شنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۷

شریح قاضی که امروز همچون فرعون بر اریکه قدرت تکیه زده ای وفکر می کنی تاآخر عمر براین مسند باقی می مانی لحظه ای به خودت بیا فکر کن قدرت تو بواسطه جانفشانی چه کسانی وتحمل ناملایمات چه کسان دیگری بدست آمده است این تذهبون؟
ما شهیدان را می‌شناسیم. آن‌ها توانایی حل هر مشکلی را دارند...
ما برای دیدن شهیدان به جبهه‌های جنوب و غرب می‌رویم. ما به دنبال شهیدان می‌گردیم...
شهدا در شادی وصول‌شان و در قهقهه مستانه‌شان عند ربهم یرزقون‌اند...
ما خیال می‌کنیم اینا کار مایه. اینا کار شهدایه...
***
اول عکس یک مادر شهید را در بلاگم نصب می‌کنم. این مادر شهید دو پسر داشته که یکی شهید شده، دیگری هم جانباز اعصاب و روان است. شهید نشده، ولی تا مرز شهادت رفته و همان‌جا حیرت، تمام وجودش را گرفته. به زبان ما که به قول سید مرتضا "رفته‌ایم"، به زبان ما رفتگان، به این برادر شهید می‌گویند جانباز اعصاب و روان. کمی آن‌طرف‌تر از موجی.
ننه حشمت. مادر شهید. مادر مجنون.


دیگری هم جانباز اعصاب و روان است. شهید نشده، ولی تا مرز شهادت رفته و همان‌جا حیرت، تمام وجودش را گرفته. به زبان ما که به قول سید مرتضا "رفته‌ایم"، به زبان ما رفتگان، به این برادر شهید می‌گویند جانباز اعصاب و روان. کمی آن‌طرف‌تر از موجی.
یعنی دیگر هیچ چیزی در این دنیا برای او حس ایجاد نمی‌کند. به زبان ما، به همین زبان سخیف و علیل و ناتوان ما، او مجنون است. یعنی هم‌ولایتی‌های او فکر می‌کنند او عقل‌باخته است. یعنی منظورشان این است که آن‌ها عقل خود را نباخته‌اند.


این مادر شهید خودش راخودش را گرم می‌کند. یعنی او سردش است. البته اوالبته او خانه دارد. یعنی مشکل مسکن ندارد. ولی خانه‌اش او را گرم نمی‌کند. یعنی دیگر هیچ چیزی در این دنیا برای او حس ایجاد نمی‌کند. به زبان ما، به همین زبان سخیف و علیل و ناتوان ما، او مجنون است. یعنی هم‌ولایتی‌های او فکر می‌کنند او عقل‌باخته است. یعنی منظورشان این است که آن‌ها عقل خود را نباخته‌اند. کاری به مردم روستا ندارم. روستایی که از همین نوبنیاد تهران نیم‌ساعته به آن می‌رسیم. چرا به جنوب می‌رویم؟ چرا ترک شهر می‌کنیم برای دیدن خاکی که بوی شهید می دهد؟ کاری به مردم شهر هم ندارم. کار به آن رگه مرام و معرفتی دارم که نباید بگذاریم بخشکد. کار به قطره‌های اشکی دارم که از این پس به یاد یک مادر شهید مجنون می‌ریزیم...
ننه حشمت. مادر شهید. مادر مجنون.

هیچ نظری موجود نیست: