بدون اراده متولد میشویم. با حیرت زندگی میکنیم و سپس با حسرت میمیریم. اما آنچه که هرگز فروغش رنگ فنا نمیپذیرد دوستیهای پاک و بیآلایش است.
خدایا کمک کن که هر وقت خواستم در باره راه رفتن کسی قضاوت کنم قدری با کفشهای او راه بروم.
یا به اندازه آرزوهایت تلاش کن یا به اندازه تلاشت آرزومند باش.
قدرتمندترین نیرو برای خنثی کردن روان آدمی این عبارت است: من نمیتوانم.
دنیا دو روز است روزی برای تو روزی در برابر تو. روزی که با تو است مغرور نباش و روزی که مخالف تو است صبوری کن چون هر دو پایان میپذیرند.
این قدر نگو اگه گذشت کنم کوچیک میشم اگه کسی با گذشت کردن کوچیک میشه خدا این قدر بزرگ نبود.
همیشه فکر کن توی دنیای شیشهای زندگی میکنی پس به طرف کسی سنگ پرت نکن چون اولین چیزی که میشکنه دنیای خودته.
میدونی اگه در مسیر رودخونه صخره و سنگ نباشه صدای آب اصلا قشنگ نیست پس اگه در مسیر زندگیت با مشکلی برخورد کردی ناراحت نشو.
هر روز برایت رویای باشد در دست، نه دوردست. شوری باشد در دل، نه در سر و دلیلی باشد برای زندگی نه روز مرگی.
در دستانم دو جعبه دارم که پیرزنی فرزانه آنها را به من هدیه داده است. او به من گفت: غمهایت را در جعبه سیاه و شادیهایت را در جعبه طلایی جمع کن.
من نیز چنین کردم. غمهایم را در جعبه سیاه و شادیهایم را در جعبه طلایی ریختم. جعبه طلایی روز به روز سنگین تر میشد و وزن جعبه سیاه کم!
در جعبه سیاه را که باز کردم، با تعجب دیدم که ته آن سوراخ است! آن را به پیرزن فرزانه نشان دادم و گفتم پس غمهای من کجاست؟ لبخندی زد و گفت: غمهای تو اینجاست نزد من! از او پرسیدم پس چرا این جعبهها را به من دادی؟
گفت: دوست من جعبه طلایی برای آن است که قدر شادیهایت را بدانی و جعبه سیاه برای آنکه غمهایت را رها کنی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر