ناگفته های المپیک
(1)
بازیهای المپیک دستافزار استعمار؟
آیا گمان نمیبرید که موضوع احیای بازیهای المپیک یونان باستان آخرین یا لااقل یکی از آخرین دستاویزهای سلطۀ کامل استعمار اروپایی برای توجیه فرهنگی حقانیت خود بوده است؟
شاید این تعبیر در ذهن شما کمی تند و افراطی باشد. اما اگر بهیاد بیاوریم که اروپا پس از رهایی از چنگ استبداد مذهبی کلیسای کاتولیک و ظهور اصلاحطلبان پروتستان و نیز اندیشههای «اصلاحطلبانۀ» مارتین لوتر و با تجربه انقلابها و جنبشهای فرهنگی بعد از انکیزیسیون و پا گرفتن نوعی یونانیگرایی در پی یافتن ریشهای فرهنگی بوده و نیاز به آن داشته است که هرچه از یونان باستان به میراث به او رسیده زنده کند تا مفهوم «رنسانس» خللی نداشته باشد، از این رو، به سوی المپیکها هم قدم برداشته و آن را بهعنوان نماد سلامت و شعور باستانی دوباره زنده کرده است.
تاریخ المپیکهای باستان را اگر با حوصله نگاه کنیم میبینیم که این بازیها در حقیقت نوعی فصل استراحت میان قبایل کوچک شبه جزیره بالکان بطور اعم و شهرکهای حول و حوش آتن و اسپارت بطور اخص بوده است. قوم و قبیلههایی که بر اثر تفاوت سلیقه به جنگ و منازعه میپرداختند و آنگاه هر چهار سال یکبار زمانی میرسیده که میاندیشیدهاند با یک «راحت باش» که جنبه نمایشی و نظامی را توأم داشته باشد، نفسی تازه کنند.
این استراحت شاید مشابه همان استراحتی بوده است که اعراب بدوی با ابداع نام «ماه حرام»، در آن از جنگ و جدال و خونریزی اجتناب میورزیدهاند.
انواع مسابقات و حجم آنها و نیز تعداد شرکت کننده در بازیهای یونانی در کتابها بهتفصیل آمده و نیازمند به تکرار نیست. اما این که بازیها باید تجدید حیات بکنند امری است که از نیمه دوم قرن نوزدهم فکر یوناندوستان را به خود مشغول داشته است. این که مینویسیم از نیمه دوم قرن نوزدهم، بیشتر بهخاطر آن است که «بارون فردی پییر دو کوبرتن» که پدر تجدید حیات بازیها نامیده شده است، در 1863 متولد شده و روزنامهها و اسناد موجود حکایت از این دارد که زمزمه برپایی بازیهایی بهصورت بازیهای یونان و رم قدیم که در 776 قبل از میلاد بهوجود آمده و در 393 بعد از میلاد یعنی پس از 1169 سال به دستور «تئودوسیوس» امپراتور رم بهمظنه مشرکانه و خلاف شرع بودن تعطیل شده است؛ در گوشه و کنار اروپا از سوی روشنفکران سرداده شده است.
آنان تعطیل این بازیها را که احتمالا بر اثر اعمال فشار کلیسای انکیزیسیون بر امپراتور «تئودوسیوس» صورت گرفته، نوعی گام برداشتن به سوی لائیسیتهای میدانستهاند که دولتهای اروپایی سعی در برقراری آن داشتهاند و در عین حال میخواستهاند بهکمک آن حضور فرهنگی بیغل و غش خویش را در سرزمینهای تحت استعمار خود توجیه کنند.
در 1859 ژول فره که بعدها نخست وزیر فرانسه شد و یکی از بنیانگذاران تحصیلات مجانی و عرفیگرایی مدارس بود در مقالهای به دفاع از بازیهای المپیک یونان، آنها را نشانهای از مبارزه با موهومات خواند و متذکر شد که تجدید این بازیها برای ارتقای سطح فکر و عمل جوانان مفید فایده است. فره که بعدها بهسبب بهراه انداختن جنگهای هندوچین و فتح خلیج تونکن و گسترش استعمار فرانسه در جنوب شرق آسیا با مخالفت روشنفکران مواجه شد و استعفا داد، بازیهای المپیک را نشانه تفوق فرهنگی اروپای کهن قلمداد کرده بود.
همچنانکه در یکی از یادداشتهای پیش از المپیک نوشتیم، پیش از کوبرتن، «ویکنت فردینان دولسپس» حفار ترعه سوئز و پاناما و عضو فرهنگستان فرانسه بازیهای المپیک را وسیلهای برای تعمیم فرهنگ استعماری در نزد ملل شرق دانسته بود. اما آیا «پییر دو کوبرتن» با همین اندیشه و این نگاه بازیها را دوباره زنده کرد؟به این سؤال هفتۀ بعد جواب میدهیم با جوهر اندیشههای کوبرتن که بهروزگار ما کمرنگتر و کمرنگتر شده و دارد اندک اندک از یادها میرود.
(2)
1936 برلن، تولد المپیک سیاسی
مجله نیوزویک این هفته روی جلد خود را به المپیک پکن اختصاص داده و در مقالههای مفصل پیرامون بازیها، مطالب گوناگون آورده است. اما تأکید اصلی نیوزویک بر آن است که چینیها خیال دارند با برگذاری هرچه شکوهمندتر بازیهای پکن «عقده حقارت» خود را حل کنند. نویسندۀ مقاله اصلی در این زمینه «اورویل شل» نام دارد که در همین ماه مقاله مفصلی در مجله معتبر «نقد کتاب نیویورک» تحت عنوان «چین، عقدۀ حقارت و المپیکها» منتشر کرده است که من آن را ندیدهام اما در مقاله نیوزویک مفسر آمریکایی با آوردن شواهد بسیار از تاریخ معاصر و متأخر چین کوشیده است تا اثبات کند که چین برخاسته از خاکستر فقر و از سرگذراندۀ جنگها و انقلابات آغاز قرن بیستم و مردان سیاسی چون «سون یاتسن»، «چیان کایچک» و «مائوتسهتونگ» اینک به مرحلهای رسیده است که میخواهد به جهان نشان بدهد که ملت توسریخورده از جنگ تریاک و جنگ ژاپن نیست بلکه ابرقدرت قرن حاضر است که هرروز بیشتر قد میکشد.<
هیتلر در المپیک برلن
تفسیر و تحلیل این موضوع و مسائلی را که در جریان بازیهای المپیک پیش خواهد آمد به هفتههای بعد واگذار میکنیم اما در این هفته نگاهی میاندازیم به اولین قدمی که در راه سیاسی شدن بازیها برداشته شد یعنی المپیک یازدهم 1936 برلن. دو کارشناس خوب فرانسوی بهنامهای «فرانسیس لوگولون» و «ژیل دولامار» کتابی با عنوان «لحظات بزرگ بازیهای المپیک» چاپ کردهاند که بخش مربوط به المپیک 1936 آن را خلاصه کرده به نظر شما میرسانیم:
هنگامی که برلن پذیرای بازیهای المپیک شد سه سال از به قدرت رسیدن هیتلر میگذشت. هیتلر میخواست که این بازیها «غولآسا» و سرشار از تبلیغات نازیها باشد تا جوانان سراسر جهان در پایتخت آلمان گردآیند و به بازیهای هنوز مسالمتآمیز او، چشم بدوزند.
برلن در این زمان به یک شهر آمادۀ جنگ میمانست. پرچمهای پنج حلقۀ المپیک در میان جنگل پرچمهای صلیب شکسته گم شده بود. بیش از اشاعه ایدهآلهای المپیک فکر نازی بود که باید تبلیغ میشد و شکل میگرفت.
گوبلز روزنامهنگاران حاضر در برلن را به یک مهمانی مجلل دعوت کرد و شکوه این ضیافت تا بدان حد بود که مطبوعات آن روز یکصدا به ستایش عظمت مملکت میزبان و نبوغ تشکیلات برگذارکنندگان زبان گشودند.دکتر گوبلز کارگردان این نمایش بزرگ بود که تنها بازیگر آن پیشوای رایش سوم بود و نه کسی دیگر.
این سازمان دادن کمنظیر بلافاصله این سؤالها را در اذهان آورد که:
بهنظر شما برندۀ بزرگ این بازیها کیست؟
کسانی که به ورزش فکر میکردند جواب دادند:ـ جسی اونز و این جواب را شنیدند که:
اشتباه میکنید. برندۀ بزرگ هیتلر است که هرروز یک مدال طلا میبرد.
پیشوا در آن روزها مثل یک ورزشکار دهگانۀ تبلیغات سیاسی همه جا بود. بازیها را او افتتاح کرد در فضایی نظامی و نه ورزشی. مراسم افتتاح بازیها برای ساعت 4 بعد از ظهر روز اول ماه اوت 1936 پیشبینی شده بود. از صبح آن روز صدهزار دختر و پسر عضو سازمان جوانان نازی در خیابانهای برلن رژه رفتند و سرود حزب را خواندند. راههایی که به مجتمع ورزشی رایش ختم میشد پر بود از سربازان با اونیفورمهای سیاه و قهوهای. استادیوم در ساعت 2 بعد ازظهر از جمعیت لبریز بود. ساعت چهار بعدازظهر هنگام ورود هیتلر به استادیوم فریادهای «هایل» (زندهباد) به آسمان میرفت و این فریادها را شعار آلمان برتر از همه قطع میکرد و صدهزار صدا سرود نازی ساخته «هورس دلیللید» را که با جمله «پرچمها را برافرازید» شروع میشد سر میدادند.
این سرود در تمام مراسم توزیع مدالها نیز خوانده میشد. چیزی که مسلماً نمیتوانست در برنامۀ المپیکها باشد. اما تیمهای رژهرونده هنگام عبور از جلو جایگاه، سلام المپیکی میدادند و هیچ دستی برای سلام هیتلری بالا نرفت مگر دست تیم آلمان و تماشاگران میدان. سرانجام هیتلر بازیها را افتتاح کرد.هیتلر مرتباً به استادیوم میآمد تا شاهد پیروزی آریاییهای موطلایی باشد و تئوریهای «نبرد من» را محقق ببیند. اما هیتلر در این باب بلنداقبال نبود. قهرمان بزرگ دو و میدانی یک سیاه بود یا بهاعتبار نامیدن آلمانها یک «کاکا». جسیاونز با شیوه نرم و تحسینبرانگیزش میدرخشید.
او که محصل جوان فقیری از دانشگاه اوهایو بود بازیها را از همان روز اول با برق و جلای سیاهش قبضه کرد. این کار تا روز پیروزی 100×4متر امدادی ادامه داشت و سیاه آمریکایی چشمها را خیره کرده بود. روز سوم اوت او صد متر را دوید با شیوهای که بهنوشته «گاستون» مهیر (سردبیر بعدی) روزنامه معتبر المپیک، استارت او قابل توصیف نبود و پایانش باورکردنی نیست. او یازده متر آخر را با سرعت 66متر در ثانیه پیمود یعنی سرعتی معادل 40 کیلومتر در ساعت. گاستون مهیر مینویسد اونز فقط غیر قابل تقلید بود. او بار رکورد 3/10 ثانیه مدال طلای صدمتر را ربود و دو روز بعد در 5 اوت، مدال طلای 200 متر را هم با رکورد 7/20ثانیه بهدست آورد. رکوردی که تا 20 سال بعد هم دستنخورده باقی ماند.<
جسی اوئنز
اما شاهکار اونز روز چهارم اوت بود که در آن روز وی پیروزی بزرگی برای خود ثبت کرد و بر حریف خویش، بر جمعیت حاضر در استادیوم و سرانجام بر هیتلر پیروز شد.این روز، روز مسابقه پرش طول بود. اونز که با رکورد 13/8 متر رکورددار جهان بود، بهنظر، صاحب مدال طلا میرسید. باوجود این، صبح آن روز «توپچی بزرگ»، لقبی که به او داده بودند، در مسابقه مقدماتی خسته نشان میداد و بهزحمت برای فینال بعداز ظهر انتخاب شد. امید بزرگ استادیوم برلن لوتزلانگ قهرمان آلمانی بود. او صبح با 3 سانتیمتر اختلاف از اونز پیش افتاده بود.
پیشوا در جایگاه خود نشسته بود و به نظر میرسید که حضور او نیروی تازهای به لوتزلانگ خواهد بخشید.لوتزلانگ پرش دوم خود را با 87/7 متر انجام داد و از اونز که 84/7 متر پریده بود، پیش افتاد. رو به جایگاه پیشوا ایستاد و سلام نازی داد.دو پرش دیگر برای تعیین تکلیف مدال طلا باقی مانده بود. اونز بعد از لانگ میپرید. او پرش ماقبل آخر خود را با 94/7 متر به سرانجام رساند و در آخرین پرش از مرز 8 متر عبور کرد و عدد 06/8 متر ثبت شد. استادیوم در خاموشی مطلق فرو رفت و در جایگاه هم همین وضع پیش آمد. هیتلر خشمگین از این اتفاق، نیم ساعت قبل از وقت مقرر از استادیوم خارج شد تا دست یک خدای سیاه 19ساله را نفشارد. گناه اونز این بود که سفید نبود و «نبرد من» نمیتوانست مصداقی داشته باشد. بهنظر میرسد «لنی ریننشتال» زن سینماگر مستندساز بزرگ بازیهای برلن عنوان فیلم معروف خود «خدایان استادیوم» را از جسیاونز گرفته بود. نتایج اونز در المپیک برلن برای چهار مدال طلا از این قرار است:
100متر: 3/10 ثانیه
200متر: 7/20 ثانیه
100×4متر امدادی: 8/39 ثانیه
پرش طول: 06/8 متر
رکورد المپیکی اونز در پرش طول تا المپیک 1960 رم پابرجا بود و در این المپیک «رالف بوستون» هموطن آمریکایی او با پرش 12/8 متر رکورد اونز را شکست.
(3)
آخر کار خدا چه شد؟
اونز بعد از پایان بازیها به آمریکا بازگشت. استقبال از او در نیویورک بیسابقه بود. اونز را در اتومبیل روباز در تمام شهر گردش دادند و مانند یک قهرمان ملی از او تجلیل شد.اما دو سال بعد پیروزیها از یادها رفت و اونز بار دیگر همان بچه فقیر دانشگاه اوهایو شد که برای امرار معاش ناگزیر به نمایشهای حرفهای گردید.در این مسیر اونز مجبور میشد که با اسب، سگ، موتورسیکلت مسابقه بدهد تا از این راه بتواند به زندگی خود ادامه دهد. بهنظر بیوگرافینویسان اونز حتی در این رده هم قهرمانی و شجاعت از خود نشان داد.
اما این بنده در روزگار دورتری موفق به دیدار جسی اونز شدم. در المپیک 1964 توکیو ناگهان در جایگاه مخصوص که فاصله اندکی از لژ خبرنگاران داشت خبرنگار «اکیپ» به پهلویم زد و سیاهپوستی را که در جایگاه بزرگان نشسته بود نشانم داد و گفت این جسیاونز است. وقتی پرس و جو کردم معلوم شد که او بهعنوان نمایندۀ لیندن جانسون رئیس جمهور آمریکا، که هنوز تتمه ریاست جمهوری موروثی کندی را بهعهده داشت و برای بار دوم انتخابات ریاست جمهوری در برابر سناتور بریگلدواتر صفآرایی میکرد، به بازیهای المپیک اعزام شده است. آیا جانسون این تکزاسی هوشیار آخرین استفاده را از شهرت اونز نکرده بود؟
ورزش وسیله شناخت اطراف و اشیاء
مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی که گفته میشد اندیشههایش در جهت ترویج نازیسم نقش مؤثری داشته است این تعریف جالب را از ورزش بهدست داده است:«هدف نهایی ورزش در مفهوم غیر حرفهای آن است که بهقول هگل به جسم انسانی آنچنان سیلان و انعطافی را ارزانی دارد که فکر در پناه آن بتواند با اشیاء و محیط اطراف خود ارتباط برقرار سازد.»
(4)
مهمانداران بازیها
از مجموع 26 دوره بازیهای المپیک، قارههای جهان بدین گونه سهم بردهاند:
اروپا: 15 بار
آمریکای شمالی: 6 بار
آسیا: 3 بار
اقیانوسیه: 2 بار
قارۀ آفریقا و نیمه جنوبی قارۀ آمریکا هرگز مهماندار بازیهای المپیک نبودهاند. چنانچه سیامین دوره بازیها 2012 در شهر لندن برگذار شود، این شهر سه بار برگذارکنندۀ بازیهای المپیک بوده است؛ 1908، 1948، 2012.
رشد سریع بانوان در المپیکها:در اولین دورۀ بازیهای المپیک 1896 (آتن)، هیچ زنی در بازیها شرکت نداشت. دورۀ دوم بازیها در پاریس با حضور 21 زن که جمعاً 9/1درصد شرکت کنندگان را تشکیل میدادند برگذار شد. در آخرین دورۀ بازیها 2004 در آتن، 4305 خانم ورزشکار 8/40درصد کل شرکت کنندگان را تشکیل میدادند.
از 43 تا 302:اولین دوره بازیهای المپیک 1896 تنها با 43 ماده مسابقه برگذار گردید در حالی که در المپیک پکن 302 ماده ورزشی یعنی 302 مدال طلا مورد رقابت است و این در حالی است که تعداد کشورهای شرکتکننده در اولین دوره بازیها 14 ملت و در آخرین دورۀ بازیهای آتن 201 ملت برشمرده شده است.
(5)
چرا بازیهای پکن بیست و نهمین دورۀ بازیها است؟
بازیهای پکن را بیست و نهمین دورۀ بازیها میخوانند؟ آیا تا کنون بیست و نه بار بازیها برگذار شده؟
جواب این سؤال هم «آری» است و هم «نه». «آری»، از آن جهت که در اولین کنگره بینالمللی المپیک تصمیم گرفته شد که هر چهار سال یک بار بازیهای المپیک برگذار شود. به این جهت اولین دورۀ این بازیها از 6 تا 15 آوریل 1896 در آتن پایتخت یونان برگذار گردید و چون ملاک برگذاری هر چهار سال یک بار بود، بازیهای 1906 که بار دیگر باز هم در یونان انجام شد و حد فاصل میان بازیهای 1904 سنلویی و 1908 لندن بود، بهحساب ادواری بازیها نیامد.
اما عملا بازیهای پکن بیست و ششمین بازی انجامشده المپیکهاست به این معنا که از بیست و نه دوره بازیها، سه دوره بهعلت تقارن با دو جنگ جهانی برگذار نشد؛ این سه دوره عبارت است از:
1916
که قرار بود دورۀ هفتم بازیها در برلن پایتخت آلمان انجام شود؛
1940 که قرار بود دورۀ دوازدهم بازیها در توکیو پایتخت ژاپن یا هلسینکی پایتخت فنلاند برگذار شود؛
1944 که قرار بود دورۀ سیزدهم بازیها در لندن پایتخت انگلستان صورت پذیرد.
از آن تاریخ بهبعد، یعنی از المپیک چهاردهم لندن تا المپیک بیست و نهم پکن، بازیها بیتوقف انجام شده است.
(6)
برخورد با ورزش نوین ایران عهد ناصری
ورزش نوین که بخشی از آموزش اروپایی است، برای نخستین بار بهصورت ژیمناستیک نظامی که پایههای ورزش مدرن اروپایی است، به ایران قدم نهاد. ژیمناستیک نظامی یا ژیمناستیک سوئدی بخشی از برنامههای تحصیلی دارالفنون را که امیرکبیر تأسیس کرد و در دورۀ ناصری به مرکز عالی تعلیمات ایران بدل شده بود، تشکیل میداد.
واژۀ ژیمناستیک برای نخستین بار در زبان فارسی توسط محمدحسنخان اعتمادالسلطنه روزنامهخوان درگاه ناصرالدین شاه بهکار برده شده است. اعتمادالسلطنه در کتاب معروف خاطرات خود ضمن شرح بازدید ناصرالدین شاه از دارالفنون، مینویسد:
«بعد از ناهار شاه به مدرسۀ دارالفنون تشریف بردند. از عجایب اتفاق این که از بعضی از شاگردان که علم ژغرافی خوانده بودند بعضی سؤالات فرموده بودند هیچ جواب نداده بودند. باقی وقت به تماشای ژیمناستیک و شنیدن موزیک و غیره گذشته بود. این چیزهایی که شخص از یک مدرسه متوقع است در این مدرسه گویا بههم نمیرسد.»
(روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه ص 820)
(7)
اولین المپیک بعد از شلیک گلوله میرزا رضای کرمانی
بازیهای المپیک جدید در 1896 در المپیک آغاز شد. اندکی پیش از شروع این بازیها، ناصرالدینشاه قاجار در شب سالگرد پنجاهمین سال سلطنتش در حضرت عبدالعظیم بهضرب گلولۀ میرزا رضای کرمانی از پا درآمده بود. پس از آن، سالهای سلطنت مظفرالدینشاه، انقلاب مشروطه، استبداد صغیر، سلطنت احمدشاه، کودتای سوم حوت، سلطنت رضاشاه پهلوی، بهسرعت گذشت و در همین سالها بود که بازیهای المپیک شکل گرفت و بعد از دوره هفتم بازیها (آنورس 1920) کودتای سوم حوت رخ داد و سلطنت رضاشاه پهلوی مقارن با دوره نهم بازیها در آمستردام هلند (1924م ـ 1307خ) شکل گرفت.
در زمان ریاست وزرای سردار سپه، سرتیپ امانالله میرزا جهانبانی که یکی از دوستداران واقعی ورزش نوین ایران بود، از رضاخان سردار سپه خواهش کرد که مقارن برگذاری دوره هشتم بازیها در پاریس (1924) بازیهای مشابهی در میدان مشق تهران برگذار شود و این کار کرده آمد. در مورد علاقه شخصی رضاشاه به ورزشهای نوین اطلاع چندانی در دست نیست اما توجه او به این مسأله بهعنوان یکی از ابزارهای تجدد انکارناپذیر است. رضاشاه با بهتصویب رساندن قانون ورزش اجباری در مدارس (1306) علاقه خود را به کار ورزش نشان داد و آنگاه با تأسیس انجمن ملی تربیت بدنی و واگذاری ریاست عالیه آن به والاحضرت همایون محمدرضا پهلوی ولیعهد، عملا زمام این کار را بهدست او سپرد (1313).
ولیعهد ایران در مدرسه نظام شاگرد میرمهدی ورزنده بود که باید از او بهنام پدر ورزش نوین ایران یاد کرد و دریغا که اطلاعات مربوط به آن ایرانی متجدد بسیار اندک است و این بنده فقط درباره او بسیار شنیدهام و میدانم که ورزش صبحگاهی مدارس با نام ورزش سوئدی و نیز طرح سرگرمیهای توأم با حرکت از اوست. باز شنیدهام که میرمهدی ورزنده اولین نمایشهای ورزش نوین مانند پرش با نیزه و حرکات زمینی ژیمناستیک را در میدان مشق در حضور احمدشاه قاجار اجرا کرده است و محمدرضاشاه پهلوی در دوران ولایتعهدی خود در مدرسه نظام تهران، پیش از عزیمت به سویس شاگرد ورزنده بوده است و از او ورزش مشتزنی را آموخته و عکسی هم از تمرین مشتزنی او با ورزنده در دست است.
(8)
نسیم المپیک به ایران هم میوزد
المپیک برلن که بهتفصیل درباره آن خواندید و در حقیقت اولین المپیک سیاسی بهحساب میآید برای دانشجویان ایرانی که بهخرج دولت ایران در اروپا و مخصوصاً آلمان و فرانسه تحصیل میکردند فرصت جالبی بود تا از نزدیک با بازیهای المپیک آشنا شوند.
آلمان هیتلری که سعی وافر در تبلیغ سیاسی رژیم خود داشت با ابتکار طراحان ایدئولوژیک خود، برای نخستین بار اقدام به برگذاری کنگره تربیت بدنی کرد. پروفسور جیک (Jake) از اولین متفکران تربیت بدنی نوین پیشنهاد داد که در این کنگره از همه دانشجویان کشورهای مختلف دعوت شود که برای دیدار بازیهای برلن به این شهر سفر کنند. کنگره کمی زودتر از گشایش بازیها در 23 ژوئیه 1936 شروع به کار کرد و یک روز پس از پایان بازیها (17 اوت 1936) به کار خود خاتمه داد.
اولین حضور ایرانیان در بازیهای المپیک بهصورت شرکت در کنگره تربیت بدنی برلن صورت گرفت و نوزده دانشجوی ایرانی در کنگره به سرپرستی اسماعیل مرآت سرپرست محصلین ایرانی در پاریس که بعداً وزیر فرهنگ رضاشاه شد، حضور یافتند. آلمانها برای هر کشور شرکتکننده چادری وسیع زده و نوعی دهکدۀ المپیک بهوجود آورده بودند که در آن همه وسایل پذیرایی و استراحت فراهم بود. دانشجویان ایرانی پس از حضور در سفارت ایران و آشنایی با سفیر، به محل چادر خود در اردوگاه هدایت شدند و سرود ملی ایران در محوطه نواخته شد و پرچم ایران بر فراز چادر برافراشته گردید و ایرانیان شرکتکننده در اکثر مسابقات برلن حضور یافتند و در دسامبر همان سال خاطرات و تجربیات خود را در دفتری بهنام «المپیانامه» منتشر کردند.
این دفتر را این بنده در تهران داشتم و حالا افسوس آن را میخورم. اما نامهای تنی چند از این شرکتکنندگان که بعدها در کار ورزش و یا سیاست شهرتی یافتند، بهخاطرم باقی است ازجمله: مهندس نصرتالله شاهمیر رئیس سالیان سال فدراسیون شنا، ابوالفتح امیرعلایی چهره دوستداشتنی ورزش ایران و دوست نزدیک محمدرضاشاه، عضو کمیته ملی المپیک ایران و رئیس فدراسیون بوکس، دکتر عبادالله بصیر استاد روانشناسی دانشکده ادبیات و نایب رئیس فدراسیون شمشیربازی، مسعود فروغی فرزند ذکاءالملک و سیاستمدار دوران بعد، مخبر فرهمند رئیس تبلیغات دوره دکتر مصدق، دکتر چهرازی پزشک روان و اعصاب و... بسیاری دیگر که حافظه امکان بهیاد آوردن نامشان را نمیدهد. اینان اولین ایرانیانی بودند که نسیم المپیک بر آنان وزید.
(9)
با کمک و همت محمدرضاشاه پهلوی برای نخستین بار در المپیکها شرکت کردیم
المپیک 1948 لندن در راه بود. ورزشکاران ایران که اندک اندک پا به مسابقات جهانی گشوده بودند در آرزوی شرکت در بازیهای المپیک بسر میبردند. اما ایران آن سالها 27 ـ 1326 ایران این گونه فکر کردن و هوس کردن نبود. منازعات سیاسی و درگیریهای احزاب و دستههای مختلف، مجالی برای ورزش باقی نمیگذاشت.
سپهبد امانالله جهانبانی رئیس سازمان تربیت بدنی بود و بر خود فرض میدانست که آرزوی ورزشکاران را برآورده سازد. او با آن سیمای محترم و لحن آرام و موقرانهاش با هر که صحبت کرد جواب سربالا شنید. بهاحترام به او گفتند که حضرت والا، مملکت پر از ؟؟ شرکت در این بازیها را ندارد. بودجه مملکت ماه بهماه بهصورت یک دوازدهم تصویب میشود.
سپهبد سرانجام دست بهدامان شاه شد؛ مگر نه او ریاست عالیه سازمان تربیت بدنی را بر عهده داشت؟ شاه که ورزش برایش تنها استراحتگاه گریز از جنجال بود به رئیس سازمان گفت که حاضر است یکصدهزار تومان از جیب خود برای برآوردن این آرزو بپردازد و چنین کرد. درباره شاه و ورزش و ورزشکاران باز هم خواهم نوشت اما لازم است همه به یاد داشته باشیم که حضور ایران در بازیهای المپیک لندن بههمت و هزینۀ محمدرضاشاه پهلوی میسر شد و البته بعد سپهبد جهانبانی کمکی هم از دولت گرفت و نیز علاقه یک دیپلمات روشنبین ایرانی مرحوم «محسن رئیس» که سفیر ایران در لندن بود باعث گردید که مقدمات پذیرایی و اسکان تیم ایران در لندن از هر جهت فراهم شود.
شاه خود به دعوت جرج ششم پادشاه انگلستان برای تماشای بازیها به لندن رفت و در روز افتتاح مسابقات در استادیوم حاضر بود همچنانکه در مسابقات بسکتبال تیم ایران و فرانسه سرزده و بهطور خصوصی میان تماشاچیان نشست و تیم ایران را تشویق کرد. المپیک لندن سرآغاز حضور ایران در بازیها بود و نیز اولین مدال برنز المپیک را جعفر سلماسی معلم ایرانی مدرسۀ ایرانیان عراق در دستۀ پروزن به سینه آویخت و پرچم ایران در کنار پرچم مصر و ترینیداد بهاهتزاز درآمد. سلماسی با مجموع 5/312 کیلو در سه حرکت پرس، یکضرب و دو ضرب نفر سوم بازیها شد.
(10)
نخستین زن ایرانی ناظر بر بازیهای المپیک
ورزش نوین زنان ایران در عصر رضاشاه پهلوی پایهگذاری شد. چند سال پیش مجله پربار تلاش که در آلمان بههمت فرخنده مدرس و علی کشگر بهچاپ میرسد، تصمیم گرفت که بهبهانه بازیهای 2004 آتن ویژهنامهای مخصوص ورزش ایران منتشر سازد. سردبیری این شماره از تلاش را همکار قدیمی من، ایرج ادیبزاده بهعهده داشت و من از آرشیو خصوصی خود پشت جلدی از مجله «ایران امروز» را که یک ماهنامه لوکس آن زمانی بود و به مدیریت محمد حجازی (مطیعالدوله) منتشر میشد برای این مجله فرستادم و آنها آن را روی جلد مجله چاپ کردند.
تاریخ انتشار این مجله تیرماه 1319 است و در عکس مرحوم احمد ایزدپناه روی پیست دو و میدانی امجدیه فرمان حرکت (استارت) به دوشیزگان دونده میدهد. آن شماره مجله تلاش با عنوان «زن ایرانی در 65 سال پیش، استارت تجدد روی پیست رهایی» منتشر شد. پیش از آن هم مجله ایران امروز عکسهایی از زنان اسکیباز و خلبان ایرانی چاپ کرده بود.
اما ورزش زنان بهطور اعم با آهنگی کندتر از حد انتظار حرکت میکرد. در سالهای 30 ـ 20 ناگهان یک زن کوشنده، رهبری یک باشگاه ورزشی معتبر بهنام نیرو و راستی را پس از مرگ شوهرش بهعهده گرفت. نام این خانم «منیره اصفیا» بود که بعدها با نام شوهرش منوچهر مهران بهنام خانم مهران معروف شد.
منیره مهران اولین زن ایرانی است که در هیأت اعزامی ایران به پانزدهمین دوره بازیهای المپیک (1952 هلسینکی) عضویت داشت. سپهبد امانالله جهانبانی، او و سرهنگ پرویز خسروانی را بهعنوان دو مدیر باشگاه نیرو و راستی و دوچرخهسواران (تاج) با خود به فنلاند برد.به این طریق اولین زن ایرانی که ناظر بر بازیهای المپیک بود، خانم منیره مهران بود. او علاوه بر این، مترجم کتاب «فن ورزش» از مجموعه «چه میدانم» فرانسه به فارسی بود. زنی که ما همه او را مثل مادر نه که مثل مادر ورزش زنان ایران دوست میداشتیم. یادش گرامی باد.
(11)
اولین حضور زنان ایران در بازیهای المپیک
زنان ایران برای نخستین بار در بازیهای المپیک 1964 توکیو حضور یافتند. پیش از آن بانوان ایرانی در بازیهای آسیایی 1958 توکیو حضور یافته بودند. در بازیهای توکیو سرپرست تیم زنان ایران خانم دکتر عزت پیرنیا رئیس بخش ورزش زنان سازمان تربیت بدنی ایران بود و مربیگری ورزشکاران دو و میدانی را احمد ایزدپناه بهعهده داشت. سه دختر ایرانی در دو و میدانی و یک دختر در رشتۀ ژیمناستیک در بازیها شرکت داده شده بودند. دختر ژیمناست «جمیله سروری» نام داشت که در ردهبندی نهایی از میان 83 شرکتکننده در جای هشتاد و دوم ایستاد.
در دو و میدانی، نازی بیاتماکو در رشتۀ پرش ارتفاع، سیمین صفامهر، 100متر و پرش طول، و ژولیت گورگیان در پرتاب دیسک و وزنه حضور یافتند. بیات ماکو در مسابقه مقدماتی که شرط ورود به مسابقه نهایی بود و ارتفاع 50/1متر را برای آن در نظر گرفته بودند، نتوانست به حد نصاب ورودی دست یابد و حذف شد. در پرش طول، سیمین صفامهر با رکورد 02/5 متر مقام هیجدهم را در میان 32 شرکت کننده بهدست آورد. هم او در رشته 100متر بانوان در گروه دوم، نفر هفتم شد و از دور بازیها خارج گردید.
ژولیت گورکیان در پرتاب وزنه رکورد 17/9متر را بهدست آورد و در پرتاب دیسک به رکورد 05/30 متر دست یافت و در جای شانزدهم میان بیست و دو شرکت کننده قرار گرفت. ژولیت هم اکنون در لسآنجلس بهسر میبرد.
باید دانست که در آن دوره از بازیها، یک زن اهل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بهنام «تامارا پرس» اعجوبهای بود که جهان را بهحیرت واداشته بود. تامارا پرس رکورددار جهانی پرتاب وزنه با رکورد 55/18 متر، صاحب مدال طلای المپیک رم با رکورد 32/17 متر بود و در توکیو با پرتاب 14/18 متر رکورد جدیدی برای المپیک و مدال طلایی برای خود بهدست آورد. هم او در پرتاب دیسک در المپیک 64 با 27/57 صاحب مدال طلا شد در حالی که در بازیهای رم مدال نقره را بهدست آورده بود.
(12)
چه کسانی به پکن رفتهاند؟
برابر گزارش «ایسنا» ایران با 55 ورزشکار در 14 رشتۀ ورزشی در بازیهای پکن حضور خواهد داشت. کاروان 55نفره ورزشکاران ایران را 16 سرمربی، بدنساز و مکانیسین دوچرخهسواری، 13 سرپرست تیمهای ملی، 12 رئیس فدراسیون، 7 پزشک، 18 مسؤول سازمان تربیت بدنی و کمیتۀ ملی المپیک که جمعاً 56 تن میشوند، همراهی خواهندکرد. صدا و سیمای جمهوری اسلامی 29 تن و مطبوعات 15 تن را با هزینۀ سازمانها و روزنامههای خود، روانۀ پکن کردهاند.
جز این عده، 19 تن دیگر از داوران و کادر فنی منتخب فدراسیونهای بینالمللی بهدعوت این فدراسیونها و با هزینۀ آنان به مسابقات خواهند رفت.ایسنا طبعاً از «دیگر همراهان مراقبتی» سخنی به میان نیاورده است اما با توجه به فرارها و پناهندگیهایی که در بازیهای المپیک پیش، از طرف ورزشکاران ایرانی در جریان بازیها در سیدنی و آتن روی داد حضور «همراهان مراقب» که در این سالها در کنار تیمهای ملی به سفر خارج میآیند، بعید بهنظر نمیرسد.
(1)
بازیهای المپیک دستافزار استعمار؟
آیا گمان نمیبرید که موضوع احیای بازیهای المپیک یونان باستان آخرین یا لااقل یکی از آخرین دستاویزهای سلطۀ کامل استعمار اروپایی برای توجیه فرهنگی حقانیت خود بوده است؟
شاید این تعبیر در ذهن شما کمی تند و افراطی باشد. اما اگر بهیاد بیاوریم که اروپا پس از رهایی از چنگ استبداد مذهبی کلیسای کاتولیک و ظهور اصلاحطلبان پروتستان و نیز اندیشههای «اصلاحطلبانۀ» مارتین لوتر و با تجربه انقلابها و جنبشهای فرهنگی بعد از انکیزیسیون و پا گرفتن نوعی یونانیگرایی در پی یافتن ریشهای فرهنگی بوده و نیاز به آن داشته است که هرچه از یونان باستان به میراث به او رسیده زنده کند تا مفهوم «رنسانس» خللی نداشته باشد، از این رو، به سوی المپیکها هم قدم برداشته و آن را بهعنوان نماد سلامت و شعور باستانی دوباره زنده کرده است.
تاریخ المپیکهای باستان را اگر با حوصله نگاه کنیم میبینیم که این بازیها در حقیقت نوعی فصل استراحت میان قبایل کوچک شبه جزیره بالکان بطور اعم و شهرکهای حول و حوش آتن و اسپارت بطور اخص بوده است. قوم و قبیلههایی که بر اثر تفاوت سلیقه به جنگ و منازعه میپرداختند و آنگاه هر چهار سال یکبار زمانی میرسیده که میاندیشیدهاند با یک «راحت باش» که جنبه نمایشی و نظامی را توأم داشته باشد، نفسی تازه کنند.
این استراحت شاید مشابه همان استراحتی بوده است که اعراب بدوی با ابداع نام «ماه حرام»، در آن از جنگ و جدال و خونریزی اجتناب میورزیدهاند.
انواع مسابقات و حجم آنها و نیز تعداد شرکت کننده در بازیهای یونانی در کتابها بهتفصیل آمده و نیازمند به تکرار نیست. اما این که بازیها باید تجدید حیات بکنند امری است که از نیمه دوم قرن نوزدهم فکر یوناندوستان را به خود مشغول داشته است. این که مینویسیم از نیمه دوم قرن نوزدهم، بیشتر بهخاطر آن است که «بارون فردی پییر دو کوبرتن» که پدر تجدید حیات بازیها نامیده شده است، در 1863 متولد شده و روزنامهها و اسناد موجود حکایت از این دارد که زمزمه برپایی بازیهایی بهصورت بازیهای یونان و رم قدیم که در 776 قبل از میلاد بهوجود آمده و در 393 بعد از میلاد یعنی پس از 1169 سال به دستور «تئودوسیوس» امپراتور رم بهمظنه مشرکانه و خلاف شرع بودن تعطیل شده است؛ در گوشه و کنار اروپا از سوی روشنفکران سرداده شده است.
آنان تعطیل این بازیها را که احتمالا بر اثر اعمال فشار کلیسای انکیزیسیون بر امپراتور «تئودوسیوس» صورت گرفته، نوعی گام برداشتن به سوی لائیسیتهای میدانستهاند که دولتهای اروپایی سعی در برقراری آن داشتهاند و در عین حال میخواستهاند بهکمک آن حضور فرهنگی بیغل و غش خویش را در سرزمینهای تحت استعمار خود توجیه کنند.
در 1859 ژول فره که بعدها نخست وزیر فرانسه شد و یکی از بنیانگذاران تحصیلات مجانی و عرفیگرایی مدارس بود در مقالهای به دفاع از بازیهای المپیک یونان، آنها را نشانهای از مبارزه با موهومات خواند و متذکر شد که تجدید این بازیها برای ارتقای سطح فکر و عمل جوانان مفید فایده است. فره که بعدها بهسبب بهراه انداختن جنگهای هندوچین و فتح خلیج تونکن و گسترش استعمار فرانسه در جنوب شرق آسیا با مخالفت روشنفکران مواجه شد و استعفا داد، بازیهای المپیک را نشانه تفوق فرهنگی اروپای کهن قلمداد کرده بود.
همچنانکه در یکی از یادداشتهای پیش از المپیک نوشتیم، پیش از کوبرتن، «ویکنت فردینان دولسپس» حفار ترعه سوئز و پاناما و عضو فرهنگستان فرانسه بازیهای المپیک را وسیلهای برای تعمیم فرهنگ استعماری در نزد ملل شرق دانسته بود. اما آیا «پییر دو کوبرتن» با همین اندیشه و این نگاه بازیها را دوباره زنده کرد؟به این سؤال هفتۀ بعد جواب میدهیم با جوهر اندیشههای کوبرتن که بهروزگار ما کمرنگتر و کمرنگتر شده و دارد اندک اندک از یادها میرود.
(2)
1936 برلن، تولد المپیک سیاسی
مجله نیوزویک این هفته روی جلد خود را به المپیک پکن اختصاص داده و در مقالههای مفصل پیرامون بازیها، مطالب گوناگون آورده است. اما تأکید اصلی نیوزویک بر آن است که چینیها خیال دارند با برگذاری هرچه شکوهمندتر بازیهای پکن «عقده حقارت» خود را حل کنند. نویسندۀ مقاله اصلی در این زمینه «اورویل شل» نام دارد که در همین ماه مقاله مفصلی در مجله معتبر «نقد کتاب نیویورک» تحت عنوان «چین، عقدۀ حقارت و المپیکها» منتشر کرده است که من آن را ندیدهام اما در مقاله نیوزویک مفسر آمریکایی با آوردن شواهد بسیار از تاریخ معاصر و متأخر چین کوشیده است تا اثبات کند که چین برخاسته از خاکستر فقر و از سرگذراندۀ جنگها و انقلابات آغاز قرن بیستم و مردان سیاسی چون «سون یاتسن»، «چیان کایچک» و «مائوتسهتونگ» اینک به مرحلهای رسیده است که میخواهد به جهان نشان بدهد که ملت توسریخورده از جنگ تریاک و جنگ ژاپن نیست بلکه ابرقدرت قرن حاضر است که هرروز بیشتر قد میکشد.<
هیتلر در المپیک برلن
تفسیر و تحلیل این موضوع و مسائلی را که در جریان بازیهای المپیک پیش خواهد آمد به هفتههای بعد واگذار میکنیم اما در این هفته نگاهی میاندازیم به اولین قدمی که در راه سیاسی شدن بازیها برداشته شد یعنی المپیک یازدهم 1936 برلن. دو کارشناس خوب فرانسوی بهنامهای «فرانسیس لوگولون» و «ژیل دولامار» کتابی با عنوان «لحظات بزرگ بازیهای المپیک» چاپ کردهاند که بخش مربوط به المپیک 1936 آن را خلاصه کرده به نظر شما میرسانیم:
هنگامی که برلن پذیرای بازیهای المپیک شد سه سال از به قدرت رسیدن هیتلر میگذشت. هیتلر میخواست که این بازیها «غولآسا» و سرشار از تبلیغات نازیها باشد تا جوانان سراسر جهان در پایتخت آلمان گردآیند و به بازیهای هنوز مسالمتآمیز او، چشم بدوزند.
برلن در این زمان به یک شهر آمادۀ جنگ میمانست. پرچمهای پنج حلقۀ المپیک در میان جنگل پرچمهای صلیب شکسته گم شده بود. بیش از اشاعه ایدهآلهای المپیک فکر نازی بود که باید تبلیغ میشد و شکل میگرفت.
گوبلز روزنامهنگاران حاضر در برلن را به یک مهمانی مجلل دعوت کرد و شکوه این ضیافت تا بدان حد بود که مطبوعات آن روز یکصدا به ستایش عظمت مملکت میزبان و نبوغ تشکیلات برگذارکنندگان زبان گشودند.دکتر گوبلز کارگردان این نمایش بزرگ بود که تنها بازیگر آن پیشوای رایش سوم بود و نه کسی دیگر.
این سازمان دادن کمنظیر بلافاصله این سؤالها را در اذهان آورد که:
بهنظر شما برندۀ بزرگ این بازیها کیست؟
کسانی که به ورزش فکر میکردند جواب دادند:ـ جسی اونز و این جواب را شنیدند که:
اشتباه میکنید. برندۀ بزرگ هیتلر است که هرروز یک مدال طلا میبرد.
پیشوا در آن روزها مثل یک ورزشکار دهگانۀ تبلیغات سیاسی همه جا بود. بازیها را او افتتاح کرد در فضایی نظامی و نه ورزشی. مراسم افتتاح بازیها برای ساعت 4 بعد از ظهر روز اول ماه اوت 1936 پیشبینی شده بود. از صبح آن روز صدهزار دختر و پسر عضو سازمان جوانان نازی در خیابانهای برلن رژه رفتند و سرود حزب را خواندند. راههایی که به مجتمع ورزشی رایش ختم میشد پر بود از سربازان با اونیفورمهای سیاه و قهوهای. استادیوم در ساعت 2 بعد ازظهر از جمعیت لبریز بود. ساعت چهار بعدازظهر هنگام ورود هیتلر به استادیوم فریادهای «هایل» (زندهباد) به آسمان میرفت و این فریادها را شعار آلمان برتر از همه قطع میکرد و صدهزار صدا سرود نازی ساخته «هورس دلیللید» را که با جمله «پرچمها را برافرازید» شروع میشد سر میدادند.
این سرود در تمام مراسم توزیع مدالها نیز خوانده میشد. چیزی که مسلماً نمیتوانست در برنامۀ المپیکها باشد. اما تیمهای رژهرونده هنگام عبور از جلو جایگاه، سلام المپیکی میدادند و هیچ دستی برای سلام هیتلری بالا نرفت مگر دست تیم آلمان و تماشاگران میدان. سرانجام هیتلر بازیها را افتتاح کرد.هیتلر مرتباً به استادیوم میآمد تا شاهد پیروزی آریاییهای موطلایی باشد و تئوریهای «نبرد من» را محقق ببیند. اما هیتلر در این باب بلنداقبال نبود. قهرمان بزرگ دو و میدانی یک سیاه بود یا بهاعتبار نامیدن آلمانها یک «کاکا». جسیاونز با شیوه نرم و تحسینبرانگیزش میدرخشید.
او که محصل جوان فقیری از دانشگاه اوهایو بود بازیها را از همان روز اول با برق و جلای سیاهش قبضه کرد. این کار تا روز پیروزی 100×4متر امدادی ادامه داشت و سیاه آمریکایی چشمها را خیره کرده بود. روز سوم اوت او صد متر را دوید با شیوهای که بهنوشته «گاستون» مهیر (سردبیر بعدی) روزنامه معتبر المپیک، استارت او قابل توصیف نبود و پایانش باورکردنی نیست. او یازده متر آخر را با سرعت 66متر در ثانیه پیمود یعنی سرعتی معادل 40 کیلومتر در ساعت. گاستون مهیر مینویسد اونز فقط غیر قابل تقلید بود. او بار رکورد 3/10 ثانیه مدال طلای صدمتر را ربود و دو روز بعد در 5 اوت، مدال طلای 200 متر را هم با رکورد 7/20ثانیه بهدست آورد. رکوردی که تا 20 سال بعد هم دستنخورده باقی ماند.<
جسی اوئنز
اما شاهکار اونز روز چهارم اوت بود که در آن روز وی پیروزی بزرگی برای خود ثبت کرد و بر حریف خویش، بر جمعیت حاضر در استادیوم و سرانجام بر هیتلر پیروز شد.این روز، روز مسابقه پرش طول بود. اونز که با رکورد 13/8 متر رکورددار جهان بود، بهنظر، صاحب مدال طلا میرسید. باوجود این، صبح آن روز «توپچی بزرگ»، لقبی که به او داده بودند، در مسابقه مقدماتی خسته نشان میداد و بهزحمت برای فینال بعداز ظهر انتخاب شد. امید بزرگ استادیوم برلن لوتزلانگ قهرمان آلمانی بود. او صبح با 3 سانتیمتر اختلاف از اونز پیش افتاده بود.
پیشوا در جایگاه خود نشسته بود و به نظر میرسید که حضور او نیروی تازهای به لوتزلانگ خواهد بخشید.لوتزلانگ پرش دوم خود را با 87/7 متر انجام داد و از اونز که 84/7 متر پریده بود، پیش افتاد. رو به جایگاه پیشوا ایستاد و سلام نازی داد.دو پرش دیگر برای تعیین تکلیف مدال طلا باقی مانده بود. اونز بعد از لانگ میپرید. او پرش ماقبل آخر خود را با 94/7 متر به سرانجام رساند و در آخرین پرش از مرز 8 متر عبور کرد و عدد 06/8 متر ثبت شد. استادیوم در خاموشی مطلق فرو رفت و در جایگاه هم همین وضع پیش آمد. هیتلر خشمگین از این اتفاق، نیم ساعت قبل از وقت مقرر از استادیوم خارج شد تا دست یک خدای سیاه 19ساله را نفشارد. گناه اونز این بود که سفید نبود و «نبرد من» نمیتوانست مصداقی داشته باشد. بهنظر میرسد «لنی ریننشتال» زن سینماگر مستندساز بزرگ بازیهای برلن عنوان فیلم معروف خود «خدایان استادیوم» را از جسیاونز گرفته بود. نتایج اونز در المپیک برلن برای چهار مدال طلا از این قرار است:
100متر: 3/10 ثانیه
200متر: 7/20 ثانیه
100×4متر امدادی: 8/39 ثانیه
پرش طول: 06/8 متر
رکورد المپیکی اونز در پرش طول تا المپیک 1960 رم پابرجا بود و در این المپیک «رالف بوستون» هموطن آمریکایی او با پرش 12/8 متر رکورد اونز را شکست.
(3)
آخر کار خدا چه شد؟
اونز بعد از پایان بازیها به آمریکا بازگشت. استقبال از او در نیویورک بیسابقه بود. اونز را در اتومبیل روباز در تمام شهر گردش دادند و مانند یک قهرمان ملی از او تجلیل شد.اما دو سال بعد پیروزیها از یادها رفت و اونز بار دیگر همان بچه فقیر دانشگاه اوهایو شد که برای امرار معاش ناگزیر به نمایشهای حرفهای گردید.در این مسیر اونز مجبور میشد که با اسب، سگ، موتورسیکلت مسابقه بدهد تا از این راه بتواند به زندگی خود ادامه دهد. بهنظر بیوگرافینویسان اونز حتی در این رده هم قهرمانی و شجاعت از خود نشان داد.
اما این بنده در روزگار دورتری موفق به دیدار جسی اونز شدم. در المپیک 1964 توکیو ناگهان در جایگاه مخصوص که فاصله اندکی از لژ خبرنگاران داشت خبرنگار «اکیپ» به پهلویم زد و سیاهپوستی را که در جایگاه بزرگان نشسته بود نشانم داد و گفت این جسیاونز است. وقتی پرس و جو کردم معلوم شد که او بهعنوان نمایندۀ لیندن جانسون رئیس جمهور آمریکا، که هنوز تتمه ریاست جمهوری موروثی کندی را بهعهده داشت و برای بار دوم انتخابات ریاست جمهوری در برابر سناتور بریگلدواتر صفآرایی میکرد، به بازیهای المپیک اعزام شده است. آیا جانسون این تکزاسی هوشیار آخرین استفاده را از شهرت اونز نکرده بود؟
ورزش وسیله شناخت اطراف و اشیاء
مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی که گفته میشد اندیشههایش در جهت ترویج نازیسم نقش مؤثری داشته است این تعریف جالب را از ورزش بهدست داده است:«هدف نهایی ورزش در مفهوم غیر حرفهای آن است که بهقول هگل به جسم انسانی آنچنان سیلان و انعطافی را ارزانی دارد که فکر در پناه آن بتواند با اشیاء و محیط اطراف خود ارتباط برقرار سازد.»
(4)
مهمانداران بازیها
از مجموع 26 دوره بازیهای المپیک، قارههای جهان بدین گونه سهم بردهاند:
اروپا: 15 بار
آمریکای شمالی: 6 بار
آسیا: 3 بار
اقیانوسیه: 2 بار
قارۀ آفریقا و نیمه جنوبی قارۀ آمریکا هرگز مهماندار بازیهای المپیک نبودهاند. چنانچه سیامین دوره بازیها 2012 در شهر لندن برگذار شود، این شهر سه بار برگذارکنندۀ بازیهای المپیک بوده است؛ 1908، 1948، 2012.
رشد سریع بانوان در المپیکها:در اولین دورۀ بازیهای المپیک 1896 (آتن)، هیچ زنی در بازیها شرکت نداشت. دورۀ دوم بازیها در پاریس با حضور 21 زن که جمعاً 9/1درصد شرکت کنندگان را تشکیل میدادند برگذار شد. در آخرین دورۀ بازیها 2004 در آتن، 4305 خانم ورزشکار 8/40درصد کل شرکت کنندگان را تشکیل میدادند.
از 43 تا 302:اولین دوره بازیهای المپیک 1896 تنها با 43 ماده مسابقه برگذار گردید در حالی که در المپیک پکن 302 ماده ورزشی یعنی 302 مدال طلا مورد رقابت است و این در حالی است که تعداد کشورهای شرکتکننده در اولین دوره بازیها 14 ملت و در آخرین دورۀ بازیهای آتن 201 ملت برشمرده شده است.
(5)
چرا بازیهای پکن بیست و نهمین دورۀ بازیها است؟
بازیهای پکن را بیست و نهمین دورۀ بازیها میخوانند؟ آیا تا کنون بیست و نه بار بازیها برگذار شده؟
جواب این سؤال هم «آری» است و هم «نه». «آری»، از آن جهت که در اولین کنگره بینالمللی المپیک تصمیم گرفته شد که هر چهار سال یک بار بازیهای المپیک برگذار شود. به این جهت اولین دورۀ این بازیها از 6 تا 15 آوریل 1896 در آتن پایتخت یونان برگذار گردید و چون ملاک برگذاری هر چهار سال یک بار بود، بازیهای 1906 که بار دیگر باز هم در یونان انجام شد و حد فاصل میان بازیهای 1904 سنلویی و 1908 لندن بود، بهحساب ادواری بازیها نیامد.
اما عملا بازیهای پکن بیست و ششمین بازی انجامشده المپیکهاست به این معنا که از بیست و نه دوره بازیها، سه دوره بهعلت تقارن با دو جنگ جهانی برگذار نشد؛ این سه دوره عبارت است از:
1916
که قرار بود دورۀ هفتم بازیها در برلن پایتخت آلمان انجام شود؛
1940 که قرار بود دورۀ دوازدهم بازیها در توکیو پایتخت ژاپن یا هلسینکی پایتخت فنلاند برگذار شود؛
1944 که قرار بود دورۀ سیزدهم بازیها در لندن پایتخت انگلستان صورت پذیرد.
از آن تاریخ بهبعد، یعنی از المپیک چهاردهم لندن تا المپیک بیست و نهم پکن، بازیها بیتوقف انجام شده است.
(6)
برخورد با ورزش نوین ایران عهد ناصری
ورزش نوین که بخشی از آموزش اروپایی است، برای نخستین بار بهصورت ژیمناستیک نظامی که پایههای ورزش مدرن اروپایی است، به ایران قدم نهاد. ژیمناستیک نظامی یا ژیمناستیک سوئدی بخشی از برنامههای تحصیلی دارالفنون را که امیرکبیر تأسیس کرد و در دورۀ ناصری به مرکز عالی تعلیمات ایران بدل شده بود، تشکیل میداد.
واژۀ ژیمناستیک برای نخستین بار در زبان فارسی توسط محمدحسنخان اعتمادالسلطنه روزنامهخوان درگاه ناصرالدین شاه بهکار برده شده است. اعتمادالسلطنه در کتاب معروف خاطرات خود ضمن شرح بازدید ناصرالدین شاه از دارالفنون، مینویسد:
«بعد از ناهار شاه به مدرسۀ دارالفنون تشریف بردند. از عجایب اتفاق این که از بعضی از شاگردان که علم ژغرافی خوانده بودند بعضی سؤالات فرموده بودند هیچ جواب نداده بودند. باقی وقت به تماشای ژیمناستیک و شنیدن موزیک و غیره گذشته بود. این چیزهایی که شخص از یک مدرسه متوقع است در این مدرسه گویا بههم نمیرسد.»
(روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه ص 820)
(7)
اولین المپیک بعد از شلیک گلوله میرزا رضای کرمانی
بازیهای المپیک جدید در 1896 در المپیک آغاز شد. اندکی پیش از شروع این بازیها، ناصرالدینشاه قاجار در شب سالگرد پنجاهمین سال سلطنتش در حضرت عبدالعظیم بهضرب گلولۀ میرزا رضای کرمانی از پا درآمده بود. پس از آن، سالهای سلطنت مظفرالدینشاه، انقلاب مشروطه، استبداد صغیر، سلطنت احمدشاه، کودتای سوم حوت، سلطنت رضاشاه پهلوی، بهسرعت گذشت و در همین سالها بود که بازیهای المپیک شکل گرفت و بعد از دوره هفتم بازیها (آنورس 1920) کودتای سوم حوت رخ داد و سلطنت رضاشاه پهلوی مقارن با دوره نهم بازیها در آمستردام هلند (1924م ـ 1307خ) شکل گرفت.
در زمان ریاست وزرای سردار سپه، سرتیپ امانالله میرزا جهانبانی که یکی از دوستداران واقعی ورزش نوین ایران بود، از رضاخان سردار سپه خواهش کرد که مقارن برگذاری دوره هشتم بازیها در پاریس (1924) بازیهای مشابهی در میدان مشق تهران برگذار شود و این کار کرده آمد. در مورد علاقه شخصی رضاشاه به ورزشهای نوین اطلاع چندانی در دست نیست اما توجه او به این مسأله بهعنوان یکی از ابزارهای تجدد انکارناپذیر است. رضاشاه با بهتصویب رساندن قانون ورزش اجباری در مدارس (1306) علاقه خود را به کار ورزش نشان داد و آنگاه با تأسیس انجمن ملی تربیت بدنی و واگذاری ریاست عالیه آن به والاحضرت همایون محمدرضا پهلوی ولیعهد، عملا زمام این کار را بهدست او سپرد (1313).
ولیعهد ایران در مدرسه نظام شاگرد میرمهدی ورزنده بود که باید از او بهنام پدر ورزش نوین ایران یاد کرد و دریغا که اطلاعات مربوط به آن ایرانی متجدد بسیار اندک است و این بنده فقط درباره او بسیار شنیدهام و میدانم که ورزش صبحگاهی مدارس با نام ورزش سوئدی و نیز طرح سرگرمیهای توأم با حرکت از اوست. باز شنیدهام که میرمهدی ورزنده اولین نمایشهای ورزش نوین مانند پرش با نیزه و حرکات زمینی ژیمناستیک را در میدان مشق در حضور احمدشاه قاجار اجرا کرده است و محمدرضاشاه پهلوی در دوران ولایتعهدی خود در مدرسه نظام تهران، پیش از عزیمت به سویس شاگرد ورزنده بوده است و از او ورزش مشتزنی را آموخته و عکسی هم از تمرین مشتزنی او با ورزنده در دست است.
(8)
نسیم المپیک به ایران هم میوزد
المپیک برلن که بهتفصیل درباره آن خواندید و در حقیقت اولین المپیک سیاسی بهحساب میآید برای دانشجویان ایرانی که بهخرج دولت ایران در اروپا و مخصوصاً آلمان و فرانسه تحصیل میکردند فرصت جالبی بود تا از نزدیک با بازیهای المپیک آشنا شوند.
آلمان هیتلری که سعی وافر در تبلیغ سیاسی رژیم خود داشت با ابتکار طراحان ایدئولوژیک خود، برای نخستین بار اقدام به برگذاری کنگره تربیت بدنی کرد. پروفسور جیک (Jake) از اولین متفکران تربیت بدنی نوین پیشنهاد داد که در این کنگره از همه دانشجویان کشورهای مختلف دعوت شود که برای دیدار بازیهای برلن به این شهر سفر کنند. کنگره کمی زودتر از گشایش بازیها در 23 ژوئیه 1936 شروع به کار کرد و یک روز پس از پایان بازیها (17 اوت 1936) به کار خود خاتمه داد.
اولین حضور ایرانیان در بازیهای المپیک بهصورت شرکت در کنگره تربیت بدنی برلن صورت گرفت و نوزده دانشجوی ایرانی در کنگره به سرپرستی اسماعیل مرآت سرپرست محصلین ایرانی در پاریس که بعداً وزیر فرهنگ رضاشاه شد، حضور یافتند. آلمانها برای هر کشور شرکتکننده چادری وسیع زده و نوعی دهکدۀ المپیک بهوجود آورده بودند که در آن همه وسایل پذیرایی و استراحت فراهم بود. دانشجویان ایرانی پس از حضور در سفارت ایران و آشنایی با سفیر، به محل چادر خود در اردوگاه هدایت شدند و سرود ملی ایران در محوطه نواخته شد و پرچم ایران بر فراز چادر برافراشته گردید و ایرانیان شرکتکننده در اکثر مسابقات برلن حضور یافتند و در دسامبر همان سال خاطرات و تجربیات خود را در دفتری بهنام «المپیانامه» منتشر کردند.
این دفتر را این بنده در تهران داشتم و حالا افسوس آن را میخورم. اما نامهای تنی چند از این شرکتکنندگان که بعدها در کار ورزش و یا سیاست شهرتی یافتند، بهخاطرم باقی است ازجمله: مهندس نصرتالله شاهمیر رئیس سالیان سال فدراسیون شنا، ابوالفتح امیرعلایی چهره دوستداشتنی ورزش ایران و دوست نزدیک محمدرضاشاه، عضو کمیته ملی المپیک ایران و رئیس فدراسیون بوکس، دکتر عبادالله بصیر استاد روانشناسی دانشکده ادبیات و نایب رئیس فدراسیون شمشیربازی، مسعود فروغی فرزند ذکاءالملک و سیاستمدار دوران بعد، مخبر فرهمند رئیس تبلیغات دوره دکتر مصدق، دکتر چهرازی پزشک روان و اعصاب و... بسیاری دیگر که حافظه امکان بهیاد آوردن نامشان را نمیدهد. اینان اولین ایرانیانی بودند که نسیم المپیک بر آنان وزید.
(9)
با کمک و همت محمدرضاشاه پهلوی برای نخستین بار در المپیکها شرکت کردیم
المپیک 1948 لندن در راه بود. ورزشکاران ایران که اندک اندک پا به مسابقات جهانی گشوده بودند در آرزوی شرکت در بازیهای المپیک بسر میبردند. اما ایران آن سالها 27 ـ 1326 ایران این گونه فکر کردن و هوس کردن نبود. منازعات سیاسی و درگیریهای احزاب و دستههای مختلف، مجالی برای ورزش باقی نمیگذاشت.
سپهبد امانالله جهانبانی رئیس سازمان تربیت بدنی بود و بر خود فرض میدانست که آرزوی ورزشکاران را برآورده سازد. او با آن سیمای محترم و لحن آرام و موقرانهاش با هر که صحبت کرد جواب سربالا شنید. بهاحترام به او گفتند که حضرت والا، مملکت پر از ؟؟ شرکت در این بازیها را ندارد. بودجه مملکت ماه بهماه بهصورت یک دوازدهم تصویب میشود.
سپهبد سرانجام دست بهدامان شاه شد؛ مگر نه او ریاست عالیه سازمان تربیت بدنی را بر عهده داشت؟ شاه که ورزش برایش تنها استراحتگاه گریز از جنجال بود به رئیس سازمان گفت که حاضر است یکصدهزار تومان از جیب خود برای برآوردن این آرزو بپردازد و چنین کرد. درباره شاه و ورزش و ورزشکاران باز هم خواهم نوشت اما لازم است همه به یاد داشته باشیم که حضور ایران در بازیهای المپیک لندن بههمت و هزینۀ محمدرضاشاه پهلوی میسر شد و البته بعد سپهبد جهانبانی کمکی هم از دولت گرفت و نیز علاقه یک دیپلمات روشنبین ایرانی مرحوم «محسن رئیس» که سفیر ایران در لندن بود باعث گردید که مقدمات پذیرایی و اسکان تیم ایران در لندن از هر جهت فراهم شود.
شاه خود به دعوت جرج ششم پادشاه انگلستان برای تماشای بازیها به لندن رفت و در روز افتتاح مسابقات در استادیوم حاضر بود همچنانکه در مسابقات بسکتبال تیم ایران و فرانسه سرزده و بهطور خصوصی میان تماشاچیان نشست و تیم ایران را تشویق کرد. المپیک لندن سرآغاز حضور ایران در بازیها بود و نیز اولین مدال برنز المپیک را جعفر سلماسی معلم ایرانی مدرسۀ ایرانیان عراق در دستۀ پروزن به سینه آویخت و پرچم ایران در کنار پرچم مصر و ترینیداد بهاهتزاز درآمد. سلماسی با مجموع 5/312 کیلو در سه حرکت پرس، یکضرب و دو ضرب نفر سوم بازیها شد.
(10)
نخستین زن ایرانی ناظر بر بازیهای المپیک
ورزش نوین زنان ایران در عصر رضاشاه پهلوی پایهگذاری شد. چند سال پیش مجله پربار تلاش که در آلمان بههمت فرخنده مدرس و علی کشگر بهچاپ میرسد، تصمیم گرفت که بهبهانه بازیهای 2004 آتن ویژهنامهای مخصوص ورزش ایران منتشر سازد. سردبیری این شماره از تلاش را همکار قدیمی من، ایرج ادیبزاده بهعهده داشت و من از آرشیو خصوصی خود پشت جلدی از مجله «ایران امروز» را که یک ماهنامه لوکس آن زمانی بود و به مدیریت محمد حجازی (مطیعالدوله) منتشر میشد برای این مجله فرستادم و آنها آن را روی جلد مجله چاپ کردند.
تاریخ انتشار این مجله تیرماه 1319 است و در عکس مرحوم احمد ایزدپناه روی پیست دو و میدانی امجدیه فرمان حرکت (استارت) به دوشیزگان دونده میدهد. آن شماره مجله تلاش با عنوان «زن ایرانی در 65 سال پیش، استارت تجدد روی پیست رهایی» منتشر شد. پیش از آن هم مجله ایران امروز عکسهایی از زنان اسکیباز و خلبان ایرانی چاپ کرده بود.
اما ورزش زنان بهطور اعم با آهنگی کندتر از حد انتظار حرکت میکرد. در سالهای 30 ـ 20 ناگهان یک زن کوشنده، رهبری یک باشگاه ورزشی معتبر بهنام نیرو و راستی را پس از مرگ شوهرش بهعهده گرفت. نام این خانم «منیره اصفیا» بود که بعدها با نام شوهرش منوچهر مهران بهنام خانم مهران معروف شد.
منیره مهران اولین زن ایرانی است که در هیأت اعزامی ایران به پانزدهمین دوره بازیهای المپیک (1952 هلسینکی) عضویت داشت. سپهبد امانالله جهانبانی، او و سرهنگ پرویز خسروانی را بهعنوان دو مدیر باشگاه نیرو و راستی و دوچرخهسواران (تاج) با خود به فنلاند برد.به این طریق اولین زن ایرانی که ناظر بر بازیهای المپیک بود، خانم منیره مهران بود. او علاوه بر این، مترجم کتاب «فن ورزش» از مجموعه «چه میدانم» فرانسه به فارسی بود. زنی که ما همه او را مثل مادر نه که مثل مادر ورزش زنان ایران دوست میداشتیم. یادش گرامی باد.
(11)
اولین حضور زنان ایران در بازیهای المپیک
زنان ایران برای نخستین بار در بازیهای المپیک 1964 توکیو حضور یافتند. پیش از آن بانوان ایرانی در بازیهای آسیایی 1958 توکیو حضور یافته بودند. در بازیهای توکیو سرپرست تیم زنان ایران خانم دکتر عزت پیرنیا رئیس بخش ورزش زنان سازمان تربیت بدنی ایران بود و مربیگری ورزشکاران دو و میدانی را احمد ایزدپناه بهعهده داشت. سه دختر ایرانی در دو و میدانی و یک دختر در رشتۀ ژیمناستیک در بازیها شرکت داده شده بودند. دختر ژیمناست «جمیله سروری» نام داشت که در ردهبندی نهایی از میان 83 شرکتکننده در جای هشتاد و دوم ایستاد.
در دو و میدانی، نازی بیاتماکو در رشتۀ پرش ارتفاع، سیمین صفامهر، 100متر و پرش طول، و ژولیت گورگیان در پرتاب دیسک و وزنه حضور یافتند. بیات ماکو در مسابقه مقدماتی که شرط ورود به مسابقه نهایی بود و ارتفاع 50/1متر را برای آن در نظر گرفته بودند، نتوانست به حد نصاب ورودی دست یابد و حذف شد. در پرش طول، سیمین صفامهر با رکورد 02/5 متر مقام هیجدهم را در میان 32 شرکت کننده بهدست آورد. هم او در رشته 100متر بانوان در گروه دوم، نفر هفتم شد و از دور بازیها خارج گردید.
ژولیت گورکیان در پرتاب وزنه رکورد 17/9متر را بهدست آورد و در پرتاب دیسک به رکورد 05/30 متر دست یافت و در جای شانزدهم میان بیست و دو شرکت کننده قرار گرفت. ژولیت هم اکنون در لسآنجلس بهسر میبرد.
باید دانست که در آن دوره از بازیها، یک زن اهل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بهنام «تامارا پرس» اعجوبهای بود که جهان را بهحیرت واداشته بود. تامارا پرس رکورددار جهانی پرتاب وزنه با رکورد 55/18 متر، صاحب مدال طلای المپیک رم با رکورد 32/17 متر بود و در توکیو با پرتاب 14/18 متر رکورد جدیدی برای المپیک و مدال طلایی برای خود بهدست آورد. هم او در پرتاب دیسک در المپیک 64 با 27/57 صاحب مدال طلا شد در حالی که در بازیهای رم مدال نقره را بهدست آورده بود.
(12)
چه کسانی به پکن رفتهاند؟
برابر گزارش «ایسنا» ایران با 55 ورزشکار در 14 رشتۀ ورزشی در بازیهای پکن حضور خواهد داشت. کاروان 55نفره ورزشکاران ایران را 16 سرمربی، بدنساز و مکانیسین دوچرخهسواری، 13 سرپرست تیمهای ملی، 12 رئیس فدراسیون، 7 پزشک، 18 مسؤول سازمان تربیت بدنی و کمیتۀ ملی المپیک که جمعاً 56 تن میشوند، همراهی خواهندکرد. صدا و سیمای جمهوری اسلامی 29 تن و مطبوعات 15 تن را با هزینۀ سازمانها و روزنامههای خود، روانۀ پکن کردهاند.
جز این عده، 19 تن دیگر از داوران و کادر فنی منتخب فدراسیونهای بینالمللی بهدعوت این فدراسیونها و با هزینۀ آنان به مسابقات خواهند رفت.ایسنا طبعاً از «دیگر همراهان مراقبتی» سخنی به میان نیاورده است اما با توجه به فرارها و پناهندگیهایی که در بازیهای المپیک پیش، از طرف ورزشکاران ایرانی در جریان بازیها در سیدنی و آتن روی داد حضور «همراهان مراقب» که در این سالها در کنار تیمهای ملی به سفر خارج میآیند، بعید بهنظر نمیرسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر