فرمايد: «وَ وَرِثَ سلیمانُ داوُدَ»، حضرت زكريا دعا كرد: «فَهَب لِي مِن لَدُنک وَلِيًّا، يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِن آلِ يَعقُوبَ». قرآن مي‌گويد انبيا از همديگر ارث مي‌برند؛ آيا پيغمبر اسلا‌م، حرفي برخلاف قرآن زده است؟!حديث دروغي جعل كردند براي اينكه حضرت زهرا(س) را شكست دهند؛ ولي ايشان در يك جمله، اين‌ها را رسوا كرد. بگويند پيغمبر برخلاف قرآن حرف زد؟! عجب پيغمبري! اگر نفرموده پس شما دروغ گفتيد! پس عجب حاكماني كه همان اول دارند بر پيغمبر دروغ مي‌بندند. اين‌ها بهانه بود كه عدم صلاحيت اين‌ها را براي مردم عوام ثابت كند تا فريب آن ريش سفيدي و عبادت‌ها و حصيربافي‌ها و اين حرف‌ها را نخورند.

با چه بياني براي مردم بگويد؟ بگويد پيغمبر(ص) حاكم بعد از خود را تعيين كرده؟! خوب خودشان هفتاد روز پيش ديدند پيغمبر(ص) دست علي(ع) را بلند كرد و گفت «من كنت مولاه فهذا علي مولاه»، اين‌ بود كه كار تاكتيكي انجام داد.

ما خيال مي‌كنيم اصل مسأله همين فدك بود و ما شخصيت حضرت را تنزل مي‌دهيم به انساني كه دلش براي ملك دنيا مي‌سوزد و گريه مي‌كند.

اگر به او بگويند دختر پيغمبر! تو مي‌بيني كه اسلام در خطر است، اگر بين مسلمان‌ها اختلاف بيفتد، اساس اسلام از بين مي‌رود، دشمن‌ها اطراف كشور اسلامي را احاطه كرده‌اند، اگر ضعفي در مركزيت اسلام پديد آمد، دشمنان حمله مي‌كنند و اساس اسلام از بين مي‌رود، آيا حالا جاي اين است كه دربارهِ يك ملك با خليفه وقت درگير شوي؟! مخصوصاً اگر ببينيد حضرت با چه بياناتي صحبت مي‌كرد.

آن‌جايي كه اساس ارزش‌هاي اسلامي در خطر باشد، زهرا(س) هم بايد فدا شود

ایشان هيچ‌گاه نيامد بگويد جناب خليفه محترم اسلام، خواهش مي‌كنم عنايت فرماييد و اين ملك من را برگردانيد؛ بلكه فرمود قرآن را فراموش كرديد، حكم خدا را زير پا گذاشتيد، مي‌خواهيد ريشه اسلام را بكنيد، آيا از دين برگشته‌ايد...؟! اين گونه صحبت كرد: «فتعساً لكم» مرگ بر شما، «وَ مَن يَبتَغِ غیر الاسلام دِيناً فَلَن يُقَبلَ منهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَهِِ مِنَ الخاسِرِينَ» آياتي كه حضرت مي‌خواند، آيات عجيبي است.

بعد حضرت رو به انصار مي‌گويد: «الا تقاتلون قوماً نكثوا ايمانهم» چند روز بعد از وفات پيغمبر است، دختر پيغمبر آمده انصار را عليه حكومت مي‌شوراند؛ چرا با اين‌ها نمي‌جنگيد؟! اگر من و شما آن زمان بوديم، چه مي‌گفتيم؟ مي‌گفتيم آيا حالا وقت اين حرف‌ها است؟! هنوز اسلام ريشه نگرفته، دشمن‌ها اطراف ما را احاطه كرده‌اند، امريكا آمده در اطراف ما همه جا را احاطه كرده، مگر حالا جاي اين حرف‌ها است؟! بحث سر اصول و ريشه‌ها است. هيچ چيز را نمي‌شود با اساس ارزش‌هاي اسلامي معامله كرد. آن‌جايي كه اساس ارزش‌هاي اسلامي در خطر باشد، هيچ چيز ارزش ندارد؛ آن‌جا جان حضرت زهرا(س) هم بايد فدا شود. اگر ما بخواهيم از سيره حضرت زهرا(س) درس بگيريم، بايد اين‌ها را دقت كنيم.

درس حضرت زهرا (س)

نكته آخر اين‌كه در آن زمان چون علي(ع) خودش طرف دعوا بود، نمي‌توانست خيلي چيزها را به صراحت بگويد؛ ولي حضرت زهرا(س) نگاه نكرد، ببيند، علي (ع) چه جور حرف مي‌زند، او هم همان گونه حرف بزند. علي(ع) نيامد به مهاجرين بگويد «الا تقاتلون قوماً نكثوا ايمانهم»، او وظيفه ديگري داشت و بايد از افق ديگري به جامعه و آيندهِ آن نگاه كند؛ ولي حفظ اساس اسلام و آينده آن به اين معنا نبود كه هيچ كس در جامعه از ارزش‌هاي اسلام دفاع نكند. علي(ع) حاضر شد به مسجد برود، دست به شمشير هم نبرد، خون دل هم خورد، بعد از چندي نيز در جامعه مسلمان‌ها ظاهر مي‌شد، طرف مشورت خليفه بود، نصيحت‌شان مي‌كرد، هر جا مشكلي پيش مي‌آمد، مي‌رفت و حل مي‌كرد، قهر نكرد، برود كنار بنشيند؛ ولي حضرت زهرا(س) هم مي‌بايست باشد كه از ارزش‌ها دفاع كند و جان خودش را نيز در اين راه بگذارد.

اين درسي براي ما است كه بدانيم همه افراد جامعه وظيفه يكساني ندارند. گاهي وظيفه‌اي از يك كسي ساخته است كه از ديگري ساخته نيست، شرايط طوري است كه كساني بايد كاري را انجام دهند كه براي ديگران، آن كار صحيح نيست. همه اين‌ها مطالبي است كه بايد از سيره اهل بيت(ع) استنباط كنيم؛ هم خودمان ياد بگيريم چگونه عمل كنيم و هم به ديگران بفهمانيم.
باعرض معذرت ازتمامی دوستان قاضی خودفقط ازباب تذکربرای خیل قضات تازه به مسندنشسته ویاقضاتی که فکرمی کنند خداهستندوهرکاری دوست دارندانجام می دهندامیداست که این اشعارهمیشه مدنظرشان باشد
روزی زدست قاضی عدلیه کلک غلطیدواژگون شدوافتادروی سنگ
مردی که درمقابل اوایستاده بود گفتابوی خم شو برداراین کلنگ
قاضی بخشم رفت وفروماندوتندگفت ای آنکه فرق نمی نهی بین نام وننگ
بین کلنگ وکلک چه تشبیهی دیده ای ازحیث قدوقامت وظاهرورنگ
قاضی هنوزازسخنش لب نبسته بود درپاسخش بدو گفت بی درنگ
دانم که این قلم بوداماکند خراب بنیاد خانه هاچوتواش آوری به چنگ
می گن سرمایه هردل سخن هایی است که برای نگفتن دارد حال سرمایه داری خوب است یاخیر؟ما درعالم که دنبال جمع کردن مال ومنال نبودیم ما... بگذریم بیا تنهایهامون باهم قسمت کنیم توبامال من شریک شو من بامال تو گورپدردنیا دنیا مال دنیادارا یکبار درمنزل آقای کامبیز محیط مافی خدمت آقای سید خلیل عالی نژاد رسیدم ازشون پرسیدم عشق چیه است آهی کشیدوگفت تانشی نمی فهمی وقتی هم که شدی نمی توانی بگی
غم واندوه این دنیاراپایانی نیست وبه جزدادن جان ازآن راحتی نیست پس بایدجان دادتابه آرامش رسید

ازدست زبان

می خواستم برای امروزچیزی بنویسم ولی گفتم برای تیمن وتبرک بمناسبت شهادت دخترپیامبر به حدیثی اکتفا کنم اگرقرارباشدانسان به رستگاری برسد فارغ ازهرقومیت وفرهنگ ونژاد وسوادفقط کافی است به این حدیث عمل کندمعصوم علیه اسلام می فرماید خداوند تبار ک وتعالی می فرماید اگرکسی بامادرخودش درمسجد الحرام هفتادبارزناکند اورا می بخشم ولی کسی که آبروی مسلمانی رابریزد نمی بخشم بیایید به خودمان اگر اعتقادبه آن دنیا داریم رحم کنیم وزبانمان رانگه داریم

پنجشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۷

امشب مي‌خواستم يه چيزي بنويسم ولي نمي‌دونستم كه چي مي‌خواستم بنويسم يعني مي‌دونستم چي بنويسم ولي نمي‌دونستم چي رو اول بنويسم و چي رو بعداً بنويسم و چي رو اصلاً ننويسم و چه جوري بنويسم و چرا بايد بنويسم و چرا نبايد بنويسم و اصلاً بنويسم يا ننويسم و اصلاً براي كي بنويسم. خلاصه اين‌قدر خر تو خر شد كه يادم رفت چي مي‌خواستم بنويسم و چي نمي‌خواستم بنويسم و اصلاً چرا بايد بنويسم و چرا نبايد بنويسم. حالا كه اينجور شد من هم لج مي‌كنم و اصلا هيچي نمي‌نويسم تا يادم بمونه كه از اين به بعد اول ياد بگيرم چي رو بنويسم و چي رو ننويسم. شب خوش.

آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست
وان کس که مرا گفت نکو خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست
از کوزه همان برون تراود که در اوست

چهارشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۷


آواز ترا طبع دل ما بادا
اندر شب و روز شاد و گویا بادا
آواز خسته تو گر خسته شود خسته شویم
آواز تو چون نای شکرخا بادا

سه‌شنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۷

من خدای بزرگ را دوست دارم
ولی از نا خدایان کوچک می ترسم
من محمد (ص) را دوست دارم
ولی از گروه القاعده می ترسم!
من علی (ع) رادوست دارم
ولی از شریح قاضی می ترسم!
من فاطمه (س) را دوست دارم
ولی از زمین خواران قزوین و فدک می ترسم!
من حسن (ع) را دوست دارم
ولی از جنگ قدرت می ترسم!
من حسین (ع) را دوست دارم
ولی از اصلاح طلبان اصولگرا می ترسم!
من سجاد (ع) را دوست دارم
ولی از عامل بی علم می ترسم!
من باقر (ع) را دوست دارم
ولی از عالم بی عمل می ترسم!
من جعفر صادق (ع) را دوست دارم
ولی از شیعه با شور وبدون شعور می ترسم!
من موسی کاظم (ع) را دوست دارم
ولی از قرآن مجالس ختم می ترسم!
من رضا (ع) را دوست دارم
ولی از نتیجه انتخابات مجلس هشتم می ترسم!
من محمد تقی (ع) را دوست دارم
ولی از تقواداران متحجر می ترسم!
من هادی (ع) را دوست دارم
ولی از بازیگران سیاست می ترسم!
من حسن عسکری (ع) را دوست دارم
ولی از زندانبان بی منطق می ترسم!
من مهدی (عج) را دوست دارم
ولی از انجمن حجتیه می ترسم!
من زینب (س) را دوست دارم
ولی از لبریز شدن صبر محرومان می ترسم!
من ابالفضل (ع) را دوست دارم
ولی از جناح راست و چپ می ترسم!
من علی اکبر (ع) را دوست دارم
ولی از ازدواج و بیکاری می ترسم!
من حقیقت را دوست دارم
ولی از فیلتر شدن می ترسم!
می ترسم....!
قال رسول الله (ص ) :من احب فاطمه ( س ) دخل الجنه معی
سالروز شهادت ام ابیهاء واسطه خلقت بلکه خودخلقت راتسلیت عرض می نمایم

دوشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۷

یاعلی گفتیم عشق آغازشد